امام زمان(عج)-تاجگذاری - سازگار

امام زمان(عج)-تاجگذاری


جهان چو باغ دل شیعه، خرم است امشب

محیط نـور خدا ملک، عالم است امشب

سرور آل رســولِ مکــرّم اسـت امشب

امــامـت ولــی‌الله اعظــم است امشب

پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد

تمامی شهدا! عیدتان مبارک باد


غلامرضاسازگار


بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

امام زمان(عج)- اعیاد - شجاع

امام زمان(عج)- اعیاد


شادی و شعف به جای غم می آید

رحمت عوض ظلم وستم می آید

ایکاش بگویند دراین عیدبزرگ

دارد پسرفاطمه هم می آید


سیدمجتبی شجاع

امام زمان(عج)-تاجگذاری - سازگار

امام زمان(عج)-تاجگذاری


عالم امكان سراسر نور شد

شیعه بعد از سال ها مسرور شد

پور زهرا تاج بر سر می نهد

بر همه آفاق فرمان می دهد


وحید قاسمی


بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-تاجگذاری - سازگار

امام زمان(عج)-تاجگذاری


جهان محیط وسیع عنایت است امروز

وجود، مرکز نور هدایت است امروز

عطا و جود و کرم بی نهایت است امروز

دهید مژده که عید ولایت است امروز

خجسته باد به مستضعفین زعامتشان

که ثبت شد به کتاب خدا امامتشان


غلامرضاسازگار

ادامه نوشته

مثنوی نهم ربیع- امام زمان(عج)-تاجگذاری - نوازنی

مثنوی نهم ربیع- امام زمان(عج)-تاجگذاری


در ربیع شادمانی با خدا

می نویسم شعر لبخند تو را

می نویسم با بهشتی از سرور

با قلم هایی که دارد رنگ نور


رحمان نوازنی


بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-تاجگذاری - سازگار

امام زمان(عج)-تاجگذاری


همه جا پر از این خجسته نداست

نُه ماه ربیع عید خداست

عید کل ذراری زهرا

عید لبخند سیدالشهداست

عید لطف و کرامت مهدی است

که طلوع امامت مهدی است


غلامرضاسازگار



بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-تاجگذاری - سازگار

امام زمان(عج)-تاجگذاری


قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است

جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است

زمان زمان شروع زعامت مهدی است

غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است

همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام

امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام


غلامرضاسازگار

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-تاجگذاری - وفایی

امام زمان(عج)-تاجگذاری


در دست امام ما زمام عصر است

از حضرت او به پا قوام عصر است

تبریك به شیعیـان عـالـم گــوئید

آغــاز امــامت امــام عصر است


سیدهاشم وفایی

امام زمان(عج)-تاجگذاری - یوسف رحیمی

امام زمان(عج)-تاجگذاری


تسبیح زمین و آسمان: یا مهدی

ذکر همه ی فرشتگان: یا مهدی

حالا که رسیده روز بیعت با عشق

لبیک بگو از دل و جان!: یا مهدی


یوسف رحیمی

امام زمان(عج)-مدح - سازگار

امام زمان(عج)-مدح


من کیم قلب وجودم من کیم جان جهانم

من کیم نور عیانم من کیم سرّ نهانم

من کیم کهف حصینم من کیم مهد امانم

من کیم مولای خلقت در زمین و آسمانم

من کیم فرمانروای ملک حیّ لا مکانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


غلامرضاسازگار



بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-تاجگذاری - مربوبی

امام زمان(عج)-تاجگذاری

 

فوج مَلک دور و برش دارد نگارم

یک آسمان زیر پرش دارد نگارم

باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند

تاج ولایت بر سرش دارد نگارم


محمود مربوبی


بقیه شعر در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-تاج گذاری - گائینی

امام زمان(عج)-تاج گذاری

 

امروز که شیعه به جهان در حصر است

بر عالمیان مژده ی فتح و نصر است

دانی که چرا شیعه سراپا شاد است

آغاز امامت امام عصر است


روح اله گائینی

شعر امام زمان - عيد فطر - ميرحسيني

امام زمان(عج)-عید فطر

 

دلخسته خدا خدا خدا می کردم

یک ماه  برای تو  دعا  می کردم

هرجمعه ی ماه رمضانی که گذشت

تا وقت اذان   تو را  صدا   می کردم

سی روز به عشق دیدنت  آقا جان

من روزه خود به اشک وا می کردم

در هر شب قدر وقت احیا ارباب

با یاد شما حال  وصفا می کردم

ای کاش نماز عید فطر خود را

در پشت سر تو اقتدا میکردم

افسوس چنین نشد ومن فهمیدم

یک ماه برای خود  دعا می کردم


سيد امير حسين ميرحسيني

دوبيتي امام زمان - شب قدر - حق پرست

دوبیتی امام زمان(عج)


کجـا اشک از بصر می گیری امشب


عـزا  بهـر  پـدر  می گیری امشب


الا  ای جـان  زهـرا جان حیـدر


کجا قـرآن به سر می گیری امشب

 

 یوسف حق پرست (غریب)

اشعار امام زمان (عج) با موضوع ماه مبارك رمضان *17*

اشعار امام زمان (عج) با موضوع ماه مبارك رمضان *17*

ادامه نوشته

امام زمان(عج)-مناجات - فردوسي


امام زمان(عج)-مناجات


خواستم تا که بیایم سر بازار، نشد

تا مرا هم بنویسند خریدار، نشد

خواستم تا که به پابوسی یوسف برسم

مثل هر خواسته ی قبل هم این بار نشد

در میان صف زوّار تو سرگردانم

آه آه نوبت این عبد گنهکار نشد؟!

عاشقان یک به یک از روی تو گل می چینند

ولی افسوس که روزی من این کار نشد

همه ی ترس من این است بگویند آخر:

بخت با منتظر سوخته دل یار نشد

اگر از بخت بدم زیر لحد خوابیدم

و اگر قسمت من نوکری یار نشد...

...بنویسید روی سنگ مزارم: «ناکام»

بنویسید که او زائر دلدار نشد

علّتش چیست؟ چرا از تو جدا افتادم؟

علّتش چیست؟ چرا فرصت دیدار نشد

نفس امّاره و شیطان و گناه و غفلت

علّت این هاست اگر یار پدیدار نشد

گفته بودی که به دنبال معاصی نروم

گوش من هیچ به این حرف بدهکار نشد

سر اعمال به هم ریخته ام گریانم

هر چه کردم نشوم مایه ی آزار، نشد!


محمد فردوسي

شعر مناجات با امام زمان (عج) - سيد علي خامنه اي (امين)

شعر مناجات با امام زمان (عج)

سَلامٌ عَلی آلِ یاسین


خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

ز دام خال سیاهش کسی رها نشود


خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار

به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود


جواب ناله ی ما را نمی دهد "دلبر"

خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود


شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده

خدا کند که به اخراج ما رضا نشود


مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست

خدا کند که مریضی من دوا نشود


سید علی خامنه ای ( امین )

اشعار ولادت امام زمان(عج)

امام زمان(عج)-ولادت


من كیم قلب وجودم من كیم جان جهانم

من كیم نور عیانم من كیم سر نهانم

من كیم كهف حصینم من كیم مهد امانم

من كیم مولای خلقت در زمین و آسمانم

من كیم فرمان روای ملك حی لامكانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

من كیم من آسمانی مصلح خلق زمینم

من كیم من دست تقدیر خدا در آستینم

من كیم من وارث پیغمبر و قرآن و دینم

من كیم سر تا قدم مولا امیرالمؤمنینم

من كیم من آخرین تیر الهی در كمانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

من كیم من آفتاب یازده خورشید نورم

من كیم من مصحفم تورات و انجیل و زبورم

من كیم من مظهر عفو خداوند غفورم

من كیم من آن كلیم هستم كه عالم گشته طورم

من یگانه مصلح عالم امام انس و جانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

ماه شعبان خنده زن بر آفتاب منظر من

بوسه گاه جده ام زهرا جبین مادر من

سیزده معصوم را روح و روان در پیکرم من

جان به قرآن می دهد لعل لب جان پرور من

نقش جاء الحق به بازویم شهادت بر زبانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

بیشتر از آنكه كامم تر شود از شیر مادر

داشتم بر آسمان معراج چون جدم پیمبر

بر لبم گردید جاری آیة قرآن چو حیدر

بر همه مستضعفین دادم نوید فتح را سر

با گل لبخند بابا بوسه میزد بر دهانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

من به چشم شیعیانم جلوة الله و نورم

من میان دوستانم ، گرچه پندارند دورم

ملك هستی بهر مواجی بود از شوق و شورم

دوستان آماده نزدیك است ایام ظهورم

می رسد دیگر به پایان انتظار شیعیانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

گرچه چون یوسف به چاه غیبت کبری اسیرم

هرکجا باشم به کل عالم خلقت امیرم

غیبتم را هست سری نزد دادار قدیرم

تا در اقطاع زمین با دوستانم انس گیرم

گه به سهله گه به کوفه گه به قم گه جمکرانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

من همان خون خدا هستم که در جوش و خروشم

بانگ هل من ناصر جدم بود دائم به گوشم

پرچم سرخ حسین ابن علی باشد به دوشم

پر شود از عدل این عالم به عزم سخت کوشم

چون پیمبر گله ی صحرای هستی را شبانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

انبیا و اولیا هستند یك سرلشكر من

عیسی و مریم نماز آرد به جا پشت سر من

آیة فتحًا مبینا نقش بر انگشتر من

حكم حكم من زمین و آسمان فرمان بر من

پایگاهم كوفه پا بر قلة هفت آسمانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

جامه ی ختم رسل پوشیده بر قد رسایم

ذوالفقار مرتضی در پنجه ی مشکل گشایم

چارده خورشید پیدا در جمال دل ربایم

می رسد از کعبه بر گوش همه عالم صدایم

جمع می گردند در یک لحظه گردم دوستانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

می رسد روزی كه با عدلم اروپا را بگیرم

وز پی احیای قرآن كل دنیا را بگیرم

پنجة قهر افكنم حلقوم اعدا را بگیرم

داد حیدر ، داد محسن ، داد زهرا را بگیرم

داد ثاراللهیان را از یزیدیان ستانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

منتظر باشند مهدیون به امید وصالم

ی رسد روزی كه گیرم پرده از ماه جمالم

من امید مصطفی من آرزوی قلب آلم

من شما را آبرویم ، عزتم ، قدرم ، جلالم

من به میثم شهد وصل خویشتن را می چشانم

من كیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم


 

اشعار ولادت امام زمان(عج)...استاد سازگار

امام زمان(عج)

بند اول

آسمان امشب جمال حق تعالی را ببین

نیمۀ ماه محمد، ماه زهـرا را ببیـن

بـرفراز دست مولانـا امام عسگری

ماه نـرگس، آفتاب عالم آرا را ببیـن

پای تا سر، سر به سر، آئینه شو آئینه شو

چون شدی آئینه آن رخسار زیبا را ببین

با همه سیّارگان دور زمین آور طواف

آفتابِ بـامدادِ عـرشِ اعـلا را ببیـن

روح شو، بـر بـام شهر سامره پرواز کن

چشم شو، خورشید غایب از نظرها را ببین

بـر فـراز مهـد مهدی پر بزن پـرواز کن

لحظه لحظه شمع جمع آل طاها را ببین

همچو نرگس با گل لبخند از هم باز شو

در ریاض نور، حسن حق تعالی را ببین

ای چراغ ماه، از خورشید زیباتر شدی

غرق در انوار حسن حق ز پا تا سر شدی

بند دوم

ای بهشت سامره! امشب جهان آرا شدی

بـا گلِ لبخندِ ماهِ نـرگس از هم وا‌شدی

نی عجب، گر عالمی گردید از بوی تو مست

زآنکه امشب مستِ بویِ نرگسِ زهرا شدی

آسمانی لالۀ نـرگس شکفتی در زمیـن

ماه بزم عرشیان، خورشید سامرا شدی

بـا طلوع صبح از مشرق برآیـد آفتاب

آفتـاب فاطمه وقت سحر پیـدا شدی

گاه در دامان نرگس گاه در دست حسن

نور خود را بذل کردی ماه محفل‌ها شدی

آسمانی‌ها زمین بوس تـو بـودند از ازل

ز چه ‌ای جان جهان‌ها همنشین با ما شدی

در محافل حاضری، در دیـده پیدا نیستی

از نظرها غـایبی و انـجمن آرا شدی

ای وجود از مقدمت آباد! یا مهدی بیا

عید میلادت مبارک باد! یـا مهدی بیا

بند سوم

در شب میلاد پیدا شـد تجلّای ظهور

سرزند از غرب، مهر عالم آرای ظهور

آمد آن مولود مسعودی که در سیمای او

از ازل پیغمبران دیـدند سیمای ظهـور

نقشِ «جاءالحق» دهد بر روی بازویش خبر

از قیـام مهدی و از صبـح زیبـای ظهور

ای خوش آن روزی که کلّ خلق عالم بشنوند

در کنار کـعبه پـای رکن، آوای ظهـور

ای همه چشم انتظاران! بشنوید و بنگرید

بـر دو بازوی ولیِّ عصر، امضای ظهور

شیعه در ایام غیبت همچو کوهی سربلند

در حوادث پایدار استاده تـا پـای ظهور

ای شما آل محمد جان ما قربـانتان!

از شما ما را نباشد جز تمنّای ظهور

می‌درخشد پرچم توحید بر بام فرج

منتظر باشید، نزدیک است ایـام فرج

بند چهارم

غم مخور گر شد زمین ماتم سرای انتظار

می‌رسد روزی بـه پایـان روزهای انتظار

اشک و آه و گریۀ چشم انتظاران شاهد است

سخت تـر از احتضار آمد بـلای انتظار

یوسف زهرا! تو شاهد باش، عمر ما گذشت

پیـر گردیـدیم در حال و هـوای انتظار

جمعه‌ها ذکرم شده «اَین الحسن، اَین الحسین»

لحظه‌هایم گشته یـکسر لحظه‌های انتظار

بس که سردادم ندای «أینَ ابناء الحسین»

کرده‌ام صحرای دل را کربـلای انتـظار

از طنین ذکـر «اللهم عجّل للظُّهور»

بند بندم گشته یکسر نی نوای انتظار

یابن زهرا! ما دعا کردیم تو آمین بگو

تـا بهار وصل آیـد در قفـای انتظار

تـو تـمام آرزوی آل زهـرایی بیـا

ای امید شیعه می‌دانم که می‌آیی بیا

بند پنجم

تو دل از من برده‌ای بسیار یابن العسکری

من تو را نشناختم یک بار یابن العسکری

گه نجف گه کربلا گه سامره گه کاظمین

داشتم با حضرتت دیدار یـابن العسکری

دیده‌ای کز دیـدن روی تـو نـابینا بـود

کمتر است از نقش بر دیوار یابن العسکری

گرچه لایق نیستم، ای خوبتر از جان بیـا

پا به چشمم از کرم بگذار، یابن العسکری

دشمنانت کارشان جز دشمنی با شیعه نیست

شیعه غیر از تـو ندارد یار، یـابن العسکری

بی تـو شادی جا نـدارد بین ما، مولا بیا

کوه غم از دوش ما بردار یابن العسکری

برگ برگ لاله‌ها در باغ و بستان شاهدند

بی تو گل هم شد به چشمم خار، یابن العسکری

گرچه گم کردند چشمان گهربارم تو را

باز می بینم فقط تنها تو را دارم تو را


 

بحر طویل نیمه شعبان....استاد سازگار

------------(بحر طویل نیمه شعبان)----

كشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است كه برعرشه ی آن بانوی مُلك دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان كه به عنوان كنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به كف بُشر یكی نامه از آن شمس هدایت ،كه ز اسرار خدا داشت حكایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از كف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت كه: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت كه ای بُشر مپندار كنیزم كه زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس كه عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.

من از نسل یشوعا كه همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی كه ز عزت همه بودند كنیزم، چه بسا سرو قدانی كه به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم كه مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، كشیشان همه انجیل گشودند، یكی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند كه دامادِ نگون بخت به كام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست كه در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز كفم رفت همه بود و نبودم، كه ندا داد رسول مدنی احمد خاتم كه: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یكی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، كه عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را.

چه مبارك شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف كه بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا كه شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی كرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شكایت دو لب خویش گشودم كه: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت كشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را.

من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، كه گشود از كرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاكیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریك كه هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، كه در سلك كنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، كه مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این كار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، كز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را.

چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارك سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر كرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح كلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت كه شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز كف افتاد قرارش، صلوات مـَلك از اوج فـَلك گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش كرد معطـر همه امواج فضا را.

ناگهان دید حكیمه كه شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسكری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت كه: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاكیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت كه: ای عمه پاكیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیكو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حكیمه به سوی حجره نرجس، نگه افكند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را.

ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاك حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشكسته ی زینب، شود آن روز كه از پرده ی غیبت به در آیم به سوی كعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم كه :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم، كنم آغاز از آن جا سفر كرب و بلا را.

گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای كرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا كه ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم كه به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد "انا المهدی ات"از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا كوه فِراقت به سر دوش، شود تا كه كنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا كن كه دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از كار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، كه دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی كه كنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.

به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند كه بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام كه ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، كه آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو "میثم" كه بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را.



امام زمان(عج)...استاد سازگار

امام زمان(عج)


جهان چو باغ دل شیعه خرم است امشب

محیط نـور خدا، مُلک عالم است امشب

سرور آل رســولِ مکــرّم اسـت امشب

ولادت ولــی‌الله اعظــم است امشب

پیمبران خدا!عیدتان مبارک باد

تمامی شهدا!عیدتان مبارک باد

موالیـان ولایـت، ز جــا قیـام کنید

غدیـر دوم شیعه است، احترام کنید

نظـاره بــر ثمــر یــازده امام کنید

حضور حضرت مهدی همه سلام کنید

تمام ملک خدا شد ز نور، پوشیده

امام عصـر، لبـاس ظهـور پوشیده

دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار

بهـار تـا به ابـد، جاودان شده تکرار

کمال دین به زمین و زمان شده تکرار

ولادتِ همـه پیغمبـران شـده تکرار

پر از فروغ ولایت شده تمامِ زمان

امام گشته به امر خدا، امامِ زمان

گرفته عید به ارض و سما، خدا، امشب

به خلق می‌دهد عیدی جدا جدا، امشب

الا تمــام امـامــان و انبیــا، امشب-

نظر کنید به سـرداب سامرا امشب

بـه روی منتقم آیت خـدا نگرید

فـراز شانـۀ او رایـت خـدا نگرید

شبِ ظهـور بـوَد، یـا قیامتِ کبراست؟

که عید منتقم خـون سیدالشهداست

به اولیـای خـدا، عید اولیای خداست

کسی که از همه خوشنودتر بوَد، زهراست

گشوده شیر خـدا بـاز، رایتِ ظفرش

مبارک است به زهرا و یازده پسرش

الا ظهـور تـو عیـد تمـام منتظران!

یگانـه مصلـح عــالم، امام منتظران

به لحظه‌های ظهورت، امامِ منتظران

به پیش روی تو بر پا، قیام منتظران

بیـا که عتـرت و قرآن در انتظار تواَند

شتاب کن که شهیدان در انتظار تواَند

خوش آن زمان که بوَد روی چشم ما قدَمت

مسیح از فـلک آیـد به شوق فیض دمت

بــود بــه دوش علمـدار کربـلا، عـلَمت

تمــام وسعـت مـلک خـدا شود حرَمت

بیا بیا که بر آری تو حاجتِ همه را

بر آر دست و بگیـر انتقامِ فاطمه را

تو چون رسول خداوند منجی بشری

تـو تیــر آخــرِ ذریــۀ پیـامبـری

تو دست عدل خداوندگار دادگری

تویی که منتظران را امام منتظری

قسم بـه ذات خداونـد حق‌تعـالایت

حسین، چشم گشوده به قد و بالایت

امـام عصـری و اعصار در زعامتِ توست

به حقِّ حق که امامت فقط امامتِ توست

کرم، گدای سـرِ سفـرۀ کــرامت توست

«سلامت همـه آفاق در سلامت توست»

هماره تو که بشر سر به سجده بگذارد

خـدا وجـود تـو را از بـلا نگــه دارد

زمان نویـد دهـد وصل یار، نزدیک است

رهـا شـدن ز شـب انتظار، نزدیک است

گذشته فصل زمستان، بهار، نزدیک است

طلیعـۀ فـرَجِ هشت و چـار نزدیک است

به صبحِ روزِ ظهـورِ امـام عصـر، قسـم

برآر دست و دعای فرج بخوان «میثم»

ولادت امام زمان (عج)...استاد سازگار

ای آخریـن امید رسـالت خوش آمدی

خورشید آسمـان عـدالت! خوش آمدی

سر تا به پات قدر و جلالت! خوش آمدی

بنیان‌کن اساس ضلالت! خوش آمدی

با مقدم تو گشت زمین رشک آسمان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

اسلام بـا ولادت تـو بـاز جـان گرفت

روی ندیـدۀ تـو دل از آسمـان گرفت

دیـن بـا ولایتت شرف جاودان گرفت

«حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

جاء الحقت رسید بـه گوش جهانیان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ای از خدا سلام به جسم و به جان تو

آوای وحـی می‌شنــوم از زبــان تو

دل‌بـرده از پـدر ز مـلاحت بیان تو

قرآن بخوان که بوسه زند بر دهان تو

ای عمر وحی از نفست گشته جاودان

عجل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان

میـلاد تو ولادت خوبان عالم است

عید هزار موسی و عیسی‌بن‌مریم است

میـلاد اهـل‌بیت رسول مکرم است

میـلاد دیگـر شهـدای مکرم است

میـلاد سیدالشهــدا را دهـد نشـان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

بازآ که اولیای خـدا چشم‌شـان به توست

یـاران سیدالشهــدا چشم‌شـان به توست

سرهای تشنه گشته جدا، چشم‌شان به توست

مکه، مدینه، کرب‌و‌بلا چشم‌شان به توست

کعبه گشوده چشم به راه تو همچنان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ما از تو دور و جای تو پیوسته بین ماست

روی ندیـده‌ات همـه جا نور عین ماست

چشم انتظار ماندن ما دین و دِین ماست

جمعـه گــواه نالـۀ ایـن الحسین ماست

یک جمعه این سوال نیفتاده از زبان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

تو خود شبان و این رمه در انتظار توست

چشم جهانیـان همـه در انتظار توست

مولا! بیـا کـه فاطمـه در انتظار توست

خورشید نهـر علقمـه در انتظار توست

بر بازوی عموی خود این جمله را بخوان

عجـل علی ظهـورک یا صاحب‌الزمان

تو غایبی و خلق جهان در حضور توست

ملک خـدای عزوجـل غـرق نـور توست

جای تو خالی است و جهان پر ز نور توست

آقـای عیدهــا همـه روز ظهــور توست

از چشم ما نهانی و در عالمی عیان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

بی تـو شـب سیــاه شـده روزگار ما

بی ‌تو شده است خنده گل نیش خار ما

رنـگ خـزان گرفتـه سراسر بهـار ما

بــازآی ای قــرار دل بـی‌قــرار ما

بازآ که ذکـر مـا شده الغوث الامان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

کی می‌شود که پای به چشم بشر نهی؟

عمامــۀ رسـول خـدا را به سر نهی

بر قلب دشمنـان ولایت شـرر نهی

تا یک نظر به جـانب اهل نظر نهی

رخ بر تمـام منتظـرانت دهـی نشان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ای زخــم پیکـر شهــدا بی‌قرار تو

چشم علی به دست تو و ذوالفقار تو

فریـاد انتقـام شهیـدان شعـار تو

لبخند می‌زند عموی شیرخوار تو

کای دست انتقـام خداونـد لامکان!

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

دست حقّی و کاتب لوح و قلم تویی

بهـر ظهـور، بیـن امامان علم تویی

بگشای رخ که هادی کل امم تویی

مـولا! بیـا!بیـا! کـه امام حرم تویی

گویـد بـلال بـر تـو به بام حرم اذان

عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ای دست اولیــای الهـی به دامنت

جوشن کبیر در صف پیکار جوشنت

پیـــراهن حسیــن، بـرازندۀ تنـت

«میثم» تمام چشم شده بهر دیدنت

چشمش بود به راه تو، اشکش به رخ روان

عجـل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان


 

اشعار ولادت امام زمان(عج)....حاج غلامرضا سازگار

جمال غیب و شهود است این که می آید

تمـام رحمت و جود است این که می آید

شعیب و صالح و هود است این که می آید

عزیـز مصـر وجـود است ایـن که می آید

زهـی بـه مرتبـه و عـزت پیامبـرش

سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش

تمـام عالـم ایجـاد مـی شود حـرمش

حرم گذاشته از دور دیـده بـر قـدمش

مسیح زنده کند باز، جان ز فیض دمش

به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش

خـروش لشکر او انتقام خون خداست

نـدای حنجر خـونین سیـدالشهداست

نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند

رخ نیـاز بـه درگـاه بــی‌نیـاز کند

مسیح پشت سر حضرتش نماز کند

برای بیعت او دست خـود دراز کند

نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند

برای یاری او زنده گشته، صف بستند

بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد

بیا که کعبه بـه دور سرت طواف آرد

بیا که بـر قـدمت رکن، دیده بگذارد

بیا که فاطمـه تنهـا تـو را تو را دارد

بیا که تا تو نیایی، زمان محرمِ توست

بیا که پیرهــن پـاره تو پرچم توست

بیا که قلب جهان بی قرار توست، بیا

بیا که چشم همه اشکبار توست، بیا

بیا که تیـغ خدا ذوالفقار توست، بیا

بیا که فاطمه چشم انتظار توست، بیا

بیا که «میثم»دل سوخته به محضر تو

گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو


 

اشعار ولادت امام زمان(عج)

امام زمان(عج)


بال جبریل غزل های مرا آوردند

بشکن ای نیل که موسای مرا آوردند

و شکوه دم عیسای مرا آوردند

دست بر سینه که آقای مرا آوردند

یک قدم مانده فقط تا ابدیت برسم

آه ای عشق کمک کن به هویت برسم

هفت پشتم همه زاده و مجنونِ شما

یازده قرن گذشت از غمِ گلگون شما

ما همه سوخته، خاکستر و دلخون شما

گردن غیرت این طایفه مدیون شما

هر که بی عشق تو سر کرده بمیرد بهتر

باغ عمرش دم پاییز بگیرد بهتر

دوش در حلقه ما قصهٔ گیسوی تو بود

تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود

سمت سجاده کمان خانهٔ ابروی تو بود

کیمیا اندکی از خاکِ سر کوی تو بود

به فدای قدمت ای همه جان، ای همه تن

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من

چشم هر کس به تو افتاده دگر مات شده

دیده روشنی از پرتو مشکات شده

نسل در نسل همه اهل کرامات شده

راوی معجزه آنیِ چشمات شده

کشتهٔ چشم تو از هر دو جهان خواهد رفت

در بهشتم برود نعره زنان خواهد رفت

چشم یعقوب سپید است نسیمی بفرست

مهربانی خودت را به یتیمی بفرست

ما نداریم کسی را تو کریمی بفرست

جلوهٔ تازه ای از یارِ قدیمی بفرست

جمکران ساخته ای هم وطن ما باشی

تا پناهِ غم هر مرد و زن ما باشی

نقش لبخند خودت را به دل قاب بکش

شب شده سوسوی آرامش مهتاب بکش

از کویر عطش سینه ما آب بکش

قبله شو آینه در کاشیِ محراب بکش

وای بر ما اگز از عشق پریشان نشویم

بی ولای نفس ناب تو سلمان نشویم

می شود شادی آن قلب سپیدت باشیم

یا که دعوت شدهٔ سفره عیدت باشم

یکی از پا به رکبان شهیدت باشیم

شده ای دوست، شده شیخ مفیدت باشیم

یک دو خط هم بنویسی دلمان شاد شود

با نفس های گل فاطمه آباد شود

سی نفر یار نداری که پریشان نشوی

دم به دم ابر پر از اشکِ بهاران نشوی

از نگاه دل غفلت زده پنهان نشوی

خانه بر دوش ترین یار بیابان نشوی

یار تو خواب ندارد همه جا بیدار است

لب به لب پر شده از دغدغهٔ دیدار است

چقدر تا دم بی تاب عبورت مانده

تا لب بام سحرگاه ظهورت مانده

بانویی خم شده در راه ظهورت مانده

روی دیوار و دری چشم غیورت مانده

قسمت می دهم ای آبروی شب بوها

دگر از راه بیا منتقمِ پهلوها

ولادت امام زمان(عج)...سید مجتبی شجاع

امام زمان(عج)


سینه ام آباد گل نرگس است

دل خوش امداد گل نرگس است

یاد خدا یاد گل نر گس است

شب شب میلاد گل نر گس است

دل به ولای گل نرگس ببند

بهر ظهورش صلواتی بلند

محو تماشای تو بودن خوش است

غرق تمنّای تو بودن خوش است

واله و شیدای تو بودن خوش است

خاک کف پای تو بودن خوش است

گر که لب یار دلم وا شود

صد گره از کار دلم وا شود

ای که ولای تو شده یاورم

خاک سر کوی تو تاج سرم

ناز تو را با دل و جان می خرم

ای به فدایت پدر و مادرم

کاش شوم مورد تایید تو

مست شوم از مِی توحید تو

غنچه به یاد تو شکوفاتر است

دل به امید تو شکیباتر است

گفته نبی عشق تو گیراتر است

مهدی من از همه زیباتر است

باعث آرامش دل ها تویی

عشق علی یوسف زهرا تویی

ای که ولای تو مرا دین شده

قلب من از عشق تو آذین شده

عاشق عشق تو خدا بین شده

زمزمه روز و شبم این شده

منتظران را به لب آمد نفس

ای شه خوبان تو به فریاد رس

ای که جمال تو نصیبم نشد

دیدن خال تو نصیبم نشد

وصف کمال تو نصیبم نشد

گر چه وصال تو نصیبم نشد

صبح و مسا رو به خدا می کنم

بهر ظهور تو دعا می کنم

دل شده شیدای تو یابن الحسن

غرق تمنای تو یابن الحسن

خانهٔ دل جای تو یابن الحسن

گریه شب های تو یابن الحسن

برده قرار از دل افلاکیان

بی خبر از حال تواند خاکیان

یوسف دل ترک سفر کی کنی؟

کاخ ستم زیر و زبر کی کنی؟

باز درِ فتح و ظفر کی کنی؟

شام غم هجر، سحر کی کنی؟

صوت دل آرای تو بشنیدنی ست

خیمه سبزت به خدا دیدنی ست

کاش که من از تو خبر داشتم

از غم تو دیده ی تر داشتم

کاش که در پای تو سر داشتم

بر رخ ماه تو نظر داشتم

کاش که در دولت هم عهدیت

بشنوم آوای انا المهدیت

اشعار ولادت امام زمان(عج)....استاد سازگار

امام زمان(عج)-ولادت


عیـد است ولـی عیـد قیـام بشریت

در پرتــو میــلاد امـــام بشــریت

بـا دست کــرم ذات خداونـد تعـالی

زد سکــۀ اقبــال بــه نـام بشریت

از خم طهورا که خدا ساقی آن است

بـا دست خـدا پـر شده جام بشریت

امشب ببر ای باد صبا پیشتر از صبح

بـر سامـره پیـوسته سـلام بشـریت

عالم همـه‌جـا وادی طــور است ببینید!

در دست حسن مصحف نور است ببینید

خیزیـد همـه سـورۀ والشمس بخـوانید

گل در قـدم مهــدی موعــود فشـانید

از جـام شرابـی که خـدا ساقی آن است

پیوستــه بنوشیـد و بـه یـاران بچشانید

تنها نه فقط شب، شبِ مهدی‌ست، بگویید

میــلاد ائمــه اسـت بدانیــد بدانیـــد

خیزیـد و ببندیــد همـه بار سفر را

محمل به سوی کعبۀ مقصود برانید

امشب خبری خوش به بنی‌فاطمه آمد

بـوی گـل نـرگس بـه مشام همه آمد

عیـد ملک و جـن و بشر باد مبارک

بـر شـانۀ خورشیـد قمـر باد مبارک

طوبـای امیـد همه خوبان جهـان را

در نیمـۀ ایــن مـاه ثمـر باد مبارک

آوای خدا می‌شنوم از لب مهدی

این زمزمـه بر مرغ سحر باد مبارک

پیغـام خـدا را برسانیــد بـه نرگس

کای مـادر فرخنده! پسر بـاد مبارک

ای خیل ملک پیش روی مادر مهدی

آییــد و بگردیـد بـه دور سـر مهدی

دیدید همه کعبۀ روح شهدا را

دیدید همه آینـۀ غیب‌نمـا را

دیدید همه بر سر دست حسن امشب

هنگام سحر صورت مصباح‌ هـدی را

امشب همه بـار سفـر سامـره بستیم

داریم بـه دل شوق تماشـای خـدا را

از مرغ سحـر بـا گل لبخنـد بپرسید

کی دیده در آغوش سحر شمس ضحی را

یاران! شب عیـد آمده بیدار بمانید

باید همه از فاطمه عیدی بستانید

این جان جهان، جان جهان، جان جهان است

این روح روان، روح روان، روح روان است

این چارده آیینه جمال است به یک حسن

آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

ایـن ختـم ائمــه اسـت بدانیـد بدانیــد

چونـان کــه نبی خاتـم پیغامبران است

گــر کفــر نبــاشد بگـذارید بگـــویم

چشمان خـدا بـر مـه رویش نگران است

هر لحظه پدر شیفتۀ تاب و تب اوست

ناخـورده لبن آیـۀ قرآن به لب اوست

این است که دادنـد امامـان خبرش را

داده است خدا مژدۀ فتـح و ظفرش را

تا آیـۀ قـرآن بـه لـبش بود، مـلایک

دیدنـد به لـب خنـدۀ شـوق پدرش را

ای کاش نبی بود که بوسد چو حسینش

تنها نه دهان بلکه ز پا تا به سرش را

جاءالحـق بـازوش کـه دیدیـد ببینید

نقش زهـق‌البـاطل دست دگـرش را

این نور دل فاطمه فرزند حسین است

بر لعل لبانش گل لبخند حسین است

ای خلـق جهـان منتظر روز ظهورت!

پیوستـه زمـان منتظـر روز ظهـورت

هم در غم هجران تو پیران همه مردند

هم نسـل جـوان منتظر روز ظهورت

بلبل سر هر شاخـه غزلخـوان فراقت

گل‌هـای خـزان منتظـر روز ظهورت

تو یوسف گم‌گشتۀ اسلام چو یعقوب

بـا قـد کمـان منتظـر روز ظهـورت

یعقوب به ما مژده دهد آمدنت را

از مصر شنیدیم بوی پیرهنت را

ای دست خدا!دست خدا یار تـو باشد

بازآ که حـرم عـاشق دیـدار تـو باشد

بازآ که حسین‌بن‌علی چشم به راه است

بازآی کــه عبـاس علمـدار تـو باشد

تو یوسف زهرایی و صد یوسف مصری

سردرگم و جان بر کف بازار تـو باشد

بازآی که هفتاد و دو سربـاز حسینی

دلباختــۀ مکتـب ایثــار تـو بــاشد

تو پاسخ فریـاد امـام شهدایی

تو منتقم خـون امام شهدایی

بازآی که آییـن پیمبـر بـه تـو نازد

بازآ که علـی، فاتح خیبـر به تو نازد

روزی که بگیری به کفت تیغ علی را

آن روز ببیننـد که حیـدر به تو نازد

روزی که ز قبر، آن دو نفر را تو درآری

حق است که صدیقۀ اطهر به تو نازد

آن روز ببیننـد همــه بـا گـل لبخند

بر شانـۀ بابا علـی‌اصغـر بـه تـو نازد

ای وسعت ملک ازلی محفل نورت

ما عیـد نداریـم مگـر روز ظهورت

از لالــۀ زخـم شهــدا خنـده برآید

کای منتظران!منتظران! منتَظَر آید

از چار طرف چشم گشاییـد به کعبه

تـا سوی حرم حجت ثانـی‌عشر آید

این یکه‌سواری که نهد روی به کعبه

مهدی‌ست که از بهر نجات بشر آید

چشم همه روشن که به فرمان الهی

از پیــرهن یــوسف زهـرا خبـر آید

«میثم» چه نکو گفت تو را دوست که شاید

ایـن یار سفـر کـرده همیـن جمله بیاید



 

ولادت امام زمان(عج)

امام زمان(عج)

منم اهل آبادیِ آب ها

منم خانه بر دوش گرداب ها

به چشمم ببین خانهٔ خویش را

بنا کرده ام روی سیلاب ها

من از اهل دریایم و می شوم

بدون تو مانند مرداب ها

خیال تماشای آبادیت

ربوده ز چشمان من خواب ها

نوای نِیَم، آتشین تر شدم

که می سوزم از آه بیتاب ها

بیا تا که از طرح ابروی تو

بسازیم تا کعبه محراب ها

کجایی که جام محبت زدیم

همه روی دل طاق نصرت زدیم

قدم زن، دلم جمکرانی شده

قنوت زمین آسمانی شده

و در مسجد کوفهٔ قلب من

دوباره به پا ندبه خوانی شده

بدون تو در کوچه های بهشت

تمامی گل ها خزانی شده

نصیب دلی که به دنبال توست

فقط حسرتی جاودانی شده

نگاهت چرا در پس ابرهاست

نشانت چرا بی نشانی شده

در این جام خالی شرابی بریز

که هنگامهٔ سر گِرانی شده

به آیینه بندان چشمم بیا

قدم زن به دامان چشمم بیا

قسم بر نگاهت، دلم دست توست

خداوندی این حرم دست توست

نوشتم بر کعبهٔ سینه ام

اگر اذن باشد علم دست توست

مرا می نویسی فدایت شوم

که از روز اول قلم دست توست

در این ازدحام گدا آمدیم

که آیینه های کرم دست توست

تبِ جزر و مدّ زمین و زمان

تمنای هر زیر و بم دست توست

تپش های قلب خدا هم تویی(1)

ظهور و وجود و عدم دست توست

تو را خوانده ام تا حسابم کنی

مبادا که روزی جوابم کنی

علی چهره ای بس که حیدر شدی

که آیینه دارِ پیمبر شدی

دو رکعت به پشت سرت خواندنی ست

که با زلف خود سایه گستر شدی

حسینی و دل می بری از همه

حسن هستی و مجتبی تر شدی

تو زیباترین عشق پروردگار

تو گیراترین جام کوثر شدی

بده گیسوان را به دستانِ باد

که عالم ببیند چه محشر شدی

در این فصل پاییزی بی کسی

تو خورشید گل های پرپر شدی

شب ما زمستانی و سردِ سرد

بهشتم! به گلخانه ات باز گرد

بزن آتشم شعله ات پا گرفت

که کار من و عشق بالاتر گرفت

بزن آتشم نازِ چشمت که چشم

به دنبال تو راه دریا گرفت

چه گلهای یاسی که مجنون عشق

فقط محضِ لبخندِ لیلا گرفت

به نامت سلیمانِ دل سکه زد

شفا را ز دستت مسیحا گرفت

برای تماشای اعجاز تو

پرِ دامنت دست موسی گرفت

نداریم ظرفیتت را که حق

تو را بین قاب معما گرفت

منم بغض سر در گمی شما

مرا کشتی از قبل، کجایی بیا

ولادت امام زمان(عج)

ولادت امام زمان(عج)


صبح الست بود و خدا بی حساب داد

آرامشی به هستی در اضطراب داد

عشق آفرید و عالم و آدم خطاب كرد

بر هر كه بوده فرصت یك انتخاب داد

با چارده ظهور، خدا پرده را گشود

من را به دست این دلِ خانه خراب داد

از من نبود حرفی و عشق از طُفیلشان

مشتی گرفت و خاك مرا پیچ و تاب داد

می خواست تا تبار مرا هم نشان دهد

آن جا به جای آب به خاكم شراب داد

انگور تاك های بهشتی رسیده بود

من تشنه بودم و به لبم جام ناب داد

من چون تو مست، مست تماشا شدیم ما

پیمانه نوش یوسف زهرا شدیم ما

باغ بهشت زمزمه ی او گرفته است

امشب كه عطر نرگس شب بو گرفته است

امشب كلیم، خادم این طاق نصرت است

از دشتِ عرش نافه ی آهو گرفته است

یونس به دست مجمرِ اسپند بیاورد

یوسف خمیده دسته ی جارو گرفته است

رخصت نداده اند كه جبریل هم رسد

یك گوشه در بغل سر زانو گرفته است

عیسی گلاب و آینه را چرخ می دهد

مریم به عرش چادر بانو گرفته است

حتی خلیل قبله ی خود گم نموده و

سر را به سوی آن خَم ابرو گرفته است

از شوق، صبر حضرت زهرا سر آمده

امشب اگر غلط نكنم حیدر آمده

تكیه بزن به كعبه، امیر سوارها

پایان بده به سردی این انتظارها

چشم مرا به آب بصیرت زلال كن

پیدا كنم مسیر تو را در غبارها

از چشمه ی معارف خود جرعه ای ببخش

باران ببار بر تن این شوره زارها

پای مرا به راه ولایت ثبات دِه

دستم بگیر تا گذرم از حصارها

بین تنور عاشقیت شیعه ام نما

مقداد وار مثل همه سر به دارها

بر ندبه های ساده ی من برگ و بار دِه

پُر كن تمام سال مرا از بهارها

خط می كشم به روی تمامی جمعه ها

تا جمعه ای كه سر زند از روزگارها

جز عطر عشق بر سر گیسو نمی زنی

تو با حسین، عشق خدا مو نمی زنی

همسایه ی قدیمی دل های ما سلام

ای عابر غریبه ی این كوچه ها سلام

وقتی عبور می كنی این بار چندم است

من دیده ام تو را و نگفتم تو را سلام

شاید تویی همان كه سر كوچه زودتر

گفتی برای بار هزارم به ما سلام

دیدم به روی سنگ مزاری نوشته بود

من را كه كشت؟ داغ تو آقا بیا سلام

بر حمد و بر قیام و ركوع و سجود تو

بر قامت و قیامت بی انتها سلام

بر جلوه ی قنوت و سلام تشهدّت

وقت اذان به اشهد ان لا الا سلام

اما گمان كنم كه جواب تو می رسد

تا می كنی به جانب كرب و بلا سلام

جانم اسیر اشهد انَّ امیر توست

آقا خوشا به حال دلی كه اسیر توست

رباعیات - ولادت امام زمان(عج)

امام زمان(عج)

ای نور خداوند مبین در ظلمات

وی آن که توئی آل علی را جلوات

گفتم به دلم چه هدیه داری امشب

گفتا به گُل چهرۀ مهدی صلوات

×××

امروز ملک ز آسمان گل ریزد

رضوان بهشت از جنان گل ریزد

جبریل به شادی دل آل علی

در مقدم صاحب الزمان گل ریزد

×××

یوسف ز تماشای تو دل باخته است

جبریل زحُسنت عَلَم افراخته است

نرگس چو نظر کرد به تو دید رخُت

از بوسۀ عسکری گُل انداخته است



 

ولادت امام زمان(عج)

ولادت امام زمان(عج)

باز هم روح الامین دارد غزل می آورد

صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد

تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر

واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد

شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است

واژه ی نابی که در چندین محل می آورد

چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل

جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد

در میان شعرهای شاعران اهل بیت

دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:

یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!

جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا؟!

کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید

عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید

آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا

باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید

طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان

جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید

از خَم ابروی او صدها خُم می، می چکد

باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید

دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست

باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید

هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود

خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود

یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت

نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت

السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر

لحظه لحظه می رسد بر تو سلام اهل بیت

از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود

نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت

می رسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی

می رسی تا که بگیری انتقام اهل بیت

مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری

می بری با جلوه ات دل از امام عسگری

نیمه ی شعبان که می گردد عیان، صاحب زمان

می کند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان

اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین

می وزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان

تشنه هستم تشنه ی یک جرعه ی دیدار تو

وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان

می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها

می کنی پیدا مزار بی نشان، صاحب زمان

با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت

پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت

العجل آقا! بیا چشم انتظاری ها بس است

در فراقت اشک ها و بی قراری ها بس است

اشک ها ی ما که یک لحظه به درد تو نخورد

ناله ها و ضجّه ها و گریه زاری ها بس است

تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم

ندبه و خون دل و شب زنده داری ها بس است

معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت

ما جوان ها را کمک کن، شرمساری ها بس است

باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد

گوشه گیری های ما و راز داری بس است

با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن

قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن

محمد فردوسی


شعرمناجات با امام زمان(عج)- سازگار

مناجات با امام زمان(عج) - انتظار فرج

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج


دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج


هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز


صدای گریه زهرا  در انتظار فرج


هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست


علی است بی کس و تنها در انتظار فرج


هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش


صدای ناله مولا در انتظار فرج


هنوز ناله کشد از جگر امام حسن


گشوده دست دعا را در انتظار فرج


هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است


گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج


هنوز می رسد آوای دلربای حسین


ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج


هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری


کنار کشته سقا در انتظار فرج


هنوز خون شهیدان کربلا جاری است


ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج


هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست


چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج


غلامرضاسازگار

شعرمناجات با امام زمان(عج)- سازگار


یا صاحب‌الزمان
 
 
مصحف روی تـو و چشـم گنهکار من
 
از چه منم عار تو؟ از چه تویی یار من؟
 
گر بپسندی مـرا نــاز بـه عالـم کنـم
 
ور بفـروشی مــرا کیست خریـدار من؟
 
نخلــۀ خشکیــده‌ام بــار نــدارم ولی
 
شکر، خـدا را که شد کوه غمت بار من
 
گرچه نکردی ظهور من به حضور توام
 
طلعت پنهان توست شمع شب تار من
 
هرچه تو گویی بـدم، باز نکـردی ردم
 
گرچـه فـراق رخت بـوده سـزاوار من
 
بس‌که گنـه کـرده‌ام نامه سیه کرده‌ام
 
وصل تو هم می‌شــود بـاعث آزار من
 
مهلت وصلم که نیست طاقت هجرم که نیست
 
پس تو بیـا و گره بـاز کـن از کار من
 
تـا کـه قبـولت فتـد گریــۀ ناقــابلم
 
گرچه سیاهم بزن خنده به رخسار من
 
شمع دل عالمـی بــا همگان همدمی
 
دور تـو پـر می‌زنـد مـرغ دل زار مـن
 
«میثم» دار تــوام یـار نــه عـار توام
 
غیـر ثنـای شمـا نیست در آثـار مـن


غلامرضاسازگار

رباعيات مناجاتي امام زمان(عج) - شجاع


امام زمان(عج)-مناجات


خواهی که لبم پر آه باشد باشد

چشمم به در و به راه باشد باشد

خواهی اگر ای عزیز زهرا این دل

در حسرت یک نگاه باشد باشد

***

دلبسته به روی ماه تو خیلی ها

هستند غبار راه تو خیلی ها

رفتند و به معنای حقیقی بودند

در حسرت یك نگاه تو خیلی ها

***

آنان که صفا، موسم حج داشته اند

از برکت ثامن الحجج داشته اند

آنان که امان ز فتنه پیدا کردند

توفیق دعا بهر فرج داشته اند

***

از این که دل آزار شوم، می ترسم

یا بهر شما عار شوم، می ترسم

از این که خدا نکرده با اعمالم

در چشم شما خار شوم، می ترسم

***

دین همه دنیا شده...اُف بر دنیا

زشت آمده زیبا شده...اُف بر دنیا

سخت است ببینی که میان مردم

مولای تو تنها شده...اُف بر دنیا


سيدمجتبي شجاع

شعرآذري مناجات با امام زمان (عج)

شعر آذري امام زمان (عج)


جانیمی یاندیردی شوقون ای نگاریم هارداسان


گؤزلریم نوری ایکی عالمده یاریم هارداسان


باغریمی قان ایلدی آجی فراقون گل ایرش


ای لبون وصلی شراب خوشگواریم هارداسان


فرقتون دردی منی گؤر کی نه مجروح ایله دی


ای گؤزی نرگس حبیب گولعذاریم هارداسان


صبری یغمالدی شوقون قراریم قالمادی


ای منیم آرام صبریم بی قراریم هارداسان


ایله دی عشقون منی قلخان ملک تیرینه


ای گؤزی قاشی بیلیک لی شهریاریم هارداسان


تا اوزون شوقوندان ایراغ اولموشام پروانه تک


یانیرام لیل و نهار ای نور و ناریم هارداسان


قاتی موشتاق اولموشام زلف و غذارین بویونا


ای اوزی گلشن ساچی مشک تاتاریم هارداسان


سندن آیری کونلومه یوخدور وفالی یار دوست


ای جفاسیز حسن کامل یار غاریم هارداسان


هجرون اوخی دلدی بو شوقونده یانان باغریمی


صورت و معنیده ای چابک سواریم هارداسان


بادایلن گؤندر ساچین بویین منه هر صبحدم


ای کی یاندیم گئچدی حددن انتظاریم هارداسان


یار اوچون هر گوشه ده مین دیو اولور دشمن منه


ای سواد اعظم و محکم حصاریم هارداسان


عاشیقین جنات عدنی چون جمالون وصلیدیر


ای شراب کوثریم گئتمز خماریم هارداسان


چون نسیمی دور بوگون ایام عشقین خسروی


ای شکر لب یار شیرین روزگاریم هارداسان

شعرمناجات امام زمان(عج) {جمعه هارا همه از بس كه شمردم} - پرچمي

امام زمان(عج)-مناجات


جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد

دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا

هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من

راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

سال ها می شود از خویش سؤالی دارم

من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم

من از این زندگیم سود نبردم بی تو

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم

من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

محمدجوادپرچمي

شعرمناجات امام زمان(عج) {خداكند كه سحر} - سازگار

امام زمان(عج)-مناجات


خدا کند که سحر بعد شام تار بیاید

دعا کنید که روز ظهور یار بیاید

چو نخل خشک بگیرید دست خویش به بالا

دعا کنید که نخل دعا به بار بیاید

جهان ز روی محمد بهار بود، خدا را

دعا کنید که بار دگر بهار بیاید

دعا کنید که بر انتقام خون شهیدان

عزیز فاطمه با چشم اشکبار بیاید

دعا کنید که با پرچم امام شهیدان

یگانه منتقم خون کردگار بیاید

دعا کنید که این صبح جمعه از سوی مکه

قرار آخر دل‌های بی‌قرار بیاید

دعا کنید علمدار داد و قسط و عدالت

ز مکه با علم نصر و ذوالفقار بیاید

دعا کنید در این قحط سال نور، خدا را

که آفتاب از آن سوی کوهسار بیاید

دعا کنید به خون گلوی لاله‌عذاران

که باغبان ولایت به لاله‌زار بیاید

دعا کنید ز سوز درون خویش چو «میثم»

که صبح دولت جاوید هشت و چار بیاید

غلامرضاسازگار

شعر مناجات با امام زمان (عج) - سيدرضامويد

امام زمان(عج)-مناجات

جان آمد از فراق تو بر لب، نیامدی

امروز هم سرآمد و شد شب، نیامدی

چتر سیاه غم همه جا را فرو گرفت

ای در سپهر عاطفه کوکب! نیامدی

                                                                                               سيدرضا مويد

(ادامه شعر در ادامه مطلب)

ادامه نوشته

شعر مناجات با امام زمان(عج) { مهدي از قائم موعودسلام} - كلامي زنجاني

 امام زمان(عج)-مناجات

مهدی ای قائم موعود، سلام

پسر احمد و محمود سلام

من که باشم، تو عزیز همه ای

یوسف گمشدۀ فاطمه ای

                                                                                           ولی ا... کلامی زنجانی

ادامه شعر در ادامه مطلب)

ادامه نوشته

شعر آذري مناجات با امام زمان(عج) - حاج ميرزا حيدر مدحي

شعر آذري مناجات با امام زمان(عج)
 
 
اي امام منتظر مرآت يزدان السلام
گل ئوزون ائيله بودنياني چراغان السلام

السلام اي مهدي صـاحـب زمان
السلام اي جـدينون قانيـن آلان
 
 
                                                               شاعر : حاج ميرزا حيدر مدحي
 
(ادامه شعر در ادامه مطلب)
ادامه نوشته

رباعيات مناجات با امام زمان - سيد مجتبي شجاع

 امام زمان(عج)-مناجات

 

در خانۀ قبر خود براتی بفرست

بر عفو گناهت حسناتی بفرست

 

گر منتظر یوسف زهرا هستی

از بهر ظهورش صلواتی بفرست

                                                                                           شاعر : سيد مجتبي شجاع

(ادامه شعر در ادامه مطلب)

ادامه نوشته

شعر مناجات با امام زمان (عج) - مريم سقلاطوني

امام زمان(عج)-مناجاتی 

 

پر کن دوباره کیل مرا ایها العزیز

دست من و نگاه شما ايها العزيز 

 

رو از من شکسته مگردان که سال هاست

رو کرده ام به سمت شما ایها العزیز

شاعر : مریم سقلاطونی

(ادامه شعر در ادامه مطلب)

ادامه نوشته

اشعار امام زمان (مناجات فاطمیه)

اشعار امام زمان (مناجات فاطمیه) *1۵*

ادامه نوشته

اشعار امام زمان(عج)

اشعار امام زمان (عج) *4*

ادامه نوشته