مصائب شام - سازگار
مصائب شام
ظلم بی حساب
ظلم بی حساب
طشــت طلا و چـوب و لب و آیه و شراب |
خـــاکستر و غبــــار ره و خــــون و آفتـاب |
در حیـــرتـم کـه از چـــه نـرفتی زمین فرو |
ای وای مــن چگــونه نشد آسمان خراب |
در پــای طشـت، دختــر زهـرا نـریز اشک |
هـــرگز کســی نریختـه در بزم می گلاب |
لبهــا، تــرکترک ز عطش، روی هر لبی |
انگــار نقطـه نقطـه نــوشتـه است، آبآب |
آوای وحــی و حنجــر خشــک و لب کبود |
دیــگر بــه او کنند، چــرا خـارجی خطاب؟ |
باآن گلوی غرقه به خون،طشت گریه کرد |
بــر آن لـب و دهـن، جگر چوب شد کباب |
بـــر چــرخ رفــت شیون هشتاد و چار زن |
انگـــار بــــود دیــدۀ آن سنگـدل به خواب |
ای آسمـان سـؤال مـن این است، دیوها |
بــازوی حـــور را، ز چــه بستند در طناب؟ |
بــا لطـف بـی حســاب پیمبـــر، به امّتش |
والله! شــد بــه عتـرت او ظلم بیحساب |
«میثم» یــزید چوب زند بر لب حسین |
این صحنه را چگونه تماشا کند رباب؟ |
غلامرضاسازگار
+ نوشته شده در ساعت توسط خادم المهدي(عج)
|