مناحات عرفه - سيدهاشم وفايي
عرفه
عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی
میهمـان حـرمِ جود و سخـایم کردی
فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی
عرفه
عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی
میهمـان حـرمِ جود و سخـایم کردی
فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی
امام زمان(عج)-مناجات عرفه
ز سرشک دیده خاکِ عرفات را بشویم
به منا و یا به مشعر به کجا تو را بجویم؟
تو اگر به منکنی پشت، چه کسی به من کند رو؟
من اگر به تو نگویم به که درد خود بگویم؟
غلامرضاسازگار
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
امام زمان(عج)-مناجات عرفه
قربان چشم یار که مانده به راه من
از دور هم به سوی تو باشد نگاه من
من از قرارگاه شب قدر آمدم
امام زمان(عج)-مناجات عرفه
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره
دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره
این روزایی كه دم به دم غریبی رو حس می كنم
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
وداع ماه مبارک رمضان
خداحافظ ای مـاه خوب خـدا
نکـردیـم حـقّ تـو را مـا ادا
خداحافظ ای مـاه جوشن کبیر
ابوحمـزه و افتتـاح و مجیـر
خداحافظ ای دل ز تـو منجلی
خداحافظ ای مـاه مـولا علی
خداحافظ ای روضه های سحر
نـوای خـدا و صفـای سحر
دلم در پـی دیـدن یـار بود
دعـای فـرج قبلِ افطار بود
دو چشم گُهَـربار یادش بخیر
اجـرنا مِنَ النّار یـادش بخیر
چه شبهـا که با ذکر مولا علی
سحـر شـد شب ما همه با علی
چه شور و صفـا بود با چشم تر
کـه قـرآن گرفتیم با هم به سر
دعـا بود و اشک همه بنده ها
شب قـدر ما بود و پرونده ها
گناهان مـا عفـو می شد همه
ولـی بـا دعـای گـل فاطمه
خـدایا گنـاه مـرا پـاک کن
مرا در جـوار علـی خاک کن
ولی حیف این سفره برچیده شد
خوشا حال آنکس که بخشیده شد
ماه مبارك رمضان
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
فرصت گذشت؛ این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
من تازه انس تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟
دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما
دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود
مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا
لحظه های لطف و صفا جمع می شود
امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من
دریای رحمت تو کجا جمع می شود
این بار من که ریخته در راه آخرش
با رحمت امام رضا جمع می شود
امشب که رفت وعده ما در محرم است
در صحن ارگ اهل عزا جمع می شود
آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
شعر مناجات با خدا
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد
اگر از شانه ی من بار گنه بردارید
پای این بنده هم از عرش فراتر برسد
باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط
باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد
همه ی ترس من این است که هنگام گناه
عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد
بس که آلوده ام «أبکی لِخروج نفسی»
وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد
خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم
وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد
همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ
سر این بنده روی دامن حیدر برسد
مطمئنّم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس
حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد
چادر مادر ما کار خودش را بکند
بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد
مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم
حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد
مثل یک باز شکاری طرف میدان رفت
قصدش این بود به داد علی اکبر برسد
به روی نیزه ی لشکر، جگرش را می دید
تکه تکه بدن گل پسرش را می دید
محمد فردوسی
شب قدر شاید اجل تو در
کمینت باشد شاید لحظات
واپسینت باشد پس قدر بدان، برای
خود کاری کن شاید شب قدر آخرینت
باشد
سيد مجتبي شجاع
مناجات با خدا
من کیم؟ عبد گنه کار الهی العفو
من کیم؟ بنده ی سربار الهی العفو
منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
نه که یک مرتبه، بسیار الهی العفو
نفس من ول کُنِ من نیست! خدایا چه کنم؟
خسته ام زین همه آزار الهی العفو
با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو ...
... چیده شد این همه دیوار الهی العفو
من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم ...
... با چنین وضع اسفبار الهی العفو
بزنی یا نزنی مال تواَم جان علی
پس بیا رحم کن این بار الهی العفو
چیزی از سوختن من که نصیبت نشود
پس نجاتم بده از نار الهی العفو
مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش
ذوالکرم! حضرت غفّار! الهی العفو
زیر چتر کرمت آمده ام ربّ کریم
با علی ـ حیدر کرّار ـ الهی العفو
ای خدای علی و فاطمه! ای رحمت محض!
می زنم در همه جا جار الهی العفو
ذکر من بعد سلامی به حسین بن علی
می شود لحظه ی افطار: الهی العفو
محمد فردوسي
مناجات با خدا
روز اول
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیا عَنِ الْمُجْرِمِینَ.
خدایا روزه ام را در این ماه روزه روزه داران قرار ده، و شب زنده دارى ام را شب زنده دارى شب زنده داران، و بیدارم کن در آن از خواب بى خبران، و ببخش گناهم را در آن اى معبود جهانیان، و از من درگذر، اى درگذرنده از گنهکاران.
شرمندۀ لطف بیکرانت هستم
شرمنده ترین بندگانت هستم
«یا رب اَنا سَائِل الَّذِی اَعطَیتَه»
عمریست دخیل آستانت هستم
روز دوم
اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدایا مرا در این ماه به خشنودى ات نزدیک کن، و از خشم و انتقامت برکنار دار، و به قرائت آیاتت موفق کن، اى مهربان ترین مهربانان.
از بس که رئوف و مهربانی یا رب
تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب
هرگز نشنیده ام گنه کاری را
از خانه رحمتت برانی یارب
روز سوم
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیبا مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ.
خدایا در این ماه به من تیزهوشى و بیدارى عنایت فرما، و از بى خردى و اشتباه دورم ساز، و از هر خیرى که در این ماه نازل مى کنى، برایم بهره اى قرار ده، و به حق جودت اى جودمندترین جودمندان.
هستیم همیشه از حضورت غافل
اما شده الطاف تو ما را شامل
«یا غافِر! شَرّنا اِلیکَ صاعِد
یا راحم! خَیرُکَ اِلَینا نازِل»
روز چهارم
اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِکَ وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ.
خدایا در این ماه براى برپاداشتن امرت نیرمند ساز مرا، و شیرینى ذکرت را به من بچشان، و اداى شکرت را به من الهام فرما، و به نگهدارى و پوششت نگاهم بدار، اى بیناترین بینندگان.
دنیا و تعلقات دنیا فانی ست
لذات همه گذشتنی و آنی ست
جز لذت سجده و سحرگاهی که
در چشم ترت هوای اشک افشانی ست
روز پنجم
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدایا قرار ده مرا در این ماه از آمرزش جویان، و از بندگان شایسته فرمانبردار، و از اولیاى مقرّبت، به رأفتت اى مهربان ترین مهربانان.
از شوق اجابتت چنان لبریزم
چون اشک به خاک درگهت میریزم
«اِن اَنتَ قَطَعتَ حَبلَکَ عَن عَبدِک»
درگاه امید کیست دست آویزم
روز ششم
اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لا تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ
خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانى ات وامگذار، و با تازیانه هاى انتقامت عذاب مکن، و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، اى نهایت دلبستگى دل شدگان.
لبریز معاصیام پر از آسیبم
سرگرم گناه، غافل از تهذیبم
ای رحمتِ لایزال! ای رأفتِ محض!
یارب به عقوبتت مکن تأدیبم
روز هفتم
اللَّهُمَّ أَعِنِّی فِیهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ ذِكْرَكَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِكَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ
خدایا مرا در این ماه بر روزه و شب زندارى یارى ده، و از لغزشها و گناهان دورم بدار، و ذكرت را همواره روزى ام كن، به توفیقت اى راهماى گمراهان.
با این دل مرده و کویری چه کنم
با این همه جرم و سر به زیری چه کنم
«مِن اَینَ لِیَ النَّجات یا رب یا رب»
تو دست مرا اگر نگیری چه کنم؟
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلامِ وَ صُحْبَةَ الْكِرَامِ بِطَوْلِكَ یَا مَلْجَأَ الْآمِلِینَ
خدایا در این ماه مهرورزى به ایتام، و خواندن طعام، و آشكار كردن سلام، و همنشینى با اهل كرامت را نصیبم فرما، به عطایت اى پناهگاه آرزومندان.
بر خلق تمام کرده ای نعمت را
جود و کرم و سخاوت و عزت را
ای رحمت واسعه به ما یاد بده
مانند خودت عطای بی منت را
روز نهم
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیبا مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِكَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِیَتِی إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ یَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِینَ
خدایا براى من در این ماه بهره اى از رحمت گسترده ات قرار ده، و به جانب دلایل درخشانت راهنمایى كن، و به سوى خشنودى فراگیرت متوجه كن، به مهرت اى آرزوى مشتاقان.
نومید نمیشویم یک آن از تو
دیدیم مگر به غیرِ احسان از تو؟
جرم و گنه و خطا و عصیان از ما
جود و کرم و عطا و غفران از تو
روز دهم
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِینَ عَلَیْكَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْكَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْكَ بِإِحْسَانِكَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ
خدایا مرا در این ماه از توكل كنندگان، و از رستگاران نزد خود، و از مقرّبان درگاهت قرار بده، به احسانت اى هدف جویندگان.
آموخته ام تو را به جودت خواندن
در بارگه لطفِ تو اشک افشاندن
رحمانی و نیست در مرامت هرگز
از بنده ی رو سیاه روگرداندن
روز يازدهم
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ فِيهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَيَّ فِيهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ وَ حَرِّمْ عَلَيَّ فِيهِ السَّخَطَ وَ النِّيرَانَ بِعَوْنِكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ
خدايا در اين ماه نيكى را پسنديده من گردان، و نادرستي ها و نافرماني ها را مورد كراهت من قرار ده، و خشم و آتش برافروخته را بر من حرام گردان به يارى ات اى فريادرس دادخواهان.
این عبد پر از خوف و رجا را دریاب
درياب غريب آشنا را درياب
زنداني نفس خود شدم يا الله
این بنده ي تحبس الدّعا را دریاب
يوسف رحيمي
مناجات باخدا - ماه مبارك رمضان
بـر گـوش دل از پیک خداونـد، پیام است
هنـگام قیـام است قیـام است قیـام است
غافل شدن از دوست حرام است حرام است
شعبان اگـر از دست شده، ماه صیام است
ظلمت ز میان رفته؛ مه رحمت و نور است
عالم همه جا بر همگان وادی طور است
****
خیزیـد کـه این ماه خداوند تعالیست
خیزیـد کـه انـوار الهــی متجـلاست
عالم همهجا بزم وصال است وصال است
در دست خـدا سـاغـر لبریـز تـولّاست
پیوستـه نـدا بـر همـۀ خلـق رساند
تا جرعهای از آن به خلایق بچشاند
****
هرچند که خواب است در این ماه، عبادت
بیــدار بمانیـد پـی کسبِ سعــادت
تـا زنـده شـود در دلتان باز، ارادت
این مـاه الهیست؛ نبی داده شهادت
از خواب، گریـزان شـده بیدار بمانید
در محضر محبوب، «ابوحمزه» بخوانید
****
آیـد ز خـداونـد تعــالی خبـر این ماه
کز چار طرف نور بوَد جلوهگر، این ماه
غفلت ز خداوند، حرام است در این ماه
گردیده به ما هدیه، دعای سحر این ماه
نوشید شراب از خم جوشان محبت
تا انس بگیریـد به قرآن و به عترت
****
دارنـد محبّـان خـدا انجمـن این ماه
با هر نفسش روح ببخشد به تن این ماه
تبریک بگویید به هر مرد و زن این ماه
پروانه شـده دور جمال حسن این ماه
خوانید همه سورۀ فرقان و تبارک
گویید که میلاد حسن باد مبارک
از گلشن توحید، گل تازه بچینید
آیات خدا را بـه شب قدر ببینید
مانند علی بر سر سجادۀ طاعت
بیـدار بمانیـد کـه بیدار نشینید
ذکـر علی و آل، هـمآهنـگ بگیرید
از خون سر و روی علی رنگ بگیرید
****
رو سوی خدا کـرده ز شیطـان بگریزید
با نفس به هر خلوت و جلوت بستیزیـد
هرگاه که گردد ز عطش حنجرتان خشک
بـا یـاد حسینبـنعلـی اشـک بریزیـد
آن کشته که خون گلویش خون خدا شد
سـر از بـدنش بـا دو لـب تشنه جدا شد
****
وقتـی کـه نشینید سـر سفـرۀ افطـار
سوزیـد همـه در غم آن طفل عـزادار
آن طفل که جان داد به ویرانه گرسنه
آن طفل که در سلسله گردیـد گرفتار
آن طفل که قوتش همه شب خون جگر بود
بـر روی دو دستش سـر خـونین پـدر بـود
****
وقتی به دهان دانـۀ خرمـا بگذارید
بـر آل پیمبر همگـی اشک ببـارید
آریـد همـه روی بـه دروازۀ کوفـه
از کوفی و ظلم و ستمش یاد بیارید
کوفی که ز سر تا به قدم بود تملق
خرما بـه عزیزان خـدا داد تصـدق
****
فریاد! که در کوفه و در شام چه کردند
با عترت پیغمبـر اسـلام چـه کردند
بـا عتـرت قـرآن و نـوامیس الهـی
یا فاطمـه! در گردش ایام چه کردند
باید کـه بسوزیـم و بسـوزد همـه عـالم
ریزد همه شب خون دل از دیدۀ «میثم»
غلامرضاسازگار
آمد از پرده برون ماه منور رمضان
از هلال مه نو دارد ساغر رمضان
مست مستیم و ندانیم سر از پا همگی
ای خوشا باده، خوشا باده، خوشا هر رمضان
هله یاران رمضان ها هله یاران روزه
رمضان است سلام همگان بر رمضان
رمضان آمده یاران بفروزید چراغ
طبل کوبید هلا طبل سحر در رمضان
گل سیسنبر و سوری به سر ماه زنید
تاجی از شب بو بگذارید بر سر رمضان
هله با هلهله خیزید به استقبالش
هان نسیم سحری آمد از این در رمضان
رمضان آمده با شطی از آیینه و گل
شیر آورده هل آورده و شکر رمضان
شربت قند و گل آورده و حلوای دعا
آمد از شهر خدا قرآن بر سر رمضان
ماه شعبان بگذشت آی دریغا شعبان
رمضان آمده از راه ، برادر رمضان
جان مجروح مرا مرهم و دارو بخشید
جسم بی روح مرا کرد مسخر رمضان
دل بشکسته جواز سفرت خواهد شد
آنک این کشتی در گریه شناور، رمضان
می بردمان سوی معراح یکایک شب قدر
پای بگذاشته از عرش فراتر رمضان
می بردمان همگی گرم فراسوی بهشت
می بردمان همگی آن سوی محشر رمضان
شمس سوزنگر از این دست ندیده ست کسی
زد بر آماس گناهانم نشتر رمضان
رمضان قوت بازوی خداجوی علی ست
روز هیجا نکند جز در خیبر رمضان
بوی آواز خدا می وزد از هر طرفی
چه معطر نفس ما چه معطر رمضان
رمضان چیست تماشای سحرهای بهشت
چشممان باز به قرآن مصور، رمضان
رمضان ماه خدا ، ماه نبی ، ماه ولی
ماه دلخواسته ی خاص پیمبر رمضان
آمد از راه به بی تابی و پرسید کجاست
خانه ی فاطمه و خانه ی حیدر ، رمضان
هان بکارید در این مزرعه ی سبز قنوت
هان بچینید از این میوه ی نوبر، رمضان
گرد او حلقه زنید آنک درمسجد عشق
چون خطیبی ست که رفته ست به منبر رمضان
رمضان کوه گناهان تو را می ریزد
گرچه از ذره ی کاهی ست سبکتر رمضان
میهمانان خداییم مراقب باشیم
نکند بگذرد از خانه مکدّر رمضان
عليرضا قزوه
الـهي مـن گنه كارم،ولي ايـن است آوايم
خداوندا تومي داني ،كه حيدر هست مولايم
اگر چه در بساط،خود به جز عصيان ندارم من
ولـي ذكـر علي و آل او بـاشـد اَلفبـايم
اگـر حب علـي دارم،رهيـن مـادرم هستم
كه ايـن درسيست ،كز بـدْو تولد داد بابايم
تـو فرمـودي نسـوزاني ، محبّان ولايت را
بلي مـن هم يكي از دوستان آل زهـرايم
بـه وقت جان سپردن آرزو دارم خداوندا
كايـد بـر مـزارم،سـرور و مولا وآقـايم
اگر چه دامنم آلوده و دست از عمل خالي
ولـي اميـدوار رحمت خـلاق يـكتـايم
ازاين كرده كه خوددانم،مگر اي كردگار من
تـوستاري كني وَرنَه،به روز حشـر رسوايم
درآن روزي كه كاري اززبان ديگر نمي آيد
عليه من گواهي مي دهد ، ازجمله اعضايم
(غريب) اين ديارم من،به كس كاري ندارم من
ولي مَست مِي ميخانه ي ياسين و طاهايم
يوسف حق پرست(غریب)
مناجات با خدا
الـهي بـازكـردم مــن دهـن را
بـه نـامت كـردم آغـازسـخن را
الـهي بــاز كـن دررا بـه رويـم
چـنان كـن تـا نـريـزد آبـرويـم
تـو هسـتي خالق و مـن بنــده تو
چـه بـنده، بنـده شـرمنـده ي تـو
الـهي هـر چه باشم بنـده ام مـن
گـنه كـاري سيـه پرونده ام مـن
گنـه ديـدي نيـاوردي بـه رويم
نـبـردي پيـش مـرد م آبـرويـم
اگـرچـه غـرق عصيـان و مـلولم
غــلام آل زهــراي بتــولـم
خـداونـدا پـناهــم ده فــقيرم
تـهي دسـتم بـه دام دل اسـيـرم
پنــاهنــده بـه درگاه تو هسـتم
بـود خالي خدايـا هر دو دســتم
اگـرمـن هـرچه بد باشم تـو خوبي
تـو غــفاري،تـوستـار العـيـوبي
خـداونـدابـه حــق آل احمــد
بـه زهـرا، قــرهُ العـيـن محمـد
بـه اشك و ناله ي شب هـاي حيـدر
بـه حق فـاطمـه خـاتـون محشـر
بـه جـان مجتـبي آن نـور عيـنش
بـه حـق خسـرو خوبـان حسـينش
نـگاهـي لطف بـر احـوال زارم
كـه من عبـد و تـوئي پـروردگـارم
(غـريب ) آواره مصـراع و بيـت اسـت
كـه خـار لاله زار اهـل بيــت اسـت
يوسف حق پرست(غریب)
مناجات با خدا
دلت را خانۀ ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد دل انشا کن، مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
بیفشان قطره ای اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من
اگر درها به رویت بسته شد دل بر مکن باز آی
در این خانه دق الباب کن، وا کردنش با من
به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آن را
طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من
چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من
به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان
بخوان این آیه ها، تفسیر و معنا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من
ژوليده نيشابوري
مناجات با خدای امام حسین(ع)
شب جمعه
با شیون و شین یا قدیم الاحسان
با این همه دِیْن یا قدیم الاحسان
ما آمده ایم تا ببخشی ما را
امشب به حسین یا قدیم الاحسان
یوسف رحیمی
(ادامه شعر در ادامه مطلب)
مناجات شب جمعه
کردم استغفار و عهد خود شکستم بارها
بایدم زین گونه استغفار، استغفارها
همّتی ای دل که بندم دیده از دیدارِ غیر
تا بود با یار در هر لحظه ام دیدارها
غلامرضاسازگار
(ادامه شعر در ادامه مطلب)