امام رضا (ع) مدح مصیبت - خاکساری
شاعر شدم برای تو یا ثامن الحجج
دارم به سر هوای تو یا ثامن الحجج
هستم فقط گدای تو یا ثامن الحجج
آقا فدای تو پدرم مادرم خودم
دارم به سر هوای تو یا ثامن الحجج
هستم فقط گدای تو یا ثامن الحجج
آقا فدای تو پدرم مادرم خودم
امام حسن مجتبی(ع)-شهادت
صفر تمام شد و طی نشـد عزای حسن
هزار حیف که شد زهر کین جزای حسن
بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت
پیامبر اکرم (ص)-شهادت
حوادثیست کـه قلـب مدینـه میلرزد
مدینه چون دل امّت بـه سینه میلرزد
سپاه شب، شده مست تصرّف خورشید
امام حسن مجتبی(ع)-شهادت
چشمی که یک دریا حسینی اشک دارد
تازه تواند بر حسن یک قطره بارد
حتماً غریبیِ حسینش را چشیده
همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد
دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد
دوباره زلزله ای بین بارگاه افتاد
اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد
ولی چه کوه عجیبی چقدر خم شده است
بقیه شعر در ادامه مطلب...
اربعین حسینی - زبانحال حضرت زینب
اختر من! هلال من! ماه من
همسفر و همدم و همراه من
بی تو دلم طایر بیبال بود
داغ چهلروزه چهلسال بود
غلامرضاسازگار
بقیه شعر در ادامه مطلب...
یک اربعین فراق و غـم و غصه و ملال
هر لحظهاش گذشته به زینب هزارسال
تو روی خاک بودی و میزد چهل عروج
مرغ دلم بـه جـانب گـودال، بـالبـال
غلامرضاسازگار
بقیه شعر در ادامه مطلب...
| عمر مـا بعـد تـو چون بسمل بیبال گذشت | نـه چهـل روز کـه هـر لحظه چهل سال گذشت | ||
| آمدم باتو بگویم به چه احوال گذشت | همه جابرمن،چون گوشۀ گودال گذشت |
| کـاش آن دم که ز نعش تو جدا گردیم |
| عـوض تو سر خود را سر نی میدیدم |
غلامرضاسازگار
بقیه شعر در ادامه مطلب...
حضرت زینب(س)-اربعین
اگر چه با اسارت، کوچ از این دشت بلا کردم
نه تنها شهر کوفه شام را هم کربلا کردم
صفایم کربلا و مروه شام، اسم تو لبّیکم
شروع سعی از گودال تا طشت طلا کردم
غلامرضاسازگار
بقیه شعر در ادامه مطلب...
مثنوی اربعین - زبانحال حضرت زینب (س)
همینجا بود قامت دال گشتم
پریشان راهی گودال گشتم
همینجا بود حرمت را دریدند
همینجا جسمت پاکت را کشیدند
رضــا رســولــی
بقیه شعر در ادامه مطلب...
اربعین حسینی
نفس حیدری
| فــاتح شامم و بازآمدم از شام، حسین |
| کردهام فتح تو را بر همه اعلام،حسین |
| ذوالفقـــار سخنـم معجـزۀ حیدر داشت |
| فتـح شدبانفس حیدریام شام،حسین غلامرضاسازگار بقیه شعر در ادامه مطلب... |
حضرت زینب (س)-اربعین
بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند
این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند
گیسوی من سپید شد و روی من کبود
تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند
محمود ژولیده
بقیه شعر در ادامه مطلب...
حضرت زینب(س)-اربعین
سلام ای نازنین آلاله های سرخ زهرایی
که بشکفتید روی نیزه ها در اوج زیبایی
سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!
غلامرضاسازگار
بقیه شعر در ادامه مطلب...
شعر اربعین - مرور خاطره ها
مدیون دم " عناصرالابرارم "
محزون غم " دعائم الاخیارم "
مرثیه سرای این شب غم بارم
یک روضه ی باز اربعینی دارم
بی پرده و منجلی بگو یا زینب
با فاطمه و علی بگو یا زینب
علیرضاخاکساری
بقیه شعر در ادامه مطلب...
حضزت زینب(س)-اربعین
بــــه کربلـای تو یـک کــاروان دل آوردم
امانتــی که تو دادی به منــــزل آوردم
هــزار بار بــه دریای غـــم فـــرو رفتم
که چند درّ یتیــــمـت به ساحــــل آوردم
سیدرضاموید
بقیه شعر در ادامه مطلب...
اربعین حضرت زینب(س)
چهل روز می شود كه شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو
چهل روز می شود كه فقط زار می زنم
كوچه به كوچه نام تو را جار می زنم
علی اکبر لطیفیان
بقیه شعر در ادامه مطلب...
به ادامه مطلب بروید ....
حضرت رقیه(س)
با خنده ي خود صفاي دلها مي شد
آرامش خاندان طاها مي شد
حنانه ترين دختر اين كاشانه
در كودكي اش مادر بابا مي شد
جواد حیدری
بقیه شعر در ادامه مطلب...
غزل مرثیه حضرت رقیه (س)
با دست می گردم به دنبال سر تو
سوئی ندارد چشم ناز دختر تو
از بس که سیلی خورده ام از این و از آن
من گشته ام همتای زهرا مادر تو
رضـارسـولـی
بقیه شعر در ادامه مطلب...
شعر آذري - حضرت رقيه
اولسون سلام دللره طوفان سالان قیزا
داغلار گورب خرابه ده آغلار قالان قیزا
اولسون سلام باشینه غمدن قوشون یغوب
زینب حمایتیله دمشقی آلان قیزا
كلامي زنجاني
حضرت رقيه (س) - مدح شهادت
زینب دیگر
مـن اختــر پنــج آفتـابم
در بحـر کمــال درّ نــابم
کودک نـه که مرد انقلابم
کرده است حسین، انتخابم
در شام، امید کربلایم
قرآن شهیـد کربلایم
غلامرضاسازگار
حضرت رقیه(س)-شهادت
طورنشین می شوم سحر که بیاید
جلوه ی ربانی پدر که بیاید
جار فقط می زنم میان خرابه
یار سفر کرده از سفر که بیاید
علي اكبر لطيفيان
بقیه شعر در ادامه مطلب...
مناجات محرمي با امام زمان - حضرت رقيه(س)
در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید
یوسف که رفت غصّه کنعان به ما رسید
ما سال ها پای وصالت گریستیم
یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید
حضرت رقیه(س)-شهادت
از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب
داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای
گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد
می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای
علي انساني
حضرت رقیه(س)-شهادت
ای چراغ شب شهادت من
ای تماشای تو عبادت من
جان من! باز بر لب آمده ای
آفتابا! چرا شب آمده ای
غلامرضاسازگار
امام حسین (ع)شام- مجلس یزید(لعنت الله علیه)
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
غلامرضاسازگار
مناجات با امام حسین - وداع محرم
دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
دارد چه زود سفره تو جمع می شود
تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو
علی اکبر لطیفیان
بقیه در ادامه مطلب
ورود کاروان به شهر شام
هر جا سخن از زینب و دروازه شام است
ساکت به تماشا منشینید حرام است
دستی که به سر می زنی از این غم عظمی
یادآور فرق سر و سنگ لب بام است
غلامرضاسازگار
بقیه در ادامه مطلب
حضرت زینب(س)-کوفه و شام
حورا و طناب؟ وای بر من!
قرآن و شراب؟ وای بر من!
ناموس پیمبر و کنیزی
در شام خراب؟ وای بر من!
غلامرضاسازگار
بقیه در ادامه مطلب
مصائب كوفه
| هلال یک شبـه! ای ماه آفتابجمال | چـه شـد کـه یک شبه گشتی به نوک نیزه هلال | ||
| غـــروب اول مَـــه رؤیـت هــلال کنند | کسی نکرده به هنگام ظهر،استهلال | ||
| نیاز نیست بخوانی بـه نوک نی قرآن | کـه بـا قیـام تـو قرآن گـرفته استقلال | ||
| جــزای آن همـه احسـان مصطفی این بود | که خون پاک توشددرمه حرام،حلال؟ |
غلامرضاسازگار
![]()
مصائب كوفه چـــرا بـــه کـــوفه نتـابد بـه نوک نیزه سرت |
| کـــه آمــــدی بـــه مقـــر حکــــومت پــدرت |
| چـــــه روی داده عـــزیــز دلـــم بگـــو با من |
| کــه خـون چکد ز جبین اشک ریزد از بصرت |
غلامرضاسازگار
![]()
![]()
![]()
آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را
آن خطبه های قاطع و شور آورش را
با هیبتِ زهرایی خود این عقیله
آوَرد در کوفه سپاه و لشگرش را
علي صالحي
![]()
دروازۀ کوفه
|
ای به جسم چاک چاکت مانده جای نیزه ها |
|
وی ســر نـورانی ات شمس الضحای نیزه ها |
|
تــو بــه نــوک نیــزه هـا قرآن تلاوت می کنی |
|
مــن بــه خــون سـر کنم تفسیر پای نیزه هـا |
غلامرضاسازگار
![]()
| طشــت طلا و چـوب و لب و آیه و شراب |
| خـــاکستر و غبــــار ره و خــــون و آفتـاب |
| در حیـــرتـم کـه از چـــه نـرفتی زمین فرو |
| ای وای مــن چگــونه نشد آسمان خراب |
غلامرضاسازگار
![]()
شهر شام و ملاء عام و کف و خنده و دشنام و گروهی به لب بام و به رخ ننگ و به کف سنگ و به تن جامۀ گلرنگ گرفتند، ره آلعلی تنگ، تو گویی همه دارند سرجنگ، همآواز و همآهنگ، شده دشمن دادار، پر از کینۀ پیغمبر مختار و علی- حیدرکرار، به آزار دلِ عترت اطهار، همه عید گرفتند به قتل پسر فاطمه آن سیّد ابرار، شده شهر چراغانی و مردم همه در رقص و غزلخوانی و شادی که ببینند سرنیزه سر پاک امام شهدا را.
غلامرضاسازگار
![]()
مصائب شام
| حــورا و طنــاب؟ وای بــر مـن | قـــرآن و شـراب؟ وای بر من | ||
| نـــامـــوس پیمبـــر و کنیـــزی | در شــام خـراب؟ وای بر من | ||
| در پیــش نگـــاه چنـــد دختـر | چـوب و لب باب؟ وای بر من | ||
| پیشــانی ماه و ضربت سنگ | خورشید و خضاب؟وای برمن |
غلامرضاسازگار
![]()
![]()
وَلَدی علی...
این نیزه های در بدنت میکشد مرا
این لخته خون در دهنت میکشد مرا
ای سروناز من چقدر قطعه قطعه ای
این پاره پ ا ره پ ا ره تنت میکشد مرا
عليرضاخاكساري
حضرت علی اکبر(ع)-شهادت
گاهی همه به دور پسر جمع می شوند
گاهی همه به دور پدر جمع می شوند
این ها که دست و پای علی را گرفته اند
![]()
![]()
مناجات محرمي با امام زمان (عج) - شب هشتم
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد
فال من ،یوسف گمگشته اگر می آمد
با دل مرده ی من کار مسیحا میکرد
عباس احمدي
حضرت علی اکبر(ع)-شهادت
ای پیکر تو چون جگر پاره پاره ام
تا کی زنی به دل ز سکوتت شراره ام
با آن سینه ام شده مجروح داغ تو
لبخند قاتلت زده زخم دوباره ام
غلامرضاسازگار
حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت
امیرالمؤمنین! صحرای محشر را تماشا کن
به دشت کربلا تکرار حیدر را تماشا کن
ولیالله! ولیالله دیگر را تماشا کن
پیکرت مانند تسبیحی است که از هم وا شده
تیغ و تیر و نیزه روی بیت بیتت جا شده
طعنه و زخم زبان قد تو را خم کرده است
قد تو حالا شبیه مادرم زهرا شده ...
سيدعلي محمد نقيب
![]()
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت
از حرم طفل ربابِ تازه ای برخاسته
شال بسته، با نقابِ تازه ای برخاسته
گرچه افتادند رویِ خاک ها خورشیدها
تازه مغرب، آفتابِ تازه ای برخاسته
علي اكبر لطيفيان
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت
نیزه ای از گلوی یك غنچه
از سه جا انشعاب می گیرد
از یكی خون و از یكی شیر و
![]()
حضرت رُباب(س)
در آفتاب نباشی رُباب حداقل
نمی خورد به لبت آفتاب حداقل
دو روزی است که نانی نخورده ای اصلاً
کمی بزن لب خود را به آب حداقل
علي اكبر لطيفيان
![]()
حضرت علی اصغر(ع)
آزادگان عالم و مردان روزگار
شیران شرزه جمله به میدان کارزار
در مکتب حسین علی خواندهاند و بَس
درس شجاعت و شرف و عزّت و وقار
ذهني تبريزي
![]()
بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده
حسن لطفي
![]()
حضرت علي اصغر (ع)- شهادت
یک پر نه ،دو پر نه !سهم تو تیر سه پر شده
سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده
تیری که از سه جای گلویت دریده است
بیرون کشیدنش چه قدر درد سر شده
رحمان نوازني
![]()
![]()
![]()
مناجات محرمي امام زمان(عج) - شب ششم
گفتند میایی ؛خودت هم بی قراری
ما منتظر ماندیم و طی شد روزگاری
در جستجوی خیمه ی سبزی که گفتند...
آواره ایم آواره ی کوه و صحاری
عباس احمدي
حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام)
تا كه از چهره ات نقاب افتاد
رونق از بزم آفتاب افتاد
چهره ي مجتبائيت گل كرد
در دل دشت التهاب افتاد
حضرت قاسم بن الحسن(ع)
ای عمو! تنها امیدم در رهت ترک سر است
مرگ در راه تو بر من از عسل شیرین تر است
گرچه می دانی یتیمم، اذن میدانم بده
حضرت قاسم بن الحسن(ع)
بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده
وای قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده
چاره ای كن كه نمانند به رویِ دستم
عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده
حسن لطفي
![]()
حضرت قاسم ابن حسن(ع)- بحر طویل
سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن
چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن
هر که بر او نظر افکنده خدا میداند
شد دلش سوختۀ عشق شرر بار حسن
مجتبي روشن روان
![]()
حضرت عبدالله بن الحسن(ع)
عمو فدای جراحات پیکرت گردم
شهید مکتب عباس و اکبرت گردم
نماز عشق بجا آور و عنایت کن
که من مکبّر در خون شناورت گردم
غلامرضاسازگار
حضرت عبداله ابن الحسن (ع)
من غربت بین خیمه ها را دیدم
من واهمه بین بچه ها را دیدم
تا که تو ، زصدر زین اسب افتادی
وا کردن گوشواره ها را دیدم
رضارسولی