حضرت عباس - مدح و شهادت
تو عباسی
تو وجه‌الله را وجهی تو ثارالله را جانی
تو در عین عطش دریای سر تا پا خروشانی
تو با زخم تنت سر تا قدم آیات قرآنی
تو هم سردار بی‌دستی و هم سقای عطشانی
تو باب حاجتی باب‌المرادی اشجع الناسی
تو عباسی تو عباسی تو عباسی تو عباسی
تو مانند علی کرار اما غیر فراری
تو با بی‌دستی‌ات دست ولی الله داداری
تو هم فرمانده هم سقای طفلان هم علمداری
علم بر شانه‌ات بین علم‌ها شد علم آری
شهادت آبرومندت ادب، ایثار، فرزندت
رشادت سایۀ قامت شهامت طفل دلبندت
تو آن ماهی که در هر دل هزاران انجمن داری
تو آن شمعی که تا محشر هوای سوختن داری
تو از سر تا قدم قدر و جلال پنج تن داری
تو آن شیری که روح شیر حق را در بدن داری
تو خورشید سپهر دامن ام‌البنین استی
تو دست حق تو بازوی امیرالمؤمنین استی
به چون تو عبد صالح ذات رب‌العالمین نازد
به آیین علمداریت ختم‌المرسلین نازد
علی روز قیامت هم به فرزندی چنین نازد
به دست از بدن افتاده‌ات ام‌البنین نازد
سلام‌الله بر جسمت سلام‌الله بر روحت
زیارت نامه زهرا شده اندام مجروحت
تو در اوج عطش هم ناز بر آب روان کردی
تو در دریای خون سیر هزاران آسمان کردی
تو صدها کوه آتش در دل دریا نهان کردی
تو هنگام جهاد نفس خود را امتحان کردی
به دریا هم ادب هم استقامت را نشان دادی
سراپا سوختی اما چه زیبا امتحان دادی
تعالی‌الله چنان سیلی زدی بر صورت دریا
کز آن سیلی به جوش آمد سراپا غیرت دریا
نشد وصل لب خشک تو آخر قسمت دریا
در اینجا کاسۀ خون گشت چشم حیرت دریا
تو تا شام ابد از چشم دریا خواب را بردی
تو تا صبح قیامت آبروی آب را بردی
تو آن سقای بی‌دستی که شد دریا گرفتارت
به دور قبر تا روز جزا آب است زوارت
به دریا آب دادی از یم چشم گهربارت
به روی آب مانده تا قیامت نقش ایثارت
نگاهت تا به آب افتاد دیدم تشنه‌تر گشتی
عطش را نوش‌جان کردی ز دریا تشنه برگشتی
ز نیش تیرها نوش وجودت زخم کاری شد
تنت سر تا قدم چون باغ گل‌های بهاری شد
علم افتاد و دست افتاد جان در بی‌قراری شد
برای غربتت بر خاک اشک مشک جاری شد
تمام هست و بود خویش تقدیم خدا کردی
که در یک لحظه جان و چشم ودست و سرفدا کردی
تو در دریا نهادی پا و دل بر تشنگی بستی
تو سقایی و از جام عطش تا حشر سرمستی
تو با بی‌دستی‌ات دست خدا را تا ابد دستی
تو تا روز قیامت همچنان باب‌الحسین استی
نه تنها روز عاشورا امیر جیش داداری
تو روز حشر هم پشت سر حیدر علمداری
تو عباسی که جبریل امین بوسیده دستت را
به یاد کربلا ام‌البنین بوسیده دستت را
چه می‌گویم امیرالمؤمنین بوسیده دستت را
به وقت دفن زین‌العابدین بوسیده دستت را
ببوسم پای زوار حریم باصفایت را
کرم کن تا که«میثم»سجده آرد خاک پایت را
غلامرضاسازگار