امام زمان(عج)

بند اول

آسمان امشب جمال حق تعالی را ببین

نیمۀ ماه محمد، ماه زهـرا را ببیـن

بـرفراز دست مولانـا امام عسگری

ماه نـرگس، آفتاب عالم آرا را ببیـن

پای تا سر، سر به سر، آئینه شو آئینه شو

چون شدی آئینه آن رخسار زیبا را ببین

با همه سیّارگان دور زمین آور طواف

آفتابِ بـامدادِ عـرشِ اعـلا را ببیـن

روح شو، بـر بـام شهر سامره پرواز کن

چشم شو، خورشید غایب از نظرها را ببین

بـر فـراز مهـد مهدی پر بزن پـرواز کن

لحظه لحظه شمع جمع آل طاها را ببین

همچو نرگس با گل لبخند از هم باز شو

در ریاض نور، حسن حق تعالی را ببین

ای چراغ ماه، از خورشید زیباتر شدی

غرق در انوار حسن حق ز پا تا سر شدی

بند دوم

ای بهشت سامره! امشب جهان آرا شدی

بـا گلِ لبخندِ ماهِ نـرگس از هم وا‌شدی

نی عجب، گر عالمی گردید از بوی تو مست

زآنکه امشب مستِ بویِ نرگسِ زهرا شدی

آسمانی لالۀ نـرگس شکفتی در زمیـن

ماه بزم عرشیان، خورشید سامرا شدی

بـا طلوع صبح از مشرق برآیـد آفتاب

آفتـاب فاطمه وقت سحر پیـدا شدی

گاه در دامان نرگس گاه در دست حسن

نور خود را بذل کردی ماه محفل‌ها شدی

آسمانی‌ها زمین بوس تـو بـودند از ازل

ز چه ‌ای جان جهان‌ها همنشین با ما شدی

در محافل حاضری، در دیـده پیدا نیستی

از نظرها غـایبی و انـجمن آرا شدی

ای وجود از مقدمت آباد! یا مهدی بیا

عید میلادت مبارک باد! یـا مهدی بیا

بند سوم

در شب میلاد پیدا شـد تجلّای ظهور

سرزند از غرب، مهر عالم آرای ظهور

آمد آن مولود مسعودی که در سیمای او

از ازل پیغمبران دیـدند سیمای ظهـور

نقشِ «جاءالحق» دهد بر روی بازویش خبر

از قیـام مهدی و از صبـح زیبـای ظهور

ای خوش آن روزی که کلّ خلق عالم بشنوند

در کنار کـعبه پـای رکن، آوای ظهـور

ای همه چشم انتظاران! بشنوید و بنگرید

بـر دو بازوی ولیِّ عصر، امضای ظهور

شیعه در ایام غیبت همچو کوهی سربلند

در حوادث پایدار استاده تـا پـای ظهور

ای شما آل محمد جان ما قربـانتان!

از شما ما را نباشد جز تمنّای ظهور

می‌درخشد پرچم توحید بر بام فرج

منتظر باشید، نزدیک است ایـام فرج

بند چهارم

غم مخور گر شد زمین ماتم سرای انتظار

می‌رسد روزی بـه پایـان روزهای انتظار

اشک و آه و گریۀ چشم انتظاران شاهد است

سخت تـر از احتضار آمد بـلای انتظار

یوسف زهرا! تو شاهد باش، عمر ما گذشت

پیـر گردیـدیم در حال و هـوای انتظار

جمعه‌ها ذکرم شده «اَین الحسن، اَین الحسین»

لحظه‌هایم گشته یـکسر لحظه‌های انتظار

بس که سردادم ندای «أینَ ابناء الحسین»

کرده‌ام صحرای دل را کربـلای انتـظار

از طنین ذکـر «اللهم عجّل للظُّهور»

بند بندم گشته یکسر نی نوای انتظار

یابن زهرا! ما دعا کردیم تو آمین بگو

تـا بهار وصل آیـد در قفـای انتظار

تـو تـمام آرزوی آل زهـرایی بیـا

ای امید شیعه می‌دانم که می‌آیی بیا

بند پنجم

تو دل از من برده‌ای بسیار یابن العسکری

من تو را نشناختم یک بار یابن العسکری

گه نجف گه کربلا گه سامره گه کاظمین

داشتم با حضرتت دیدار یـابن العسکری

دیده‌ای کز دیـدن روی تـو نـابینا بـود

کمتر است از نقش بر دیوار یابن العسکری

گرچه لایق نیستم، ای خوبتر از جان بیـا

پا به چشمم از کرم بگذار، یابن العسکری

دشمنانت کارشان جز دشمنی با شیعه نیست

شیعه غیر از تـو ندارد یار، یـابن العسکری

بی تـو شادی جا نـدارد بین ما، مولا بیا

کوه غم از دوش ما بردار یابن العسکری

برگ برگ لاله‌ها در باغ و بستان شاهدند

بی تو گل هم شد به چشمم خار، یابن العسکری

گرچه گم کردند چشمان گهربارم تو را

باز می بینم فقط تنها تو را دارم تو را