دوبیتی به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) وشهادت حضرت حمزه(ع) - رضارسولی

دوبیتی به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) وشهادت حضرت حمزه(ع)

 

مرا با اشک الفت از قدیم است

 

که مرغ دل به صحن غم مقیم است

 

محبین ! خون ز ابر دیده بارید !

 

عزای حمزه و عبدالعظیم است

 

رضارسولی

حضرت عبدالعظيم حسني - موحد

حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)-شهادت


یا سید الکریم که جان ها فدای تو

شد چشم شیعه غرق به خون در عزای تو

در شهر ری که همچو بهشت است در زمین

بر روی خاک تیره نهان شد لقای تو

از جور معتصم چه کشیدی که از وفا

دل های عاشقان شده خونین برای تو

چون آستان توست کلید بهشت ما

قربان گنبد و حرم با صفای تو

هدیه به زائر حرمت اجر نینواست

بوی حسین می دهد این کربلای تو

ای نور چشم فاطمه و پور مجتبی

دست همه به دامن لطف و عطای تو

بیچارگان به سمت حریم تو رو کنند

چون جود مجتباست عیان از سخای تو

دشمن نمی رود ز حریم تو نا امید

محروم کی شود ز درت آشنای تو

گرچه بهشت روی زمین گشته شهر ری

ویرانه هست باز بقیع نیای تو

آتش به جان ما زده ای درد و ای دریغ

گم گشته قبر مادر نیلی لقای تو

با ما بخوان دعای فرج سید الکریم

بهر ظهور مهدی آل عبای تو


حبيب ا... موحد

حضرت عبدالعظيم حسني - وفايي

حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)-مدح

 

نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود

عبد خدای بود و مقامش عظیم بود

گر از کرامتش همه کس فیض می برد

از نسل خاندان امامی کریم بود

عطر حدیث آل رسول از لبش چکید

در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود

تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق

پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود

آموخت درس بندگی از اهل بیت نور

محبوب پیشگاه خدای علیم بود

غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس

در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود

لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب

دست نوازشی به سر هر یتیم بود

گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند

اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود

پیوسته او به منزل مقصود می رسید

زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود

هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز

در سایه امید و ولایت مقیم بود

در گلشن همیشه بهار حریم او

هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود

هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت

این بوستان عشق بهشتی شمیم بود

پروانه بهشت به دستش دهد خدا

هر کس که زائر حرم این کریم بود

عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز

دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود


سيدهاشم وفايي

حضرت عبدالعظيم حسني - سازگار

حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)-مدح

 

آفتاب فاطمه! چشم و چراغ اهل بیت

 منشأ فضل و کرامت! صاحب لطف عمیم

 هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف

 هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم

 قبله ی دل! کعبه ی اهل ولایی! نی عجب

 گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم

 در پی احیای دل کار مسیحا می کند

 بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم

 زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین

 خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم

 شهر ری تا متّکی بر آستان قدس توست

 تا قیامت نیستش از فتنه ی بیگانه بیم

 نی عجب! گر سائل درگاهت از احسان کند

 دامن طفل یتیمی را پر از درّ یتیم

 چارمین نجل کریم اهل بیتی! می توان

 هشت جنّت را ببخشایی به شیطان رجیم

 لاله ی سرخ آورد از شعله ی سبزش برون

 باد اگر خاک حریمت را برد سوی جحیم

 طلعت نورانیت مرآت الله الصّمد

 طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرّحیم

 مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام

 آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم

 شاه راه زائرت انّا هدیناه السّبیل

 چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم

 کشور ایران سپهری کش تو عیسای مسیح

 شهر ری چون طور سینا و تو موسای کلیم

 بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین

 هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم

 این که من امروز می گردم به دور تربتت

 مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم

 دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین

 یافتم از تربتت این جا همان فوز عظیم

 هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهد

در ثواب زائران کربلا گردد سهیم



غلامرضاسازگار

حضرت عبدالعظيم حسني - نعمتي


حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)-مدح

 

ای بلندای عشق قامت تو

ای سلام خدا به ساحت تو

خاک بوس سیادت تو زمین

جایگاهت ولی به عرش برین

آسمانی ترین مسافر  خاک

قدر و شان تو کی شود ادراک

ای ذراری حضرت زهرا

بندهٔ با ارادت زهرا

افتخارت همین بس ای والا

باشی از نسل سیدالنُّجبا

بس که بودی تو فاطمه سیرت

مصطفایی منش علی صولت

در سماوات چون ستاره شدی

تو اباالقاسمی دوباره شدی

نور توحید در نگاهت بود

تربت عشق سجده گاهت بود

ذکر تحلیل با تکان لبت

چشمهٔ نور در نماز شبت

ای هدایت گر هدایت ها

راوی صادق روایت ها

بس که در عشق مستدامی تو

دست بوس چهار امامی تو

تا لبت عرضه ای ز دین کرده

معرفت پیش تو کم آورده

اعتقادت ز بس که بنیادیست

صله اش لطف حضرت هادیست  

بهر تحصین تان بگفت آقا

انت انت ولیّنا حقا

تو غرور اصالتی منی

حسن محضی حسین در حسنی

آبرودار خاک مایی تو

صاحب ملک خون بهایی تو

تو صفا بخش دین و آیینی

عزت سرزمین باکینی

ملک ری از تو آبرو دارد

پای تو هستِ خویش بگذارد

چه بگویم ز قدر والایت

چه بگویم ز شان عظمایت

وصفت این بس ز بس عظیمی تو

حضرت سیدالکریمی تو

شاه زاده! گدای خود دریاب

رهگذر! خاک پای خود دریاب

پیرمرد عصا به دست حجاز!

یک نظر سوی خاکیان انداز

قبله خاک ما شده حرمت

چشم امید ماست بر کرمت

هر دمی از زمانه دل گیرم

راه صحن تو پیش می گیرم

ای قرار دل هوائی من

مرهم زخم کربلایی من

ای به دل دادگان تو نور عین

ای نگار همیشه شکل حسین

کوی تو رنگی از خدا دارد

خاک تو بوی کربلا دارد

ای فرستاده رسول الله

جانب خون بهای ثارالله

تویی آن یار بی قرین دلم

هر شب جمعه همنشین دلم

با علی عهد عشق بستی تو

سفره دار کمیل هستی

بشنو این درد دل ز نوکر خود

نوکر بی قرار و مضطر خود

چه بگویم که قوم نامردان

ملک ما را فروختند چه گران

قلب ام الائمه آزردند

تا ابد آبروی ما بردند

وای بر ما بر سرشک دو عین

قیمت خاک ماست خون حسین

آری این است با تو درد دلم

تا قیامت ز مادرت خجلم

تحفه ای می دهی که هدیه کنم

کمکم کی کنی که گریه کنم

حق بده گر ز غصه دل خونم

قدر یک عمر گریه مدیونم

گر که نقشم بر آب شد تو ببخش

گر که شادی خراب شد تو ببخش

حرمت گر چه کربلا باشد

کربلا کرب و البلا باشد

کی در این جا سری بریده شده

معجری از سری کشیده شده

کی در این جا عطش جگر سوزاند

جگر یک پدر پسر سوزاند

باورم نیست شور و زمزمه را

کربلای بدون علقمه را

کربلا دیدنیست با یاسش

با دو گلدسته های عباسش

حاجتی دارم از تو شاه کریم

حضرت عشق واجب التعظیم

خواهش سائلت ادا فرما

خاک من خاک کربلا فرما


قاسم نعمتي