عاشورا - قتلگاه
بعد چه شد
کشید فاطمه از سینه آه بعد چه شد؟
نهاد زانوی خود را به روی قلب حسین
شکست مخزن سِّر اله بعد چه شد؟
سر بریده روی دست‌های قاتل بود 
که کرد فاطمه او را نگاه بعد چه شد؟
گرفت چهرۀ خورشید و روز شد شب تار
به نیزه گشت عیان قرص ماه بعد چه شد؟
بدن به روی زمین بود و اسب بی‌صاحب 
روانه شد به سوی خیمه‌گاه بعد چه شد؟
فرار فاطمه‌ها پابرهنه بر سر خار
فتاده از پی‌ِشان یک سپاه بعد چه شد؟
کجا روم به که گویم که کودکی از ترس
بَرد به کودک دیگر پناه بعد چه شد؟
دو دست شوم قوی پنجه‌ای به بالا رفت
که شد دوگونۀ طفلی سیاه بعد چه شد؟
ز گوش دخترکی خصم گوشواره کشید
فتاد روی زمین بی‌گناه بعد چه شد؟
جواب دادن «میثم» به انتها نرسد
هزار بار بپرسید آه بعد چه شد؟
غلامرضاسازگار