امام حسن عسکری(ع)-ولادت - محمد بیابانی


امام حسن عسکری(ع)-ولادت


دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را

نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را

کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را

که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را

من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم

من امشب بندۀ مولای سر من رئا هستم

درون سینه ام انگار شور دیگری دارم

به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم

به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم

شرابی ناب از انگورهای عسگری دارم

من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم

حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم

وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که...

...رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که...

...تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که...

...خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که...

...همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد

و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد

نگاهت چون مسیحاییست که بر مرده ها جان است

که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است

و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است

بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است

تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی

صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟

رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید

حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید

گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید

دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید

اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد

کسی چون عسگری را هم گدای سامرا دارد

میایی و برای مهدی ات دلداده می سازی

هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی

ز اشک دیده چشم انتظاران جاده می سازی

برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی

میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی

برای شیعیانت "افضل الاعمال" را گفتی

تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست

زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست

به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست

یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست

دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان

دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان

اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم

صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم

غریب سامرا از غربت یک آشنا گویم

برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم

از آن ابری زیر ظلمتش پوشاند ماهش را

از آن مادر که در آن کوچه ها گم کرد راهش را


محمد بیابانی

امام حسن عسکری(ع)-ولادت - پرچمی

امام حسن عسکری(ع)-ولادت


پَرِ شکسته به بالا نمی رسد هرگز

تلاش می کند اما نمی رسد هرگز

کبوتری که هوایی نشد در این وادی

به آسمان تمنا نمی رسد هرگز

اگر اجازه نیاید که تا ابد معشوق

به سوی خانه لیلا نمی رسد هرگز

چنان مقام به عشاق می دهد الله

به فکر مردم دنیا نمی رسد هرگز

مقام و سلطنت و پادشاهی عالم

به پای رعیتی ما نمی رسد هرگز

و بی ولای تو و خانواده ات آقا

کسی به عالم معنا نمی رسد هرگز

بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر

به خاک بوسی زهرا نمی رسد هرگز

مسیح آل محمد ، مسیح زهرایی

به گرد پای تو عیسی نمی رسد هرگز

پَرَم به شوق هوای تو وا شده آقا

کبوتر تو به سویت رها شده آقا

زمان مستی ما انتها ندارد که

مریض عشق تو بودن دوا ندارد که

بهشتِ من تویی آقا، بهشت را چه کنم

بهشت بی گُلِ رویت صفا ندارد که

نمی دهم به بهشت خدا حریم تو را

بهشت قد حریم تو جا ندارد که

فدای بنده نوازی و مهربانی تو

سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که

کجاست حاتم طایی ببیند اینجا را

کسی شبیه تو دست عطا ندارد که

سرای توست پذیرای آرزومندان

کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که

میان این همه القاب نیک هیچ اسمی

صفای کنیه ابن الرضا ندارد که

تویی که آینه حی ذوالمَنَنت خوانم

عزیز قلب رضایی تو را حسن خوانم

امام عسگری، آقا، امیر، مولانا

دو دست خالی ما را بگیر، مولانا

گدای نیمه شب، بین این گذر هستم

بیا و توشه بده بر حقیر مولانا

نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن

منم به دام نگاهت اسیر مولانا

به نفس سرکش و طغیان گرم نگاهی کن

دعا نما که شوم سر به زیر مولانا

بصیرتی بده آقا که راه کج نروم

تویی تو آینه ی یا بصیر مولانا

به کوری همه دشمنان، خدای کریم

نوشته نام تو را از غدیر مولانا

تویی که چشمه ناب معارفی آقا

کمال سیر و سلوک هر عارفی آقا

هر آنچه ناز فروشی تو، مشتری هستم

میان صحن تو دنبال نوکری هستم

دعای بال قنوتم که مستجاب شدم

که تحت رایت عشقم پیمبری هستم

هزار مرتبه مدیون ربنای تو ام

اگر که شیعه مجنون حیدری هستم

به انقلاب و نام خمینی همیشه محتاجم

به یاد خون شهیدان کوثری هستم

چه منتی به سر من نهاده دست شما

که تابع سخن رهبری هستم

شباهتی است میان دل من و دل تو

شباهتی است که مثل تو مادری هستم

به روز حشر کشم نعره های مستانه

که من غلام غلامان عسگری هستم

مجیر آل رسولی مدد ابالمهدی

فروغ چشم بتولی مدد ابالمهدی

عطش میان حرم رود نیل می گردد

سرشک دیده ما سلسبیل می گردد

کسی که زائر قبر غریبتان باشد

میان آتش غمها خلیل می گردد

ندارد هیچ تعجب که در کنار شما

کبوتر حرمت جبرئیل می گردد

به حج نرفته ای اما طواف درگاهت

هزار حج خدا بی بدیل می گردد

به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دل شکسته زائر دخیل می گردد

دوباره پای برهنه به جاده می آئیم

به سوی صحن و سرایت پیاده می آئیم

چقدر پای برهنه ، چقدر دیده ی تر

دویده بین بیابان ، دویده بین گُذر

چقدر پای برهنه ز خانواده ی تو

چقدر پای ورم کرده با دلی مضطر

چقدر پای برهنه علی زمین افتاد

چقدر خورده زمین همره علی ، مادر

چقدر پای برهنه علی خجالت داشت

نه از مدینه ، خجالت کشید از همسر

غم مدینه فزون شد ، به کربلا آمد

چقدر پای برهنه دوید یک دختر

رسید و دید برادر تنش برهنه شده

رسید و دید دگر پشت و رو شده پیکر

میان طور چرا چکمه پوش آمده است

چرا هنوز لگد می خورد تنِ بی سر

پدر که رفت به جای تمام خواهرها

به روی خار مغیلان دوید یک دختر

اگر چه پای برهنه هزار غم دارد

ولی امان ز موی دختران بی معجر


جواد پرچمی

امام حسن عسکری(ع)-ولادت - نوازنی

امام حسن عسکری(ع)-ولادت

 

از پنجشنبه های دل من عبور كن

یك روز جمعه چشم مرا غرق نور كن

آقای پنجشنبه؛ مرا هم نگاه كن

چشمان خیس و غم زده ام را مرور كن

چیزی دگر نمانده به هنگامهٔ ظهور

ما را در این دقایق آخر صبور كن

با آخرین ستاره شب های انتظار

با یازده ستاره تو در ما ظهور كن

با اشك صیقلی بده ما را و بعد از آن

سنگ سیاه سینهٔ ما را بلور كن

ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن

عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن

آدم کشیده بود خودش را به التجا

غم هم نشسته بود لب جادهٔ فنا

کشتیِّ نوح هم به تکسّر رسیده بود

و می طنید یک سره دور و بر بلا

موسا که رفته بود به دریا عصا به دست!

عیسا مریض بود و به ذکر هوالشفا

آتش به قهقهه همه جا گـُـر گرفته بود

آن سو خلیل بود و دو چشمِ پر از دعا

آن غصه ها و این همه غم ها یکی یکی

گشتند کو به کو همه جا را جدا جدا

تا این که چشم شان همه افتاد سمت تو

یا نه! نگاه لطف تو افتاد ابتدا

آن سو نگاه زرد و غم انگیز غصه بود

این سو نگاه سبز و سرور آور شما

از آن به بعد سائل چشمان تو شدیم

و خوانده ایم نام تو را "سُـرّ مَـن رای"

از آن به بعد غم که به ما روی می کند

مائیم و یک نگاه تو آقایِ سامرا

ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن

عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن 

تا كوچه های سامره مردی نجیب داشت

آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت

شب ها كه در ترنّم سجاده می نشست

شب های عرش  حال و هوایی عجیب داشت

هر گاه با دعای فرج اوج می گرفت

زیر لبش ترنم اَمَّن یُجیب داشت

درد آمد و دوا شد و با یك اشاره گفت:

هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت

آن قدر کشته شد دل و آن قدر زنده شد

با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت

ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن

عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن

هر جا که باده هست صفای خُمش تویی

هر جا که آیه ای است ضمیر کُمش تویی

آدم طمع به کسب مقام شما نمود

در صورتی که آب و گلِ گندمش تویی

شهر مدینه شادتر از این نمی شود

چون که به لطف حق حَسن دومش تویی

فهمیدم از ترنم سرداب سامرا

هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی

خورشید مردمیِ زمین؛ آسمان ترین

ای خوش به حال هر که تب مردمش تویی

ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن

عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن


رحمان نوازنی

امام حسن عسگری(ع)-ولادت - بیابانی

امام حسن عسگری(ع)-ولادت

 

دوباره پای غزل سویتان دوان شده است

حروف واژه عشقم ترانه خوان شده است

ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست

که اینچنین همه همرنگ آسمان شده است

زبان رو به سوی قبله مانده طبعم

به جان رسیده و انگار پرتوان شده است

فضای آبی شعرم نثار مقدمتان

بهار هم به قدوم شما جوان شده است

نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما

کتاب شعر و غزلهای شاعران شده است

فضای شعر، پر از لطف بی کرانه توست

کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

چه منتی به سر خلقت خدا داری

اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری

سحاب رحمتی و پای آسمان خدا

کنار می کشد آن ساعتی که می باری

فرشتگان همه مبهوت جلوۀ رویت

چه دلربایی... عجب دلبری... چه دلداری...

تو آخرین گل یاسی که نقش هایت را

به کوچه باغ قدیمی شهر می کاری

پس از تو صبح مدینه دگر نخواهد دید

طلوع نسل خدا را زمان بیداری

لبان حضرت هادی پر از ترانه توست

کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست  

اگرچه عمر تو ایام کمتری دارد

ولی به عمر دوصد نوح برتری دارد

بهشت کوی تو! نه... نه... غباری از کویت

کجا به وعده جنت برابری دارد؟!

کدام دلبری؟! آنهم به نقد جان دادن

شبیه و مثل تو آنقدر مشتری دارد

دل مریض من آقا اگرچه ناخوش بود

ولی به لطف تو اوضاع بهتری دارد

گدای ریزه خور سفره تو سلطان است

چراکه بر سر خود تاج سروری دارد

نگاه ماست که دنبال آب و دانه توست

کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

خوشا به حال کسی که هواییت باشد

گدای روز وشب سامراییت باشد

شنید هرکه حدیث تو از پس پرده

همیشه مست کلام خداییت باشد

عبادت تو میان درندگان یعنی

جهان به سلطه فرمانرواییت باشد

کسی که در وطنش خانۀ رضا دارد

هلاک کنیه ابن الرضاییت باشد

خوشا به آنکه به یاد ضریح شش گوشت

مسافر حرم کربلاییت باشد

بیا مرا بطلب، دل پر از بهانه توست

کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

شما که جود و کرم عادت و مرام شماست

گدا همیشه پر از شرم احترام شماست

شما که صاحب شیرین ترین اسمائید

همیشه روی لب ما طنین نام شماست

شما که هیچ زمان حج نرفته اید اما

هم آب زمزم و هم کعبه تشنه کام شماست

شماکه حجت حقید در برابر ما

به گفته خودتان فاطمه امام شماست

تورا به فاطمه آقا خودت دعایی کن

که استجابت، اجزایی از کلام شماست

دعا برای فرج نزد آستانه توست

کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست


محمد بیابانی

امام حسن عسکری(ع)-ولادت - نعمتی


امام حسن عسکری(ع)-ولادت


ره باز کنید، دلبری آمده است

بر شیعه امام دیگری آمده است

در مطلع هشتم ربیع الثانی

میلاد امام عسگری آمده است

*** 

ما دیده به راه دلبری مه روئیم

با بادۀ ناب دیده را می شوئیم

در این شب پر شکوه با هر صلوات

تبریک به صاحب الزمان می گوئیم


قاسمی نعمتی

امام حسن عسکری(ع)-مدح و مناجات - قاسمی

امام حسن عسکری(ع)-مدح و مناجات


السلام علیک یا ساقی

گوشه چشمی، خراب آمده ام

اشک هایم دخیل دامنتان

زائر بارگاه میکده ام

 

 دارم اذن دخول می خوانم

های و هوی مرا نگاه نکن

به دلم دست رد نزن امشب

روزگار مرا سیاه نکن

 

به سبوخانه ی نگاهت من

یازده جام می بدهکارم

چوب خطِ مرا نگاه نکن

آمدم باز نسیه بردارم

 

 در حجاز خمار چشمانت

باغ انگور عسکری داری

باده ات کهنه کار می خواهد!

عده ای خاص مشتری داری

 

 «بسم رب الشراب»؛ می نوشم

چه شرابی! سرت سلامت باد

همه جا را بهشت می بینم

باغت آباد، خانه ات آباد


 قدحت تا مرا مسلمان کرد

أَشهدُ أَنَ باده... را خواندم

با لبی تر نماز عیشم را

سوی ایوان سامرا خواندم

 

 در طواف پیاله ات دیدم

از سماعم، سما به رقص آمد

قطره ای از می ات زمین افتاد

نجف و کربلا به رقص آمد

 

در سماعی چنین تماشایی

با دفش؛ قم دوان دوان آمد

آخرین باده را کنار گذار

با نی و تار جمکران آمد


وحید قاسمی

امام حسن عسکری(ع)-مدح و ولادت - محمود ژولیده

امام حسن عسکری(ع)-مدح و ولادت

 

آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت

ما را غلام حلقه به گوش شما نوشت

روز ازل مربی اشراق عاشقی

نام ترا به صفحه ی دلهای ما نوشت

آن خالقی که مهر تورا مُهر سینه ساخت

با لوح دل حدیث تو را آشنا نوشت

با جوهر طلا به شبستان آسمان

وصف تو را به خط جلی کبریا نوشت

با جان و دل ولایت تو خو گرفته است

خلّاق عشق بندگی ات را سزا نوشت

صدها طواف، بی تو نیارزد به ارزنی

چون کعبه را به کوی شما مبتلا نوشت

بعد از خدا کریم ترینی امام من

از بس خدا به دست کریمت ثنا نوشت

آن خالقی که عادت احسان دهد ترا

دل را گدای سامره ی هل اتا نوشت

ما را غلام همت تو آفریده اند

ریزه خوران دولت تو آفریده اند 

ای از کرشمه های تو روی بهار سبز

وز غمزه ی نگاه تو لیل و نهار سبز

تا زیر سایه ی تو کند عشق زندگی

باشد برای شیعه همه روزگار سبز

بی حسن تو بهشت صفایی نمی گرفت

جنات تجری است به آن نو بهار سبز

ای پرچمت به بام نظام جهان سه رنگ

لعل تو سرخ و چهره سپید، اقتدار سبز

این دل ز شرب آب ولای تو زنده است

باشد همیشه دور و بر چشمه سار سبز

از رعد و برق غمزه ی مژگان عاشقت

ابر بهار و عاطفه ی بی قرار سبز

گل می دمد ز مقدم خورشیدی شما

پشت لب فلک ز تو ای گل عذار سبز

بازار سرد منتظران از تو گرم شد

دارد هلال شیعه عجب انتظار سبز

شیعه دگر بهانه به دشمن نمی دهد

با دیدن بقیع دگر تن نمیدهد

تو محور حدیث شریف زعامتی

چشم و چراغ دین و اساس امامتی

احکام اهل بیت به تو می شود درست

در خاندان وحی چه والا اقامتی

روشن ترین چراغ هدایت به دست تست

تو قله ی امامت و دین را علامتی

ای زاده ی خلیل خلیلان بت شکن

در آتش فراق چه برد و سلامتی

هر چند در حصاری و تبعید جای تست

تو مظهر مقاومت و استقامتی

ای در برابر همه ی کفر یک تنه

الحق که مثل فاطمه کوه شهامتی

محراب از نماز تو بالا بلند شد

ای مقتدای سرو چه خوش قد و قامتی

شد خوشه ی طلایی گندم ز گونه ات

ای سفره دار عشق عجب با کرامتی

ای نور تو هماره نگهدار شیعیان

دلسوزی ات امان من النار شیعیان

دست قلم به پای ثنایت نمی رسد

مهر فلک به گرد عبایت نمی رسد

مهر و مه از افاضه ی ذرات نور تست

دست ستاره بر کف پایت نمی رسد

باید سپرد دسن عنان را به دست تو

بی تو کسی به مرز هدایت نمی رسد

آن مدعی که از تو اطاعت نمی کند

دستش تهی است چون به عطایت نمی رسد

حتی اگر امارت عالم شود نصیب

بی حکم تو کسی به کفایت نمی رسد

آب حیات چشمه ی مهر و محبتت

به تشنگان بدون عنایت نمی رسد

تردید در امامت تو هرکه می کند

دستش به ریسمان ولایت نمی رسد

هر کس که بر ولی شما اعتنا نکرد

عهدش به روز عهد و وفایت نمی رسد

مهدی اگر دعا نکند وای بر دلم

دل را اگر صدا نکند وای بر دلم


محمود ژولیده

اشعار مدیحه و ولادت امام حسن عسکری (ع) - استاد سازگار - *12*

اشعار مدیحه و ولادت امام حسن عسکری (ع) - استاد سازگار - *12*




به ادامه مطلب بروید....

ادامه نوشته

اشعار ولادت امام حسن عسکری (ع) - *13*

اشعار ولادت امام حسن عسکری (ع) - *13*




به ادامه مطلب بروید....

ادامه نوشته

میلاد حضرت امام عسکری(ع) - موید

میلاد حضرت امام عسکری(ع)


 باز دل شکسته ام نوای دیگر آورد

پرده ی بهتری زند، نغمه ی خوش تر آورد

لئالی کلام را ز طبع من بر آورد

مگر ثنای عسکری حجت داور آورد

که اگه از مقام او، کسی به جز اله نیست

نسیم درک و عقل را در این حریم راه نیست

عبد خدا که داده حق، خدایی از عبادتش

بسته شده به طوق جان سلسله ی ارادتش

رام شده وحوش هم، به درگه سیادتش

حقیقت غدیر خم، جلوه گر از ولادتش

ولادتش به هشتم ربیع ثانی آمده

جهان پیر را از این مژده، جوانی آمده

به سامرا نظر کن و جلوه ی ذوالکرام بین

قِران مهر و ماه را در این خجسته شام بین

باب امام عصر را فراز دست مام بین

دهم اما را به بر یازدهم امام بین

چشم علی منور از جمال ماه پاره اش

فاطمه کو؟ که بنگرد، بر حسن دوباره اش

نور ولایتش به رخ ردای خلقتش به بر

لوای عصمتش به کف تاج شفاعتش به سر

بر همه هستی اش نظر در همه عالمش گذر

اما هادی اش پدر حضرت مهدی اش پسر

خلایقند چاکرش ملائکند عسکرش

هیچ کسی نمی رود به نا امیدی از درش

رسالت پیمبران تکیه زده به دوش او

درس هدایت بشر زمزمه ی سروش او

وضع جهان و چشم او راز نهان و گوش او

حصار ظلم ظالمان شکسته از خروش او

به دوره ای که معتمد کرد فزون نفاق را

به هم درید سعی او پرده ی اختناق را

بهشت علم پرورد آب و هوای گلشنش

اهل کمال، خوشه چین، ز گوشه های خرمنش

حکیم مانده از سخن، به وقت درس گفتنش

امام عصر تربیت، یافته روی دامنش

نهال عصمتی چنان بر آورد چنین ثمر

درود ما بر آن پدر سلام ما بر این پسر

سلاله ی پیمبر و مبشّر پیام حق

که دیده بس شکنجه تا زنده شود مرام حق

مبیّن اصول دین مفسّر کلام حق

داده به دست مهدی اش رسالت قیام حق

که بعد من امام بر جوامع بشر تویی

مهدی منتقم تویی امام منتظر تویی

رفت یکی ز شیعیان به پیشگاه حضرتش

برای حاجتی ولی اذن نداد خجلتش

امام را ببین که چون داشت خبر ز ذلتش

نخوانده گفت پاسخش نگفته داد حاجتش

ز یک اشاره از کف امام کامیاب شد

به قدر احتیاج او خاک طلای ناب شد

ای جلوات کبریا جلوه گر از جمال تو

کتاب تفسیر تو خود آیتی از کمال تو

من که ز پا نشسته ام به درگه جلال تو

امید رحمتم بود، ز لطف بی زوال تو

«مؤیدم» گدای تو بر آستان مهدی ات

امید آن که خوانی ام ز دوستان مهدی ات


سیدرضا موید

امام حسن عسکری(ع)-مدح و مرثیه - سازگار

امام حسن عسکری(ع)-مدح و مرثیه


ای مسجد الحرام، حرم سامرای تو

بیت الولای دل، حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو

روح ملک کبوتر صحن و سرای تو

آیینه ی جمال خداوند سرمدی

فرزند پاک چار علی سه محمدی


غلامرضاسازگار


بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته