حضرت رقیه - جواد حیدری
حضرت رقیه(س)
با خنده ي خود صفاي دلها مي شد
آرامش خاندان طاها مي شد
حنانه ترين دختر اين كاشانه
در كودكي اش مادر بابا مي شد
جواد حیدری
بقیه شعر در ادامه مطلب...
حضرت رقیه(س)
با خنده ي خود صفاي دلها مي شد
آرامش خاندان طاها مي شد
حنانه ترين دختر اين كاشانه
در كودكي اش مادر بابا مي شد
جواد حیدری
بقیه شعر در ادامه مطلب...
غزل مرثیه حضرت رقیه (س)
با دست می گردم به دنبال سر تو
سوئی ندارد چشم ناز دختر تو
از بس که سیلی خورده ام از این و از آن
من گشته ام همتای زهرا مادر تو
رضـارسـولـی
بقیه شعر در ادامه مطلب...
شعر آذري - حضرت رقيه
اولسون سلام دللره طوفان سالان قیزا
داغلار گورب خرابه ده آغلار قالان قیزا
اولسون سلام باشینه غمدن قوشون یغوب
زینب حمایتیله دمشقی آلان قیزا
كلامي زنجاني
حضرت رقيه (س) - مدح شهادت
زینب دیگر
مـن اختــر پنــج آفتـابم
در بحـر کمــال درّ نــابم
کودک نـه که مرد انقلابم
کرده است حسین، انتخابم
در شام، امید کربلایم
قرآن شهیـد کربلایم
غلامرضاسازگار
حضرت رقیه(س)-شهادت
طورنشین می شوم سحر که بیاید
جلوه ی ربانی پدر که بیاید
جار فقط می زنم میان خرابه
یار سفر کرده از سفر که بیاید
علي اكبر لطيفيان
مناجات محرمي با امام زمان - حضرت رقيه(س)
در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید
یوسف که رفت غصّه کنعان به ما رسید
ما سال ها پای وصالت گریستیم
یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید
حضرت رقیه(س)-شهادت
از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب
داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای
گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد
می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای
علي انساني
حضرت رقیه(س)-شهادت
ای چراغ شب شهادت من
ای تماشای تو عبادت من
جان من! باز بر لب آمده ای
آفتابا! چرا شب آمده ای
غلامرضاسازگار
مرا كه دانه اشك است دانه لازم نيست