حضرت قاسم (ع)یتیم امام حسن علیه السلام

ز خون نگار شدی باغ یاس پرپر من
عمو فدات شود جان مده برابر من

گمان مکن تو یتیمی پدر کنارت نیست

منم امام حسن تو علی اکبر من

به روی خاک مزن دست و پا غریبانه

مرو مرو ز برم ای همیشه در بر من

جدا شدی ز عمو با گلوی خشکیده

ببین برای تو دریاست دیدۀ تر من

ز زخم تیغ، تنت آیه‌آیه گردیده

چرا ز تیر شدی نقطه‌نقطه کوثر من

به روی دست تنت را به سوی خیمه برم

خدای صبر دهد در غمت به دختر من

به جسم غرقه به خون تو دوختم چشمی

به زخم لالۀ لیلاست چشم دیگر من

تو را به زیر سم اسب، من اگر دیدم

خدا کند که نبیند حسن برادر من

تن تو با تن من دفن می‌شود اما

سرت به نوک سنان همره است با سر من

سزد که از قلمت خون دل چکد «میثم»

که نظم توست همان آه دردپرور

غلامرضاسازگار