شعر شهادت امام جعفر صادق(ع)

 

ای بهار همیشه های خدا

ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی

بغض داری ولی نمی باری

**

لااقل صبر کن مسافر شب

گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق بجز تو کیست بگو

کیست جز تو امام بیداری

**

گاه گاهی که حرف هم داری

شهر در خواب می رود انگار

آه آقا چه می کشی با این

استخوانی که در گلو داری

**

تو بگو از کدام طایفه ای

که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها می کنی برای کسی

که برایت نمی کند کاری

**

پس کجایند نافله خوان ها

 که دل نافله شبانه شکست

کی به درد  تو می خورد آقا

 نافله های سرد و تکراری

**

پس کجایند عالمان سحر

 یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند

پا برهنه به خفت و خواری

**

کوچه ای در مدینه منتظر است

تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آنجا

حس کنی بین درب و دیواری

**

تا که کوچه به کوچه پخش شود

هم صدایی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی

مثل مادر به غم گرفتاری

**

تا که دست تو را نبندند و

 هی به یاد علی نخندند و

نکشندت پیاده اینگونه

 هی به قصد امام آزاری

**

تا به تو زهری از جفا ندهند

تا به پیش تو ناسزا ندهند

تا مگرشرمی از رسول کنند

 نبرندت به بزم میخواری

**

شب شد و یک عبا و عمامه

باز هم بین کوچه افتاده

باز هم اهل خانه می ریزند

پشت پای تو گریه و زاری

**

می برند به قصر سرخ بلا

کوفه یا شام یا که کرببلا

بهتر است یک کمی با خود

تربت از قتلگاه برداری

 

رحمان نوازنی