شعر شهادت امام صادق(ع) - عليرضا خاكساري

شعر شهادت امام صادق(ع)


فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله

اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله

نشسته بر سر راه تو یا ولی الله

به انتظار پناه تو یا ولی الله


فقط نه اینکه برای تو مرثیه دارد

یکی دو دفتر اشعار مدحیه دارد


حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه

همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه

تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه

الا امیر و علمدار مکتب شیعه


به لطف کرسی درس تو جعفری شده ام 

من از دعای شما بوده حیدری شده ام


تو عشق هر دل مجنون و عاشقی مولا

اصول دینی و قرآن ناطقی مولا

و ماورای تمام حقایقی مولا

تویی که پیر و مراد نوابغی مولا


دو دست خالی من هم گدای دستان ات

سرم فدای تو و "جابر بن حیان" ات


خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد 

اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد

خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد 

میان آن همه ، شاگرد سربه زیر تو شد


هر آن که سوی تو آمد اداره اش کردی

هر آن که عاشق تان شد "زراره" اش کردی


ششم ستاره ی دنباله دار زهرایی

ششم مربی فقه و اصول دنیایی

ششم ترانه ی زیبای آسمان هایی

ششم مقرب محبوب حق تعالی یی


فقط نه جان جهان و جهان جان هستی

هماره مرجع تقلید شیعیان هستی


بیا و پای دلم را به خانه ات وا کن 

حضور میطلبم سینه را مصفا کن *

زشوق دیده ی من را شبیه دریا کن

تنور خانه ی خود زودتر مهیا کن


حلال مهر شما قطره قطره ی خونم

خلیل نار تو هستم ز نسل "هارونم"


همیشه عطر حضورت در این حوالی هست

همیشه با کرمت عشق و شور و حالی هست

سحر ، حسینیه ، جایت همیشه خالی هست

به یاد روضه ی تو در دلم ملالی هست


در آسمان بقیع سایبان نداری که...

کنار تربت خود روضه خوان نداری که...


شبی که خانه ات آقا پر از خطر گردید

شبی که قلب حزینت پر از شرر گردید

شبی که مادر مظلومه نوحه گر گردید

شبی که دشمنت از بام حمله ور گردید


توروبه قبله و گرم خدا خدا بودی

میان نافله ات غرق ربنا...بودی


میان خانه ی آتش گرفته مویت سوخت

میان خانه ی آتش گرفته رویت سوخت

همین که ساقی لب تشنه ام سبویت سوخت

شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت


سر برهنه ، بدون عصا کجا رفتی ؟؟

به دست بسته ولی خدا کجا رفتی؟؟


میان کوچه رسیدی به ضربت افتادی

کشید بند طناب و به سرعت افتادی**

کنار مرکب دشمن به شدت افتادی

عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی


بگو که شرطه چرا تازیانه ات میزد

گهی به سینه و گاهی به شانه ات میزد


چه کرده با دل زارت جفای پی در پی

زبان درازی و آن ناسزای پی در پی

شکنجه و تبعات بلای پی در پی

تنت کبود شد از ضربه های پی در پی


حسین زاده شریف  است مگر نه آقاجان؟

تن سه ساله ظریف است مگر نه آقاجان؟


سه ساله گفتم و نام رقیه جان آمد

سه ساله گفتم و زهرا به روضه مان آمد

سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد

سـ ه سا سا لـ له گ  گفت و............


خروش دخترکی را سراغ دارم که...

دو گوش دخترکی را سراغ دارم که ...


عليرضاخاكسار ي

شهادت امام صادق(ع) - رضارسولي

در شهادت امام صادق(ع)

 

اي كه مدينه حرمتت در هم شكسته

گشته نفس هاي حزينت ، زار و خسته

گردون به ياد غربت حيدر بيافتاد

چون نيمه ي شب مي دويدي دست بسته

 

رضارسولي

دوبیتی های شهادت امام جعفرصادق علیه السلام

به نام پروردگار
با عرض  تسلیت به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلم
اشعار و نوحه ها برای مهر ماه  1388 بود که حیفم آمد  در خدمت
دوستان قرار نگیرد اگر  قصوری بود بنده را عفو کنید.التماس دعا
برای گره هایی که  بدون دعای شما باز نمی شوند
مجید احدزاده 1392/6/8


▪▪▪
دو بیتی های شهادت امام جعفر صادق علیه السلام

مه را زمیان آسمان می بردند
در کو چه چرا دوان دوان می بردند
خورشید دو چشم خود بست نبیند آن شب
خورشید ورا کشان کشان می بردند
&&&&
میان شعله ها افروخت آن روز
دو چشمش را به در می دوخت آن روز
چو آتش خانه اش را کرد محصور
به یاد فاطمه می سوخت آن روز
&&&&
آتش به دل غمین دین می افتاد
صد ولوله در عرش برین می افتاد
می گشت بلند ناله زهرا و علی
هر بار که او روی زمین می افتاد
&&&&
صادق که به حق مصحف ناطق باشد
خوشبخت کسی که بر وی عاشق باشد
احیاگر روضه های ثارالله اوست
هر روضه حسینیه صادق باشد
&&&&

شهادت امام صادق (ع) - سازگار

امام صادق(ع)-شهادت 


افتاده خزان در چمن حضرت صادق

یثرب شده بیت الحزن حضرت صادق

افسوس که از آتش زهر ستم خصم

شد  آب تمام  بدن  حضرت  صادق

بالله قسم اهل مدینه نشنیدند

جز حرف خدا از دهن حضرت صادق

افسوس که دیگر عرق مرگ نشسته

بر برگ گل یاسمن حضرت صادق

سر تا به قدم گوش شده شهر مدینه

در آرزوی یک سخن حضرت صادق

جا دارد اگر در غم  آن پیکر رنجور

خون گریه کند پیرهن حضرت صادق

مسموم شد از زهر، ولی زیر سم اسب

پامال  نگردید  تن  حضرت  صادق

گردید درِ غصّه به روی همگان باز

شد بسته چو بند کفن حضرت صادق

قبر و حرم و زائر او هر سه غریبند

در شهر و دیار و وطن حضرت صادق

"میثم" همه گریان حسین اند اگر چه

گریند به یاد محن حضرت صادق


غلامرضاسازگار

اشعار شهادت امام جعفر صادق(ع) *10*

اشعار شهادت امام جعفر صادق(ع) *10*

ادامه نوشته

شعر شهادت امام صادق (ع) - لطفي

امام صادق(ع)-شهادت


بگذارید از این خانه عبا بردارد

لااقل رحم نمایید عصا بردارد

بگذارید در این حلقۀ دود و آتش

طفل ترسیده از این معرکه را بردارد

پیر مرد است نبندید دو دستش نکشید

وای اگر دست نحیفی به دعا بردارد

کوچه ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن ها

استخوانی که ترک خورد صدا بردارد

آی نامردِ سواره نفسش بند آمد

فرصتی ده قدمی پشت شما بردارد

رمقش نیست ولی می رود و می خواهد

که قدم یاد غم کرب وبلا بردارد

آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود

وقت آن است به لب بانگ عزا بردارد

تشنگی بود و لبی چاک و تنی خون آلود

لشگری حلقه زده رسم حیا بردارد

خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست

هر کسی آمده یک سهم جدا بردارد

هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد

بیشتر تا که تنت زخم جفا بردارد

کاش می شد که سنان تا که سنان را نزند

دست از گیسوی بر خاک رها بردارد

زجرکُش می کند این قاتل خنجر در مشت

کاش می شد که از این حنجره پا بردارد

مشعل حرمله روشن شده عمه ای کاش

چشم از دختر انگشت نما بردارد


حسن لطفي

شعر شهادت امام صادق (ع) - انساني

امام صادق(ع)-شهادت

  

خونین دلی که با تو ستمگر به سر بَرَد

سر می برد، ولیک به خونِ جگر برد

آن جا که هیچ لب به حمایت نگشت باز

مظلوم،  داوری  به  برِ  دادگر  برد

بر خانه ام اگر زدی آتش مرا چه باک

این گونه ارث مادر خود را پسر برد

مزدور خویش را ز چه گفتی که نیمه شب

از  نزد  چند  کودک  لرزان  پدر  برد

کردند دست خویش به سوی خدا بلند

تا بابشان ز دست عدو جان به در برد

دیگر امید آمدن من کسی نداشت

یک  تن  نبود  در  بر  آنان  خبر  برد

ای دادگر! خدای غیور، این روا مدار

تا نام پاک مادر ما، بی پدر برد


علي انساني

اشعار شهادت امام جعفر صادق(ع) *19*

اشعار شهادت امام جعفر صادق(ع) *19*

ادامه نوشته

شعرشهادت امام صادق(ع) - سازگار

امام صادق(ع)-شهادت



آن طایر بهشتی تنها در آشیانه

چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه

سوزش شرار سینه ذکرش ترانۀ دل

آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه

کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب

با دست بسته دشمن بیرون برد ز خانه

او با کهولت سن با قامت خمیده

این با قساوت قلب در دست تازیانه

کاهیده شد تن او کز بهر کشتن او

منصور لحظه لحظه بگرفت از او بهانه

آن زادۀ پیمبر ارثیه اش ز حیدر

این بود کز سرایش آتش کشد زبانه

هر چند خانه اش سوخت از دود شعله افروخت

دیگر نخورد سیلی یارش در آستانه

آوخ که کشت منصور او را به زهر انگور

دردا که گشت خاموش آن گریۀ شبانه

هفتاد سال عمرش هفتاد سال غم بود

هر لحظه دید بیداد از فتنۀ زمانه

آن عزت رفیعش آن غربت بقیعش

جز تل خاک نبود از قبر او نشانه

میثم اگر چه در خاک مدفون شد آن تن پاک

تا روز حشر باشد این نور جاودانه



غلامرضاسازگار

شعر شهادت امام صادق(ع) - محمود ژولیده

امام صادق(ع)-شهادت



چون نور ذوالجلال به دل جلوه گر شود

تیغ ستم به نور، کجا کارگر شود؟

وقتی فیا سیوف خذینی نگفته است

شمشیرها به جسم امامی مگر شود؟

وقتی خدا نخواست تو را کشته بنگرد

حتی عبا و پیرهنت هم سپر شود

امر خدا نبود سرت را جدا کنند

می خواست تیغ دشمن تو بی خطر شود

شمشیر و سر، برهنه به هم طعنه می زنند

اما رسول مانع شمشیر و سر شود

هر چه امیر کفر غضب بیشتر کند

اُبهت ولیِ خدا بیشتر شود

ای واجب الاطاعه به مظلومی تمام

می رفت جان تو که به تیغ شرر شود

هر بار قصد جان تو را کرد دشمنت

می دید مصطفی غضبش بیشتر شود

جدت نمی گذاشت تو را لطمه ای رسد

می خواست سوز کرببلا بیشتر شود

این جاست که مسیر شهادت شود عوض

مسموم زهر کینه امامی دگر شود

شکر خدا اسیر نشد اهل بیت تو

ور نه دوباره روضۀ معجر خبر شود

می خواست فکر داغ دل فاطمه کند

زهری فقط بیاید و زخم جگر شود

این زخم ها به سینۀ زهرا قدیمی است

این جاست وقت روضۀ دیوار و در شود

)آتش به آشیانۀ مرغی نمی زنند(

باز این چه فتنه ای است حرم شعله ور شود؟

این رهزنان به خانه چرا در نمی زنند

جبرییل هم اجازه اش از راه در شود

این مردم مدینه مگر باز مرده اند؟!

دست امام خسته چرا بسته تر شود؟

غافل اگر ز راه ولیِ خدا شویم

سلطان جور، قافله را راهبر شود

در فتنه ها سلاح محبین بصیرت است

فتنه اگر زِ حد گذرد درد سر شود

باید شجاع بود و ز ارزش دفاع کرد

شاید که شام تیره ی شیعه سحر شود

دست دعا به سوی خدا چون بَرد ولی

پس لرزه های فتنه گران بی اثر شود

وقتی که عاشقانه ز دین دم نمی زنیم

باید هنوز مهدی ما خون جگر شود


محمودژولیده

شعر شهادت امام صادق(ع) - لطيفيان

شعر شهادت امام صادق(ع)


آبروی آدم

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

 

 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت امام صادق(ع) - رستمی

امام صادق(ع)-شهادت



غزل برای مدینه به وزن ماتم شد

ردیف شد غم قافیه داشتم غم شد

دوباره دست امیری طناب را حس کرد

و صادقانه بگویم علی مجسم شد

دوباره شهر غزل بوی سوختن می داد

شبیه حادثۀ کوچه! هم نشد، هم شد

نشد- زمان علی ناسزا نمی گفتند

اگر چه بی ادبی ها به اسم اعظم شد

و شد- به خاطر این که از آسمان مردی

«زمینه های زمین خوردنش فراهم شد»


حسین رستمی

شعرشهادت امام صادق(ع) - نوازني

شعر شهادت امام جعفر صادق(ع)

 

ای بهار همیشه های خدا

ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی

بغض داری ولی نمی باری

**

لااقل صبر کن مسافر شب

گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق بجز تو کیست بگو

کیست جز تو امام بیداری

**

گاه گاهی که حرف هم داری

شهر در خواب می رود انگار

آه آقا چه می کشی با این

استخوانی که در گلو داری

**

تو بگو از کدام طایفه ای

که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها می کنی برای کسی

که برایت نمی کند کاری

**

پس کجایند نافله خوان ها

 که دل نافله شبانه شکست

کی به درد  تو می خورد آقا

 نافله های سرد و تکراری

**

پس کجایند عالمان سحر

 یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند

پا برهنه به خفت و خواری

**

کوچه ای در مدینه منتظر است

تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آنجا

حس کنی بین درب و دیواری

**

تا که کوچه به کوچه پخش شود

هم صدایی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی

مثل مادر به غم گرفتاری

**

تا که دست تو را نبندند و

 هی به یاد علی نخندند و

نکشندت پیاده اینگونه

 هی به قصد امام آزاری

**

تا به تو زهری از جفا ندهند

تا به پیش تو ناسزا ندهند

تا مگرشرمی از رسول کنند

 نبرندت به بزم میخواری

**

شب شد و یک عبا و عمامه

باز هم بین کوچه افتاده

باز هم اهل خانه می ریزند

پشت پای تو گریه و زاری

**

می برند به قصر سرخ بلا

کوفه یا شام یا که کرببلا

بهتر است یک کمی با خود

تربت از قتلگاه برداری

 

رحمان نوازنی

شهادت امام صادق(ع) - لطیفیان

امام صادق(ع)-شهادت



مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه، تن تو بی اختیار بیفتد

تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست

اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد

توقع اثری غیر آبله نتوان داشت

مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد

چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و ...

چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد

اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت

ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد

هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست

که آفتاب، محال است در حصار بیفتد


علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت امام صادق (ع) - فردوسي

امام صادق(ع)-شهادت


ما گداییم گدای پسر فاطمه ایم

بوسه زن های عبای پسر فاطمه ایم

بنویسید فدای پسر فاطمه ایم

گریه کن های عزای پسر فاطمه ایم

چشم ما چشمه ای اندازه ی دریا دارد

هر چه ما گریه کنیم از غم او جا دارد

پیرمردی که خدا در سخنش پیدا بود

زردی برگ گل یاسمنش پیدا بود

سنّ بالایش از آن خم شدنش پیدا بود

با وجودی که خزان در بدنش پیدا بود

نیمه شب بر سر سجّاده عبادت می کرد

مثل یک عاشق دلداده عبادت می کرد

ماجرایی که نباید بشود، امّا شد

باز هم واژه ی «حرمت شکنی» معنا شد

پای آتش به در خانه ی آقا وا شد

درِ آتش زده مثل جگر زهرا شد

ولی این بار در خانه دگر میخ نداشت

کار بر سینه ی پروانه دگر میخ نداشت

تا شکست آینه اش اشک زلالش افتاد

با تماشای چنین منظره بالش افتاد

تا که وحشت به دل اهل و عیالش افتاد

باز هم خاطره ای بد به خیالش افتاد

ناگهان سنگ دلی آمد و آقا را برد

بی عمامه پسر فاطمه را تنها برد

می دوید آه چه با تب نفسش بند آمد

پا برهنه پی مرکب نفسش بند آمد

وسط کوچه دل شب نفسش بند آمد

نه که یک بار مرتّب نفسش بند آمد

با چنین سرعتی افتادن آقا قطعی است

با زمین خوردن او گریه ی زهرا قطعی است

آهِ بی فاصله اش مرثیه خوانی می کرد

اشکِ پر از گله اش مرثیه خوانی می کرد

اثر سلسله اش مرثیه خوانی می کرد

پای پر آبله اش مرثیه خوانی می کرد

دختری را که یتیم است پیاپی نزنید

زخم هایش چه وخیم است! پیاپی نزنید


محمدفردوسي

شعرشهادت امام صادق(ع) - لطيفيان

امام صادق(ع)-شهادت

 

باز گرفته دلم برای مدینه

باز نشسته دلم به پای مدینه

شکر خدا عاشق دیار حبیبم

شکر خدا که شدم گدای مدینه

بال فرشته است، سایبان قبورش

بال فرشته است،خاک پای مدینه

در کفنم تربت بقیع گذارید

صحن بقیع است، کربلای مدینه

کرب و بلا می شود دوباره مجسم

تا که به یاد آورم عزای مدینه

دست من و لطف دست با کرم تو

جان به فدای بقیع بی حرم تو

سنّ تو، قدّ تو را کشیده خمیده؟

یا که خداوند آفریده خمیده؟

منحنی قدّت از کهولت سن نیست

شاخه ی سیبت ز بس رسیده، خمیده

بس که غریبی تو ای سپیده محاسن

شیعه اگر چه تو را ندیده، خمیده

نیست توان پیاده رفتنت ای مرد

پس به کجا می روی خمیده، خمیده

هر که صدای تو را میان محله

وقت زمین خوردنت شنیده، خمیده

در وسط کوچه ها صدای تو این بود

مادر من، مادر شهیده، خمیده

کیست که دارد تو را ز خانه می آرد؟

در وسط کوچه ها شبانه می آرد؟

وقتی درِ خانه در برابرت افتاد

خاطره ای در دل مطهرت افتاد

مرد محاسن سپید شهر مدینه

کاش نگویی چگونه پیکرت افتاد

گرم خجالت شدند خیل ملائک

حُرمت عمامه ات که از سرت افتاد

راستی این کوچه آشناست، نه آقا؟

یعنی همین جا نبود مادرت افتاد؟

تکیه زدی تا تنت به خاک نیفتد

حیف ولی لحظه های آخرت افتاد...


علي اكبر لطيفيان

شعرشهادت امام صادق(ع) - نوازني

امام صادق(ع)-شهادت


ای بهار همیشه های خدا! ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی؛ بغض داری ولی نمی باری

لااقل صبر کن مسافر شب؛ گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق به جز تو کیست بگو؛ کیست جز تو امام بیداری

گاه گاهی که حرف هم داری؛ شهر در خواب می رود انگار

آه آقا چه می کشی با این؛ استخوانی که در گلو داری

تو بگو از کدام طایفه ای؛ که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها می کنی برای کسی؛ که برایت نمی کند کاری

پس کجایند نافله خوان ها که دل نافله شبانه شکست

کی به درد  تو می خورد آقا! نافله های سرد و تکراری

پس کجایند عالمان سحر یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند پا برهنه به خفت و خواری

کوچه ای در مدینه منتظر است؛ تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آن جا؛ حس کنی بین درب و دیواری

تا که کوچه به کوچه پخش شود؛ هم صدایی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی؛ مثل مادر به غم گرفتاری

تا که دست تو را نبندند و هی به یاد علی نخندند و

نکشندت پیاده اینگونه هی به قصد امام آزاری

تا به تو زهری از جفا ندهند؛ تا به پیش تو ناسزا ندهند

تا مگر شرمی از رسول کنند نبرندت به بزم می خواری

شب شد و یک عبا و عمامه  باز هم بین کوچه افتاده

باز هم اهل خانه می ریزند؛ پشت پای تو گریه و زاری

می برند به قصر سرخ بلا؛ کوفه یا شام یا که کرببلا

بهتر است یک کمی با خود؛ تربت از قتلگاه برداری


رحمان نوازني

شعر شهادت امام صادق (ع) - لطيفيان

امام صادق(ع)-شهادت


دارم برای رنگِ تنت گریه می كنم

پایِ نفس نفس زدنت گریه می كنم

باور كنیم حرمت تو مستدام بود؟

یا بردن تو بردنِ با احترام بود؟

باور كنیم شأن تو را رَد نكرده است؟

این بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟

گرد و غبار، روی تو ای یار ریختند

روی سر تو از در و دیوار ریختند

هر چند بین كوچه تنت را كشید و بُرد

دستِ كسی به رویِ زن و بچه ات نخورد

باران تیر و نیزه نصیب تنت نشد

دست كسی مزاحم پیراهنت نشد

این سینه ات مكان نشست كسی نشد

دیگر سر تو دست به دست كسی نشد


علي اكبر لطيفيان

امام صادق (ع) - سازگار

امام صادق(ع)-شهادت


چه ظلم‌ها که به اولاد مصطفی کردند

خدا گواست به آل علی جفا کردند

گلوی تشنه بریدند از حسینش سر

سر مقدس او را به نیزه‌ها کردند

امام چارم ما را به شام آوردند

میان خلق ورا خارجی صدا کردند

امام پنجم ما را به زهر کین کشتند

بسا ستم که به آن حجت خدا کردند

به بیت حضرت صادق هجوم آوردند

قیامتی دگر از این ستم به پا کردند

سر برهنه دل شب ز خانه‌اش بردند

چه ظلم‌ها که به آن نجل مصطفا کردند

در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم

گریستند و برای پدر دعا کردند

همه سواره و او را پیاده می‌بردند

نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند

سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او

عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!

امام صادق ما را به زهر کین کشتند

مدینه را ز غمش دشت کربلا کردند

هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی

که خط خویش ز آل علی، جدا کردند

برای غصب خلافت زدند زهرا را

چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند

به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند

حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند

بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»

که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند


غلامرضاسازگار