حضرت علي اصغر - سازگار
حضرت علي اصغر(ع)
شعر ایثار پدر
شعر ایثار پدر
دریای خاموش پدر فریاد کن فریادکن
فریاد ثارالله را از سینهات آزاد کن
گه دیده بگشا سوی من گاهی عمو را یاد کن
با یک تبسم لحظهای قلب پدر را شاد کن
دل داده بر تیر بلا از عالمی دلبر شدی
هر روز زیبا بودهای امروز زیباتر شدی
ای آخرین سرباز من یک لحظه چشمی باز کن
سر نهان با من بگو سوز درون ابراز کن
هنگام معراجت شده پرواز کن پرواز کن
سیر فسبحان الذی آغاز کن آغاز کن
قرآن من تفسیر شو تعبیر شو تعبیر شو
سر تا قدم تکبیر شو چشم انتظار تیر شو
تو کوثر مواج من تو سورۀ نور منی
یک غنچه نه یک باغ گل یک نخلۀ طور منی
هم راز ناپیدای من هم سر مستور منی
هم شعر ایثار منی هم شور عاشور منی
سرباز بیدار منی تنها خریدار منی
بروی دست من علم بلکه علمدار منی
ای خون حلق تشنهات روی خدا را آبرو
ای بوده از صبح ازل با تیر قاتل روبرو
باید دهم آرایشت امروز با خون گلو
گر تاب گفتن نیستت با گردش چشمت بگو
تو آب میخواهی زمن یا شیر میخواهی علی
نه، شیر وصل یار را از تیر میخواهی علی
از آب پیکان بلا خود شیر نابت میدهم
در شعلۀ سوز درون سوزانده، تابت میدهم
از شیر میگیرم ولی با تیر آبت میدهم
با حلق خونین میبرم دست ربابت میدهم
ای قتلگاهت دوش من ای قبر تو آغوش من
در پیش پیکان بلا لبخند گرمت نوش من
پیراهن خونین کفن، خون آب غسل پیکرت
گردیده روی دست من بر پوست آویزان سرت
با دست خود دفنت کنم شاید نبیند مادرت
از شانۀ من پر زدی زهرا گرفته دربرت
کردند خوابت با عطش دادند آب از ناوکت
از نخل«میثم»میچکد خون گلوی نازکت
غلامرضاسازگار
+ نوشته شده در ساعت توسط خادم المهدي(عج)
|