دوبیتی به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) وشهادت حضرت حمزه(ع) - رضارسولی

دوبیتی به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) وشهادت حضرت حمزه(ع)

 

مرا با اشک الفت از قدیم است

 

که مرغ دل به صحن غم مقیم است

 

محبین ! خون ز ابر دیده بارید !

 

عزای حمزه و عبدالعظیم است

 

رضارسولی

حضرت حمزه - فردوسي

حمزه سید الشهدا(ع)-مدح و شهادت


نور چشم پیمبری حمزه

چه قدَر مثل حیدری حمزه

اسدالله دیگری حمزه

به خداوند، محشری حمزه

ای مُلقّب به سیّدالشهدا

حامی مُخلص رسول خدا

هم عمو هم برادرش بودی

همه جا یار و یاورش بودی

تو علمدار لشکرش بودی

جنگجوی دلاورش بودی

تا نظر بر سپاه می کردی

روزشان را سیاه می کردی

بین لشگر وجود تو لازم

بین میدان، حریف تو نادم

افتخار قبیله ی هاشم

می نویسم برای تو دائم

می نویسم کمال داری تو

مثل جعفر دو بال داری تو

بی سبب نیست این که "سرداری"

به علی رفته ای جگر داری

وقت حمله به سینه پر داری

همه دیدند که هنر داری

با دو شمشیر حمله می کردی

وَ دمار از همه در آوردی

مرحبا بر تو ای عموی رسول

که چنین شد سفید، روی رسول

با تو محفوظ چار سوی رسول

کم نگردید با تو موی رسول 

کاش حمزه مدینه هم بودی

دور بیت الحزینه هم بودی

بیعتت با نبی چه دیدن داشت

اَشهدت آن زمان شنیدن داشت

عطر اسلام تو وزیدن داشت

رنگ بوجهل هم پریدن داشت

با کمانت سرش ز هم پاشید

از تو و نام حمزه می ترسید

ما پیاده ولی سواره، شما

یکی از راه های چاره، شما

روضه های پر از اشاره، شما

تکّه تکّه و پاره پاره، شما

اهل بیت از تو یاد می کردند

بر تو گریه زیاد می کردند

در کمین بود، نیزه را انداخت

پیکرت را چه بی هوا انداخت

تا نبی روی تو عبا انداخت

همه را یاد بوریا انداخت

اوّلین رکن پنج تن می خواند

روضه ی شاه بی کفن می خواند

ته گودال پیکرش افتاد

جلوی چشم خواهرش افتاد

جای خنجر به حنجرش افتاد

ناله ای زد وَ مادرش افتاد

یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم

یا بُنَیَّ قتیل عریانم


محمد فردوسي

حضرت حمزه - مويد


حمزه سید الشهدا(ع)-شهادت


ای کشته ای که بود اُحد کربلای تو

اهل مدینه نوحه گران عزای تو

شیر خدا و شیر رسول خدا تویی

ای نام سیدالشّهدایی سزای تو

قبل از حسین و واقعه ی جانگداز او

زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو

هر عضوت از نسیم شهادت چو گل شکفت

در راه دین چو مُثله نشد کس سوای تو

اعضای تو ز تیغ ستم پاره پاره شد

پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو

شد خلعت شهادت تو جامه ی رسول

جان ها فدای پیکر در خون شنای تو

ای قامت بلند رشادت به هر زمان

کوتاه بُد ردای رسالت برای تو

ماتم، چرا گیاه به پای تو ریختند

می باید آنکه ریخت سر و جان به پای تو

شعر " مؤید " است تو را کمترین نثار

ای بهترین درود و تحیّت سزای تو


سيدرضامويد

حضرت حمزه - لطيفيان

حمزه سید الشهدا(ع)-مدح و شهادت


برای اوج نوشتند بال وا شده را

نزول نیست، به معراج آشنا شده را

تو حمزه ی اَحَد و حمزه ی اُحد هستی

چگونه شرح دهم جلوه ی دو تا شده را

قسم به حرمت جعفر تو نیز طیّاری

قفس چگونه بگیرد تن رها شده را

خودی شکستی و آوازه ات فراتر رفت

خدا بلند کند خاک مصطفی شده را

تو ایستاده ای و ایستاده می مانی

شکست نیست، به دست نبی بنا شده را

به بازویت "اسد اللّهی" علی وصل است

سپاه نیست جلودار، مرتضی شده را

×××

به روی خاکی و پیغمبر خدا مانده است

چگونه جمع کند این جدا جدا شده را

کفن که بر تن تو کرد، گریه کرد و نشست

کنار پیکر تو دید بوریا شده را

خدا به خواهر غمدیده ی تو رحم کند

اگر نگاه کند جسم جا به جا شده را



علي اكبر لطيفيان

حضرت حمزه - لطيفيان

حضرت حمزه سیدالشهدا(ع)-زبان حال صفیّه(خواهر حضرت)


گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد

تنی که مُثله شده در برابرم باشد

گمان نمی کنم این تکه های پخش شده

همان عموی رشید پیمبرم باشد

بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟!

اگر خدای نکرده برادرم باشد...!

چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا

دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟

××

فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:

کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:

××

گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده

حسین فاطمه یعنی برادرم باشد

تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم

که قول می دهم این بار آخرم باشد

کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟!

بد است بی کفن این مرد محترم باشد

برای آن که روی پیکرش بیاندازم

نمی شود بگذارید معجرم باشد؟


علي اكبر لطيفيان