شعر شهادت موسي بن جعفر(ع) - مويد


امام موسی کاظم(ع)-شهادت

  

کسی کــــه بوسه زند عـــرش، آستانش را 

قضــــــا به گوشۀ زندان نهــــد مکــــانش را

کسی  که روح الامین است طایــــر حرمش

هجـــــوم حادثــــه بر هــــــم زد آشیانش را

به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد

به جــــــان خریـــــد بلاهای شیعیــــانش را

قسم به سجدۀ طولانی‌اش ز شب تا صبح

بسود حلقـــــۀ زنجیـــــر استخـــــوانش را

چو از مدینـــــه پیغمبـــــرش جـــــدا کردند

به هـــــم زدند دریغــــــا که خانمـــانش را

ز حیله بازی هــــــارون دون نجـــاتش داد

بریده بود  ز بیـــــداد خـــــود امــــــانش را

به جز عبــــــای فتاده به خــــاک در زندان

نبینی آن که بجـــــویی اگر نشـــــانش را


سيدرضامويد

شعر شهادت موسي بن جعفر(ع) - نعمتي


امام موسی کاظم(ع)-شهادت


دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد

این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد

با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام

کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد

ناله های ممتدم گویای این مطلب شده

بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد

تار می بینم ز بس که این حرامی یهود

گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد

صوت سیلی هم صدا شد با صدای خنده اش

هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد

نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد

بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد

داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین

آخر کار این کفن ها غربتم را لطمه زد  


قاسم نعمتي

شعر شهادت امام موسي كاظم(ع) - رسول زاده


امام موسی کاظم(ع)-شهادت


ندارد ابر چون این چشم گریانی که من دارم

ندارد آتشی چون آه سوزانی که من دارم

قسم بر روشنی روز که، از یاد من رفته

ندارد آسمان چون شام ظلمانی که من دارم

سحر وقت نمازم می کند از خواب بیدارم

نوازش های دست این نگهبانی که من دارم

شکسته استخوان ساق پایم از غل و زنجیر

نگفتم با کسی از درد پنهانی که من دارم

قسم بر روزگار در اسارت بودن زینب

ندید او این چنین تاریک زندانی که من دارم

چه می شد که ملاقاتم شبی معصومه می آمد

تسلی بهر این حال پریشانی که من دارم


رضارسول زاده

نوحه واحد موسي بن جعفر(ع) -حق پرست

نوحه - واحد حضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام)


بسـوز ای دل پریشان شـد پیمبر       شده صاحب عزا زهرای اطهر


بیا از دیده خون جاری کن امشب      برای حضرت موسی ابن جعفر


امیـد  مـا  امین ما


همـه دنیـا دین ما


امـام هفتمیـن ما


گل زهـرا فـدای دین و قـرآن شد


دلش خـون در میان کنج زندان شد


آه واویلا واویلا واویلا (2)


بگو تـا حضـرت معصـومه آید       زدیده خون دل جاری نماید


خبر کن حضرت موسی الرضا را       کـه  شعـر مـاتم بابا سراید


همه ارض و  سما غم شد


عـزاداری و مـاتم شد


دو چشم شیعه زمزم شد


از این ماتم که خون قلب پیمبر شد


عزای حضرت موسی ابن جعفر  شد


آه واویلا واویلا واویلا(2)


کجـایی  ای گـل بابا، رضـایم       غل و زنجیر من گرید برایم


اگر چه جان دهم در کنج زندان      ولی گریـان شـاه کربلایم


همـه صحرا واویلا بود


میان خیمه غـوغا بود


غریب و تشنه مولا بود


به روی نیزه ها می رفت سر مولا


امان از  قلب  زینب خواهر  مولا


آه واویلاواویلا واویلا(2)


گل زهرا همـه جانها فدایش     هزاران حاتم طایی گدایش


خدایا کی شود با هم بخوانیم     زیارتنامه در  ایوان طلایش


دلم  پر می زند سویش


فـدای تـار گیسویش


ملائک زائـر کـویش


خـداونـدا  نمانم  زیر دین او


به سر دارم  هوای کاظمین او


آه واویلا واویلا واویلا (2)

 

                                   یوسف حق پرست(غریب)


دريافت سبك

شعرشهادت موسي كاظم(ع) - عرب خالقي


امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

چهار چوب نگاهت به چهار دیواری

اگر چه روز نداری، همیشه بیداری

مکیده است توان تو را لب زنجیر

برای دادن جان، ناتوان! توان داری

تفاوتی نکند روز و شام در چشمت

ز دست دشمن خود دائماً در آزاری

بگو که غنچۀ خود را ز دست گل چینان

کجا به دست که ای باغبان تو بسپاری؟

زبان روزه ای و باز هم زمان اذان

به سفرۀ تو شده تازیانه افطاری

دوباره رفته ای از هوش، دور تا دورت

ملائـکه همه سینـه زننـد با زاری


محسن عرب خالقي

شعرشهادت موسي بن جعفر - مويد


امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

ناله ای سوخته از سینۀ سوزان آید 

وین نوائیست که از گوشۀ زندان آید 

آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت

شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید 

های هارون که گرفتار تو شد موسی عصر

شب و روز تو  و او هر دو به پایان اید

سال ها این پسر فاطمه مهمان تو هست

هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید

هم دم آن پدر پیر ز چندین اولاد

طفل اشکی است که از دیده به دامان آید

امشب از غربت او سلسله هم می نالد

کآن جگر سوخته را عمر به پایان آید

کند و زنجیر از آن جان به زندان مأنوس

 نکشد دست اگر بر لب او جان آید

گر چه این زمزمه خاموش شود تا به ابد

بانگ مظلومیش از سینه باران آید


سيدرضامويد

شعرشهادت امام كاظم(ع) - لطيفيان


امام موسی کاظم(ع)-شهادت


بر روی لب هایت به جز یا ربّنا نیست

غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

زنجیر ها راه گلویت را گرفتند

در این نفس بالا که می آید صدا نیست

زخم گلوی تو پذیرفته است اما

زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

این ایستادن با زمین خوردن مساوی ست

از چه تقلا می کنی؟ این پا که پا نیست

اصلاً رها کن این پلید بد دهان را

از چه توقع می کنی وقتی حیا نیست

نامرد! زندان بان! در این زندان تاریک

این که کنارش می زنی با پا عبا نیست

این تخته ی در که شده تابوت حالا

بهتر نباشد، بدتر از آن بوریا نیست

اما تو را با نیزه ها بالا نبردند

پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست


علي اكبر لطيفيان

مدح و مصيبت امام كاظم(ع) - سازگار


در مدح حضرت موسی‌بن‌جعفر


ای شمع جمع آل پیمبر
باب‌المراد موسی جعفر
نور نهم ز وجه الهی
هفتم امام موسی جعفر
بر کائنات رهبر و مولا
بر جن و انس سید و سرور
دردانۀ علی ولی‌الله
ریحانۀ بتول مطهر
نجل امام جعفر صادق
آیینه‌دار حسن پیمبر
هم نجل تو علی ولی‌الله
هم صلب توست فاطمه‌پرور
قرآن به مدح توست مزین
ایمان به مهر توست معطر
دل بر مزار تو متوسل
جان در حریم توست کبوتر
بر پنج مهر نور تو مشرق
در شش یم کمال تو گوهر
در سینۀ تو صبر محمّد
در بازویت شجاعت حیدر
خواهی اگر به بازوی بسته
در می‌کنی ز قلعه خیبر
جودت فزون ز ظرف دو گیتی
وصفت ز مدح خلق فراتر
آیینۀ تو حسن رضایت
معصومۀ تو زینب دیگر
جبریل بر طواف مزارت
بر گرد کاظمین زند پر
هر لحظه از خدای تعالی
بر حضرتت درود مکرر
در حبس تیره هر شب و هر روز
عالم به نور توست منور
خلوت سرای حبس گرفته
از اشک صبحگاه تو زیور
تا چند ای سلالۀ زهرا
گیرم ز دور، قبر تو در بر
آیا شود شبی به تضرع
بر خاک تربت تو نهم سر؟
از سوز سینه بر تو بسوزم
وز اشک دیده چهره کنم تر
باور نمی‌کنند بگویم
با تو چه کرد خصم ستمگر
باور نمی‌کنند که داری
آثار تازیانه به پیکر
دردا که پیکرت ز درون شد
با پیکر حسین، برابر
با هر نفس به زیر شکنجه
عمر تو می‌رسید به آخر
با یاد آه نیمه شب تو
دارم به دل شرارۀ آذر
در زیر تازیانه به گوشت
آمد صدای گریۀ مادر
معصومه کو که بر تو بگرید
ای نازنین سلالۀ کوثر
بر تو که یار سلسله‌هایی
تابوت تو که جان جهانی
دردا که گشت تخته‌ای از در
تنها به خاک چهره نهادی
با آنکه بود آن همه دختر
جا دارد ار به یاد تو «میثم»
گردد بـه اشک دیـده شناور

غلامرضاسازگار

شعرشهادت امام كاظم(ع) - قاسمي


امام موسی کاظم(ع)-شهادت


به شاخه ی گل احساس من لگد می زد

ز روی دشمنی و كینه و حسد می زد

مرا به جرم خطایی كه مرتكب نشدم

هزار مرتبه با تازیانه حد می زد

درون سینه ی خود عقده ها ز خیبر داشت

به استناد همان مدرك و سند می زد

همیشه موقع سیلی زدن‏‏‎‎، به لبخندی

به اهلبیت نبی حرف های بد می زد

اگر اجل به سراغم نمی رسید آنجا

گمان كنم كه مرا تا الی الابد می زد


وحيد قاسمي

مدح و مصيبت امام كاظم (ع) - سازگار


در مدح حضرت موسی ابن جعفر

ای ز حریـم تـو حـرم، گوشه‌ای!
وی ز عطای تو جنان خوشه‌ای
موسـی طـور ازلیّت سلام
مشعـل نـور ازلیّـت سلام
روح مناجاتی و خیرالعباد
قبلۀ حاجاتی و باب المراد
هفت فلک گوشه‌ای از درگهت
هشت بهشت آمده فرش رهت
بحـر ولایـت گهـر فاطمه
موسی جعفر، پسـر فاطمه
پلــۀ تختــت قلــلِ عــالمین
جای گرفتی ز چه در کاظمین؟
ای همه شب دور سرت گشته عرش
پـای نهـادی ز چـه در چشم فرش؟

برتـر از آنــی کــه ثنــایت کـنم
جان چه بـود تا که فــدایت کنم؟
بیـن امامــان بنــی فاطمــه
حلم تو مشهورتر است از همه
هـم به قضا هم به قدر ناظمی
کاظمــی و کاظمی و کاظمی
سلسلـه پیمـان تو از ابتداست
سیر عروج تو ز خود تا خداست
رشتــۀ تسلیـم تـو زنجیرها
مشعل شب‌های تـو تکبیرها
محبس تو سینۀ سینـای نور
قعر سیه‌چال بـه از کوه طور
زمزمه‌هــای تـو صدای خدا
هـر نفسـت بـود بــرای خدا
در دل تـاریک سیــه‌چال‌ها
همسخن دوست شدی، سال‌ها

یوسف فاطمـه تـو و قعـر چـاه؟
همدم شام و سحرت اشک و آه؟
محـبس در بستـۀ تـو چاه بود
هـر نفسـت سیــر الـی‌الله بود
خصم ستمکار حقیر تو بود
سلسله پیوسته اسیر تو بود
نـور ز نــار تـو بــرافروخته
زهر ز سوز جگـرت سوخته
بسته همه روزنه‌هـای قفس
تنگ شده در دل تنگت نفس
کس نشنیده شجـر طور دل
غرق شود در وسط آب و گل
چاه کسی دیده شود حبس ماه؟
مـاه شنیدید کـه افتـد به چاه؟
کشتـۀ صیــاد ستمگـر شدی
مشت پری گشتی و پرپر شدی

گرچـه ز جـاه تو خبر داشتند
چـار نفـر جسـم تو برداشتند
حیف که شد با همه خون دلت
مشیّــع جنــازه‌ات قــاتلت
بــر همگان داد ندا آن لعین
که رهبـر رافضیان است این
حیف که خون جگرت قوت شد
تختــۀ در، بهـر تــو تابوت شد
ای علــی و فاطمه را نــورعین
وی دل بشکسته تو را کاظمین
مـاه رجــب بـر تو محرّم شده
وقف غمت گریـۀ «میثم» شده


غلامرضاسازگار

مدح و مصيبت موسي بن جعفر(ع) - سازگار


در مدح حضرت موسی ابن جعفر

ای هــزاران مـوسیَت از طـور آورده سلام
وی مسیحا برده بر حبل‌المتینت اعتصام
موسـی جعفـر، امـام العـارفین، نـورالهدی
روی قرآن، پشت دین، کهف التقی، خیرالانام
گوهر شش‌بحر نـور استی و بحـر پنج دُر
خــود امـام ابـن امـام ابـن امـام ابن امام
صحن زیبایت همـان صحن امیرالمؤمنین
کـاظمینت کـربلا و مـرقدت بیـت‌الحرام
جان به خاک آستانت فرش چون بال ملک
دل در اطراف حریمت چون کبوتر گِردِ بام
هر دری از صحن زیبایت دو صد باب‌المراد
هـر قـدم از خـاک زوّار تـو یک دارالسلام
با همه ایمان کـه دارم کفـر نعمت کرده‌ام
گر به صحنینت برم از جنّت و فردوس، نام

با تـولاّی تــو از اوّل حیــاتم شـد شروع
از تو گفتم، از تو گویم، تا شود عمرم تمام
کظم غیظت برده از دشمن هزاران‌بار دل
مهربانی‌هـات داده زخــم دل را التیــام
نه به دوزخ کار دارم، نه به محشر، نه بهشت
دوست دارم تا که در این آستان باشم غلام
چـارده معصـوم را بــالله زیارت کرده‌است
هر که بر این آستان از دور گوید یک سلام
تـا ز راه دور قبـرت را زیــارت می‌کنم
بـوی جنت آیدم از چار جـانب بر مشام
ای مقـام «قاب قوسینِ» تـو در مطموره‌ها
وی میان سلسله با حیّ سبحان همکلام
خصم در زندان اسیرت کرده، کو تا بنگرد
طایـر آزادگـی بـر روی دسـت توست رام
دست در زنجیر و پا در کند و پیشانی به خاک
ذکر بر لب، روز و شب، اشکت به دیده صبح و شام
پای تابـوت تـو هم حتی اهانت شد به تو
خوب بگرفتنــد از فرزنــد زهــرا احترام
روز و شب با دوست در زیر غل و زنجیرها
حال می‌کردی هماره، ذکر می‌گفتی مدام
گاه در ذکر سجود و گاه در ذکر رکوع
گاه در حـال قعود و گاه در حال قیام
«سندی شاهک» رسانْدَت بر بدن، آزارها
آن یهودی خواست کز اسلام گیرد انتقام
روزها را روزه، شب‌ها در مناجات و نماز
دوره سالت به زندان بود چون ماه صیام
یوسف زهرا! شنیدم بر رخت سیلی زدند
با کدامین جـرم مولا؟ بـا کدامین اتهام؟
پیکرت بر تخته‌ای با آن‌چنان جاه و جلال
تختـۀ در بـود روی شانـۀ چندین غلام
بود جسمت بر زمین، چون پیکر جدت سه روز
گریه بر مظلومی‌ات می‌کرد چشم خاص و عام
نه تنت بر خاک عریان، نه سرت بر نوک نی
نه حریمت را کسی آتـش زد ای عالی مقام!
نه تصـدّق داد کـس در کوفـه بر معصومه‌ات
نه عزیـزان تــو را بردنــد سـوی شهـر شام
تا جهان باقی است باید بهر جدت گریه کرد
آنکه بی او گریه بر هـر دیـده‌ای باشد حرام
اشـک او از دیــدۀ هــر شیعه ریـزد متصل
داغ او در سینه‌هــا پیوستـه باشـد مستدام
چشم «میثم» اشک می‌ریزد به یاد کشته‌ای
کز غمش پیوسته گرید هفت‌باب و چارمام


غلامرضاسازگار

مصيبت امام كاظم(ع) - سهرابي


امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

بر سر تخته پاره دریا رفت

ناله از تخت سینه بالا رفت

چهار حمّال و آفتابِ فلك

چه بساطیست اینكه با ما رفت

جبرئیل از فلك اذان سر داد

عجّلوا عجّلوا كه آقا رفت

شجر طور ساقه اش بشكست

یا كه بشكسته ساق، موسی رفت

یك تن و این همه كفن چه كند؟

ناله از بوریا به بالا رفت


محمدسهرابي

مدح ومصيبت امام كاظم (ع) - سازگار

مدح و مصيبت امام كاظم(ع)

ای دو صد موسی به طورت ملتَجی!
آفتاب و مـه بـه نـورت ملتَجی!
نـالۀ پنهان تـو، شمشیر تـو
حلقۀ وصل خدا، زنجیر تو
شمعِ خلوتگاهِ بـزم کبریـا!
کعبۀ روح بـلند انبیـا!
گوهر رخشانِ شش دریای نور!
نخل سبز نور بخش هشت طور!
آسمانِ پـنج خورشیـد کمال!
هفتمین وجهِ خدای ذوالجلال!

عرش اجلال و شرف را قائمه!
حاصل عمرت رضا و فاطمه!
انس بـا معبـود، روح نیّتت
حبس دشمن شاهد حریّتت
روح عرفان در مناجات شبت!
آسمان لبریز یا رب یا ربت!
ذکر، مشتاق و دعا دلداده‌ات
اشک تنهایی گل سجاده‌ات
نام حق گل کرده از لب‌های تو
گریه، شمع محفل شب‌های تو
آیه‌های نور، مشتاق صدات
جانِ شب بیدارها بادا فدات

قبلۀ دل باب حاجات همه
ناله‌ات صوت مناجات همه
حبس تو خلوتگه دلدار بود
سلسله خوشتر ز زلف یار بود
ای دل مطموره‌ها زندان تو
حلقۀ زنجیرها گریـان تـو
حبس تو از قلب شب تاریک‌تر
با خدا از هر زمان نزدیک تر
ای همایِ اوفتـاده از نـفس!
تـو کجا و دامن تنگ قـفس؟
تیره تـر از گوشۀ زنـدان تـو
سینۀ تـاریک زنـدانبان تـو

بـارها و بـارها و بـارها
دیده در حبس عدو آزارها
حیف، مولا لحظۀ جان دادنت
بـود زنجیر عـدو بـر گردنت
لحظه لحظه می شکست آیینه‌ات
وقت رفتن بود سنگین سینه‌ات
همچو جدت از همه محروم‌تر
نیست زندانی ز تو مظلوم‌تـر
زهر،آتش شد،تو را بیتاب کرد
آب کرد و آب کرد و آب کرد
پیکرت را چار تن برداشتند
روی تخته پاره‌ای بگذاشتند

گرچه باید در عزایت خون گریست
گرچه زندانی چو تو مظلوم نیست
اشک ما جاریست عمری از دو عین
بر تو و بر جدِّ مظلومت حسین
جسم پاک تو به دوش چار تن
جسم جدت ماند بی غسل و کفن
پیکر تو در غل و زنجیرها
پیـکر او طعمـۀ شمشیرها
جسم تو از زهر دشمن شد کبود
جسم او را زخم روی زخم بود
زخم ما زخمِ تنِ صد چاک اوست
اشک"میثم"وقف خون پاک اوست


غلامرضاسازگار

شعرشهادت امام كاظم(ع) - ميري


امام موسی کاظم(ع)-شهادت


ای قاری مقیم سیه چال، ای غریب!

وی هم صدای قاری گودال، ای غریب!

قرآن بخوان كه صوتِ رسایت حسینی است

ای قاری شكسته پر و بال، ای غریب!

زندانِ سرد و تیره كه جایِ امام نیست

ای جسم تو چو  جَدّ تو پامال، ای غریب!

ای تازیانه خوردن تو مثل عمّه ات

افتاده ای به طُعمه ی دجال، ای غریب!

با آن زبانِ روزه و لب های تشنه لب

افطار كرده ای به چه منوال؟ ای غریب!

از بس كه سینه ات نفسی پاره پاره داشت

دیگر رمق نداشت به دنبال، ای غریب!

معصومه ات اگر پی جسم تو می دوید

خصمش نبرد معجر و خلخال، ای غریب!

روی عبای خاكی تو جای پای كیست؟

ای سروِ قامتت شده چون دال، ای غریب!

شعرمدح ومصيبت امام كاظم(ع) - سازگار

شعرمدح و مصيبت امام كاظم(ع)

اي به زندان كرده خلوت با خدا موسي‌ ابن ‌جعفر

اي همه آزادگان را مقتدا موسي‌ ابن‌ جعفر
اي كه در حبس بلا بودي به فرمان الهي
هم قدر را هم قضا را رهنما موسي ابن جعفر
با نگاه نافذت اي موسي آل محمد
شد عصا در دست موسي اژدها موسي ابن جعفر
در دل مطموره‌ها داري به فرمان الهي
حكمراني بر سماوات العلي موسي ابن جعفر
كاظمينت از براي شيعيان و دوستانت
هم مدينه، هم نجف، هم كربلا موسي ابن جعفر
شب كه تاريك است و تنهايي چراغ تو است با تو
حلقه زنجير مي‌خواند دعا موسي ابن جعفر
اين عجب نبود كه كوه و دشت و صحرا و بيابان
با تو گردد هم‌نوا و هم‌صدا موسي ابن جعفر
تا بود جانم به تن دست از ولايت بر ندارم
كز ولادت با تو بودم آشنا موسي ابن جعفر
ناز بر فيض مسيحا مي‌كنم جايي كه باشد
خاك درگاه تو بر دردم شفا موسي ابن جعفر
عضو عضوم گر ز هم گردد جدا صد بار بهتر
كز تو يك لحظه دلم گردد جدا موسي ابن جعفر
تربت و صحن و سراي تو است در شهر دل من
هر دلي بر تو است يك صحن و سرا موسي ابن جعفر
شُهرت باب‌الحوائج در امامان را تو داري
انس و جان آرند در كويت رجا موسي ابن جعفر
كل خلقت را دهي حاجت اگر آرند خلقت
بر درت پيوسته روي التجا موسي ابن جعفر
تو همان چشم خداي ذوالجلالي كز نگاهي
خلق عالم را كني حاجت روا موسي ابن جعفر
دوست دارم كز دو چشم خويش در پاي ضريحت
اشك ريزم بر تو هر صبح و مسا موسي ابن جعفر
دوست دارم گردنم در حلقة زنجير باشد
تا كنم ياد از تن پاك تو يا موسي ابن جعفر
دوست دارم چون درختی بین آب و گل بمانم
تا بدانم با تو چون شد سالها موسي ابن جعفر
كُند بر پا، دست در زنجير، اشكت در دو ديده
در دلت خون، بر لبت ذكر خدا موسي ابن جعفر
در دل تاريك زندان زير ضرب تازيانه
بود خالي جاي فرزندت رضا موسي ابن جعفر
كس نبود از هيفده دختر به بالاي سر تو
تا بگرید بر تو و گيرد عزا موسي ابن جعفر
تو هماي قله نوري و زندانت قفس شد
در قفس ماند از تو مشتي پر به جا موسي ابن جعفر
با كدامين جرم بعد از سالها حبس و شكنجه
سوخت قلب پاكت از زهر جفا موسي ابن جعفر
چون نگريد بر تو ميثم اي هماي وحي كآخر
گوشة  زندان  بدادی جان و گردیدی رها موسی ابن جعفر

شعر فرهادميرزا- اشاره به روضه امام كاظم(ع) - سازگار

داستان فرهادميرزا - اشاره به روضه امام موسي كاظم(ع)


به خاطر دارم از فرهاد ميرزا

یکی قصّه، جگر سوز و غم‌افزا
وصيّت كرد آن شه‌زاده پاك
كه چون رفتم من ازين عالم خاك
تنم را با تجمع بر نداريد
مبادا گل سر نعشم بیاريد
سزد چون طاير روحم زند پر
بود تابوت من يك تخته در
به جاي آنكه بر خاكم سپاريد
کنار جسر بغدادم گذاريد
نيآيد پيكرم را كس به دنبال
پي تشييع غير از چار حمّال
همه ريزيد اشك از ديدة تر
به ياد غربت موسي ابن جعفر
شود هنگام دفن اين جنازه
دوباره داغ آن مظلوم تازه
چو آن شه‌زاده از دار جهان رفت
همای روح پاكش ز آشيان رفت
وصيّت‌‌نامه را از هم گشادند
كنار جسر بغدادش نهادند
كه ناگه خادم موسي بن جعفر
رسيد از دور و زد بر سينه و سر
كه اي ياران به گفتارم همه گوش
امامم گفت در رؤيا مرا دوش
مبادا اين بدن را با چنين حال
كند تشييع تنها چار حمّال
براي شيعيان معلوم باشد
كه اين خاصِ من مظلوم باشد
تن من بايد از كنج سيه چال
به قبرستان رود با چار حمّال
بود اين غربت موسي ابن جعفر
كه تابوتش بود از تخته در
امامم گفت بايد اين تن پاك
به حرمت دفن گردد در دل خاك
بريز اي اشك خونين چون ستاره
بسوز اي دل بسوز اي دل هماره
زنيد اي شيعيان بر سينه و سر
به ياد غربت موسي ابن جعفر
كه تاريكي چراغ محفلش بود
غذا و قوت او خون دلش بود
اگر چه از عزيزانش جدا بود
انیس و مونسش ذكر خدا بود
دعا با اشك چشمش حال مي‌كرد
شرار از آهش استقبال مي‌كرد
به جانش زجرها با قهر دادند
دريغا آخر او را زهر دادند
دلش از زهر كين شد پر شراره
چو جسم جدّ پاكش پاره پاره
شهيدش از ره بيداد كردند
سپس او را ز حبس آزاد کردند
به دست و پا غل و زنجیر بودش
دل شب نالة شبگیر بودش
تن موسي بن جعفر از سيه چال
اگر تشييع شد با چار حمّال
تن جدّش كه بودي روح توحيد
چرا با ده نفر تشييع گرديد
دريغا اسبها با نعل تازه
گرفتند احترام از آن جنازه
خدا داند به آن پيكر چه كردند
مگو ميثم، مگو ديگر چه كردند


غلامرضاسازگار

شعرشهادت امام كاظم(ع) - نيشابوري

امام موسی بن جعفر(ع)- شهادت

 

دیشب درون محبسِ بیداد هارون

 مى گفت موسى با رضایش قصه خون

دیشب پدر را سر به دامان پسر بود

 چشم پسر محو تماشاى پدر بود

دیشب پدر سوز دلش را ساز مى كرد

 بهر پسر افشان هزاران راز مى كرد

لعل لبش لب تشنگان را نوش مى داد

 او راز مى گفت و رضایش گوش مى داد

مى گفت: اى نور دل شمع شب تار

یك لحظه اى از گردنم زنجیر بردار

از بس كه با كُند ستم من آشنایم

كوبیده گشته گوشت هاى ساق پایم

بینى اگر گلبرگ رویم گشته نیلى

 نَبْود عجب زیرا ز دشمن خورده سیلى

دیشب كه مى زد از ره كین وحشیانه

 سندى شاهك بر تن من تازیانه...


ژوليده نيشابوري

رباعي شهادت امام كاظم(ع) - انساني

امام موسی کاظم(ع)-شهادت


بودی تو اسیر، چارده سال کُجا ؟

گردید الَفِ قَدِّ تو چون دال کجا ؟

ای باد صبا برو، به خُفّاش بگوی

خورشید کُجا ،قَعر سِیه چال کجا


علي انساني

زمزمه مناجات با امام زمان(عج) - احدزاده

زبانحال عاشقان حضرت وليعصر(عج)

زمزمه
جمعه به جمعه دل بي قرارم

با چشم پر اشك چشم انتظارم

يااباصالح
هر عصر جمعه دارم نوائي

مهدي كجائي مهدي كجائي
يااباصالح
داني زهجرت چها كشيدم

حتي به خوابم رويت نديدم
يااباصالح
نيمه نگاهي به سوي ما كن

هرجا كه هستي مارا دعا كن
يااباصالح
امّيد مادر آئي الهي

جمعه ديگر آئي الهي
يااباصالح
روضه مادر بخوان برايم

از ميخ و از در بخوان برايم
يااباصالح
مجيد احدزاده


دریافت سبک

شعرمناجات با امام زمان(عج)- سازگار

مناجات با امام زمان(عج) - انتظار فرج

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج


دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج


هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز


صدای گریه زهرا  در انتظار فرج


هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست


علی است بی کس و تنها در انتظار فرج


هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش


صدای ناله مولا در انتظار فرج


هنوز ناله کشد از جگر امام حسن


گشوده دست دعا را در انتظار فرج


هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است


گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج


هنوز می رسد آوای دلربای حسین


ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج


هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری


کنار کشته سقا در انتظار فرج


هنوز خون شهیدان کربلا جاری است


ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج


هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست


چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج


غلامرضاسازگار

شعرمناجات با امام زمان(عج)- سازگار


یا صاحب‌الزمان
 
 
مصحف روی تـو و چشـم گنهکار من
 
از چه منم عار تو؟ از چه تویی یار من؟
 
گر بپسندی مـرا نــاز بـه عالـم کنـم
 
ور بفـروشی مــرا کیست خریـدار من؟
 
نخلــۀ خشکیــده‌ام بــار نــدارم ولی
 
شکر، خـدا را که شد کوه غمت بار من
 
گرچه نکردی ظهور من به حضور توام
 
طلعت پنهان توست شمع شب تار من
 
هرچه تو گویی بـدم، باز نکـردی ردم
 
گرچـه فـراق رخت بـوده سـزاوار من
 
بس‌که گنـه کـرده‌ام نامه سیه کرده‌ام
 
وصل تو هم می‌شــود بـاعث آزار من
 
مهلت وصلم که نیست طاقت هجرم که نیست
 
پس تو بیـا و گره بـاز کـن از کار من
 
تـا کـه قبـولت فتـد گریــۀ ناقــابلم
 
گرچه سیاهم بزن خنده به رخسار من
 
شمع دل عالمـی بــا همگان همدمی
 
دور تـو پـر می‌زنـد مـرغ دل زار مـن
 
«میثم» دار تــوام یـار نــه عـار توام
 
غیـر ثنـای شمـا نیست در آثـار مـن


غلامرضاسازگار

رباعيات مناجاتي امام زمان(عج) - شجاع


امام زمان(عج)-مناجات


خواهی که لبم پر آه باشد باشد

چشمم به در و به راه باشد باشد

خواهی اگر ای عزیز زهرا این دل

در حسرت یک نگاه باشد باشد

***

دلبسته به روی ماه تو خیلی ها

هستند غبار راه تو خیلی ها

رفتند و به معنای حقیقی بودند

در حسرت یك نگاه تو خیلی ها

***

آنان که صفا، موسم حج داشته اند

از برکت ثامن الحجج داشته اند

آنان که امان ز فتنه پیدا کردند

توفیق دعا بهر فرج داشته اند

***

از این که دل آزار شوم، می ترسم

یا بهر شما عار شوم، می ترسم

از این که خدا نکرده با اعمالم

در چشم شما خار شوم، می ترسم

***

دین همه دنیا شده...اُف بر دنیا

زشت آمده زیبا شده...اُف بر دنیا

سخت است ببینی که میان مردم

مولای تو تنها شده...اُف بر دنیا


سيدمجتبي شجاع

شعرمناجات با خدا - ژوليده نيشابوري


مناجات با خدا


دلت را خانۀ ما کن، مصفا کردنش با من

به ما درد دل انشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من

بیفشان قطره ای اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من

اگر درها به رویت بسته شد دل بر مکن باز آی

در این خانه دق الباب کن، وا کردنش با من

به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آن را

طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من

چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن

غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من

به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان

بخوان این آیه ها، تفسیر و معنا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت

تو توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من


ژوليده نيشابوري

حاج ذبيح الله ترابي - عاشق امام حسين(ع)

دقايقي با مداح روشن دل و بااخلاص اهل بيت حاج ذبیح الله ترابی عاشق حسین (ع)


    حاج ذبیح الله ترابی
ادامه نوشته

يادي از حاج مرزوق كربلايي - بنيانگذار سينه زني سنتي در تهران

یادی از حاج مرزوق کربلایی که سیه چهره و سپید دل بود


بنيانگذار سينه زني سنتي در تهران

 
                                      

ادامه نوشته

ماجراي حجت الاسلام شيخ علي مسيبي پيرمرد 86

پول روضه امام حسین دزدیدن ندارد!


ماجرایی شنیدنی از دزدی که پول روضه خوان امام حسین علیه السلام را تمام و کمال به وی بازگرداند و نامه عذر خواهی نوشت.

 
                                                

ادامه نوشته

نوحه - واحد حضرت زينب (س) - حق پرست

نوحه - واحد وفات حضرت زينب (س)


سلام اي خواهر سالار تشنه  -  سلام اي ياور و دلدار تشنه


سلام انبيا تا روز محشر  -   به روح مادر آن يار تشنه


شباي يارب يارب شد -  دلم در شور و در تب شد


عزاداري زينب شد


حسين جان اين دلم دارد هواي تو


فداي صحن و ايوان طلاي تو


آه ، واويلا واويلا واويلا


تمام ذكر زينب يا حسين است  -  وجودش لحظه لحظه يا حسين است


قنوت نيمه شبهاي خواهر  -  زيارتنامه ي مولا حسين است


الا اي پاره پاره تن  -  برادر جان اي بي كفن


بگو با خواهرت سخن


بخوان قرآن شود زينب فداي تو


بگوشم آيد از نيزه صداي تو


آه ، واويلا واويلا واويلا


امان از كوچه و بازار كوفه  -  دم دروازه و ديدار كوفه


خدايا كي رود از ياد زينب  -  جسارتهاي شام تار كوفه


دم دروازه غوغا بود - سر ني راس مولا بود


دلم خون از تماشا بود


كه ناگه سوره قرآن به گوش آمد


در اين جا بود كه زينب بر خروش آمد


آه ، واويلا واويلا واويلا


بيا اي بي كفن بر ياري من  -  كنار بستر و غمخوار زينب


رسيده شام هجرانم برادر  -  بخوان قرآن برايم قاري من


كجايي نور عين من -  ببيني شور و شين من


حسين من حسين من


خبر كن اكبر و عباس و قاسم را


بياور بهر دفنم آل هاشم را


آه ، واويلا واويلا واويلا


يوسف حق پرست(غريب)



دريافت سبك


زمزمه و واحد حضرت زینب(س)...مجید احدزاده

کربلا خدانگهدارت - بال و پر زده گرفتارت

تا بیای چشم به درم - برادرم برادرم

قلب بشکسته - دست به هم بسته

ای پیکر خسته - جونم رسید برلب

ای دل پر غم - قامت از غم خم

ای گریه هردم - داره می ره زینب

خدا می دونه دیگه جونی به تن نمونده

یه ستاره توی اسمون من نمونده

چشم من بارونیه به یاد لحظه ای که

دیدم از یوسف من یه پیرهن نمونده

واویلتا آه و واویلا

***

دوست دارم آروم بگیرم من

یا حسین بگم بمیرم من

ای عزیز بی سرم - برادرم برادرم

قامتم داله - انگار هزار ساله

دلم تو گوداله - خودم دیدم داداش

دم آخر رو  - خنجرو حنجر رو

دیدم برید سر رو -می بُرد روی دستاش

سرتو رو نی دیدم عمامه ای نبود سرت

بُریدن انگشتتو به خاطر انگشترت

لبای کبوده تو دیدم رو نیزه گفتم

تشنه لب من بمیرم کاش زنده بود آب اورت

واویلتا آه و واویلا

***

مجید احدزاده

دریافت سبک

نوحه - واحد حضرت زینب(س).....مجید احدزاده

شده چشمم برات گريان
بـــرادرجان بـــــــرادرجان

منو سوز فراق و ناله هاي هر شب
ببين بعد تو چيزي كه نموند از زينب
شدم جان بر لب٢

حسین جانم حسین جانم

***
منم چشم انتظار تو
دلم شد بيقــــرار تو
هنوز بيـــــــرهنت بروي قلبم جاشه
دلم خون مثه خون جاي نيزه هاشه
رو قلبم جاشه

حسین جانم حسین جانم

***

خودم ديــــــــدم گل زهرا
سرت يكجاست تنت يكجا
هنوز خاطرمه كه بين گودالي تو
چنان صفحه قرآني و پــامالي تو

تو گودالی تو

حسین جانم حسین جانم

***
ميومد از كنار سر
صــداي ناله مادر
هنوز تو سر خواهرت صـــــداي شمره
به پشت و روي تو ديدم جا پاي شمره
جا پاي شمره٢

حسین جانم حسین جانم

***

مجید احدزاده

دریافت سبک

 

شعر وفات حضرت زينب (س) - لطيفيان

حضرت زینب(س)-وفات

 

به روی دل، غم و داغ تو را گذاشته ام

به روی شانه ی خود كربلا گذاشته ام

 

برای آن كه مرا غُصه ی تو پیر كند

به روی كُلِّ جوانیم پا گذاشته ام

 

برای آن كه بگویم هنوز فكر توام

ببین كه پیرهنت را كجا گذاشته ام

 

شكسته تر شده این دل، دل بدون حسین

شكسته تر شده هر چه دوا گذاشته ام

 

اگر بناست ببینی مرا بیا گودال

که خویش را لب گودال جا گذاشته ام

 

هنوز خون گلوی تو رنگ موی من است

گمان مبر كه به مویم حنا گذاشته ام

 

نشد اگر چه تنت را كفن كنم اما

هنوز هم كفنت را سوا گذاشته ام


علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت زينب (س) - اسفندقه

شعر شهادت حضرت زينب (س)


حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی

حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی

 

غریب تا که نمانَد حسین بی عباس

به جای خواهری آن جا، برادری کردی

 

گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین

چه خواهری تو برادر، که مادری کردی

 

تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدر

تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی

 

پس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد!

به خون نشستی و در خون، شناوری کردی

 

پس از حسین، تو بودی که شرح عصمت را

که روز واقعه، را یاد آوری کردی

 

به روی نیزه، سر آفتاب را دیدی

ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی

 

حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکُفت

تو با حسین پس از او، برابری کردی

 

چه زخم ها که نزَد خطبه ات به خفّاشان!

زبان گشودی و روشن، سخنوری کردی

 

زبان نبود، خودِ ذوالفقارِ مولا بود

سخن درست بگویم، تو حیدری کردی

 

تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان

یگانه قاصد امّت پیمبری کردی

 

بَدَل به آینه شد، خاک کربلا با تو

تو کیمیا گری و کیمیا گری کردی

 

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی

حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی

 

مرتضی امیری اسفندقه

شعر شهادت حضرت زينب(س) - جواد حيدري

شعر شهادت حضرت زينب (س)

 

دیده به راه

 

دیگر بیا که دیده به راه تو مانده ام

دیگر بس است دوری من با تو یا حسین

مانند قتلگاه تو در زیر آفتاب

جان می دهم به یاد تو ای سر جدا حسین

**

جانی که روی پای بمانم نمانده است

گشتم شبیه دخترک ناز دانه ات

بی تو نفس کشیدن زینب تمام شد

یعنی خموش مانده صدای ترانه ات

**

پیراهنت دهد هنوز بوی قتلگاه

آنجا که شمر آمد و بر سینه ات نشست

دیدم هجوم گله ی گرگان کوفه را

دیدم که بند بند تن تو ز هم گسست

**

ای که به زیر سمّ ستوران شکسته ای

آیا هنوز سینه ی تو درد می کند؟

لبهای من به یاد لبت مانده پر ترک

تا یاد چوب خیزر نامرد می کند

**

دیدم که سنگ بوسه، به زخم تو میزند

من هم زدم به چوبه ی محمل سرم شکست

مُردم، نشد که زخم تو را مرهمی نهم

باتو شدم همینکه مقابل سرم شکست

**

ای بی کفن تو فکر کفن کن برای من

هر چند چیزی از تن زینب نمانده است

یک دسته گل برای مزارم تهیه کن

دیگر گلی به گلشن زینب نمانده است

 

جواد حیدری

شعر شهادت حضرت زينب(س) - عرب خالقي

شعر شهادت حضرت زينب(س)

چندیست...

 

یکسال میشود که تو هم پر کشیده‌ای

من هم به سوگ پر زدن تو نشسته‌ام

شاید به جا نیاوری‌ام آشنای من

می‌بینی از فراق تو خیلی شکسته‌ام

**

چون آفتاب بر لب بامم که مثل تو

مانده به زیر صورت خورشید پیکرم

ای تشنه لب به یاد ترک‌های لعل تو

لب تشنه مانده‌ام به نفسهای آخرم

**

بی تو تمام باغ تو رنگ خزان گرفت

بی تو پری برای پریدن نمانده بود

صحرای داغ ، پای برهنه ، لباس خشک

نایی دگر برای دویدن نمانده بود

**

چندی است رفته قوت دیدن ز دیده‌ام

بنگر به راه رفتن خواهر که دیدنی است

دارم هنوز بر تنم از آن مسافرت

یک باغ پر بنفشه برادر که دیدنی است

**

دل پاره پاره از همهٴ طعنه‌هایشان

پایم هنوز آبله دار از شتابها

جا خوش نموده بر بدنم جای سلسله

ردی است بر تمام تنم از طنابها

**

پیراهنی که خون تو آغشته اش بود

هرگز نَشُسته‌ام نرود عطر و بوی تو

دارم هنوز با خودم از کوچه‌های شام

سنگی که خورد بر سر نیزه به روی تو

 

محسن عرب خالقی

شعر شهادت حضرت زينب(س) - محمدفردوسي

زینبم نائبة الزهرایم

مادرم گفته که بی همتایم

بشنوید ارض و سما! آوایم

این حسینی که بُوَد، آقایم ...

 

... تا که دیده به روی من وا کرد

مهر خود را به دل من جا کرد

 

کوثر حضرت کوثر هستم

زین اَب هستم و زیور هستم

زیور فاتح خیبر هستم

خطبه ام گفت: که حیدر هستم

 

همه دیدند هنر دارم من

مثل عباس، جگر دارم من

 

ذوالفقار سخنم برّان است

یکی از لشکر من طوفان است

دشمن از «مردی» من حیران است

بی سبب نیست که سرگردان است...

 

... دیده هر بار، حریف همه ام

پروش یافته ی فاطمه ام

 

ای برادر! به دلم غم دارم

دل سوزان و قدی خم دارم

دم آخر شده ماتم دارم

خاطراتی ز محرّم دارم

 

لرزش دستم اگر جلوه نماست

همه اش زیر سر کرب و بلاست

 

همه جا پای به پایت بودم

دائماً زیر لوایت بودم

مثل یک کوه برایت بودم

شاهد کرب و بلایت بودم

 

من که بازیچه ی تقدیر شدم

از غم تو به خدا پیر شدم

 

روضه ی باز شنیدن سخت است

بار بر دوش کشیدن سخت است

تلخی آه چشیدن سخت است

سوی گودال دویدن سخت است

 

دیدم آن جا که چه غوغا کرده

بی حیا، کار خودش را کرده

 

حنجری سوخته شد بعد از آن ...

جگری سوخته شد بعد از آن ...

مادری سوخته شد بعد از آن ...

معجری سوخته شد بعد از آن ...

 

زیر و رو شد بدنت با نیزه

تا که شد در تن تو تا نیزه

 

وای از آن سفر شام، حسین !

وای از آن ملأ عام، حسین !

وای از طعنه و دشنام، حسین !

وای از سنگ لب بام، حسین !

 

آن دیاری که پر از بیداد است

شام نه، کشور کُفر آباد است

 

ذرّه ای رحم در آن ناس نبود

بینشان عاطفه بشناس نبود

حرفی از غیرت و احساس نبود

کاش آن جا سر عبّاس نبود ...

 

**

مردم شام به ما سنگ زدند

همه صف بسته هماهنگ زدند

در عزایت کف و آهنگ زدند

به موی دخترکت چنگ زدند

 

دختر شام به پیش سر تو

ریخته نان جلوی دختر تو

 

محمد فردوسی

شعر شهادت حضرت زينب (س) - قاسم نعمتي

شعر شهادت حضرت زينب(س)

 

هنگامه وصال من و دلبرم شده

این الحسین زمزمه آخرم شده

 

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من

پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

 

از گریه پینه بسته دگر چشم های من

عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده

 

موی سپید و قدکمانم چه دیدنیست

غم های کربلاست چنین یاورم شده

 

من پیرسالخورده ام و دست های من

محتاج شانه های علی اکبرم شده

 

از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق

ناله زدی که وقت وداع از حرم شده

 

داغی بوسه از لب تو مانده برلبم

خون گلوی تو نفس حنجرم شده

 

من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین

این چند ماهه جان تو درد سرم شده

 

می خواستم بغل کنمت جان تو نشد

نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده

 

من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام

سرتا به پا تمام تنم پر ورم شده

 

دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت

گفتم به خویش ارثیه مادرم شده

 

جان خودت به زور کشیدند چادرم

شاهد ببین که پارگی معجرم شده

 

قاسم نعمتي

مدح و مرثيه حضرت زينب (س) - علي انساني

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه

 

تو کیستی که عقل مجنون توست

عشق به تو عاشق و مدیون توست

تویی جگرگوشه ی آل کسا

به درک تو فهم رسا، نارسا

چشم علی محو تماشای تو

به جای پای فاطمه پای تو

هیچ گلی ندیده خندیدنت

به غیر لحظه ی حسین دیدنت

دایه ی تو ز کودکی غم شده

قامت غم در غم تو خم شده

کتاب عشق و عقل تألیف توست

مُهر به لب، زبان ز توصیف توست

تو گردش ثبات اهل بیتی

تو مجمع صفات اهل بیتی

دفاع تو، صبر تو، احساس تو

حسین تو، حسن تو، عباس تو

تو برده ای فیض حضور همه

تو بوده ای سنگ صبور همه

روی تو حسرتِ دل آفتاب

موی تو شب ندیده حتّی به خواب


خاک رهت به عرش پهلو زده

پیش قدِ تو سرو زانو زده

نیست فلک به قدر، هم پایه ات

سایه ی تو ندیده همسایه ات

مدرسه ی تو دامن فاطمه

معلّمی ندیده و عالمه

امّ مصائب تو و زینِ ابی

عقیله ی هاشمیان زینبی

لبت یکی گوی و دو تا نگفته

هر چه شنیده جز خدا نگفته

صدای تو دل از علی می برد

ناز تو را فاطمه هم می خرد

ولادتت ولادت گریه بود

گریه ی تو شهادت گریه بود

تو عین عرفان ورا نور عین

کشته ی حقّی و شهید حسین

تو روح صوم و معنی صلاتی

تو ساحل سفینةالنّجاتی

حسین امید خلق در عالمین

ولی به هر غم تو امید حسین

نام شما هر دو به دنبال هم

آیِنه ی همید و تمثال هم

چنان که نام خالق و رب یکی ست

نام حسین و نام زینب یکی ست

صبر ز صبر تو به تنگ آمده

شیشه ی تو به جنگ سنگ آمده

یک دمِ بی ذکر به لب نداری

یک شب بی نماز شب نداری

سفره ی هستی تو برچیده شد

گلان تو یکی یکی چیده شد

چو مصحف ورق ورق کَنده شد

تمام آیه ها پراکنده شد

عباد را عبادت آموخته

نماز تو به خیمه ی سوخته

نی که حکایت کند از نای توست

رساله ی عشق به فتوای توست

در این رساله نکته ای بارز است

عاشق اگر سر شکند جایز است


 علي انساني

حضرت زينب (س) مرثيه - لطيفيان

حضرت زینب(س)-مرثیه

 

دیشب برای تو كمی ماتم نوشتم

مرثیه‌ای با رنگ های غم نوشتم

در انتهای آسمان هفت گانه

نام تو و پرواز را با هم نوشتم

نام تو را وقتی رسالت می كشیدی

همسایه‌ی پیغمبر اكرم نوشتم

وقتی نگاهم بر نجیبی تو افتاد

مریم نوشتم باز هم مریم نوشتم

آن تكه‌های زندگی معجزت را

باور نمی كردم اگر مبهم نوشتم

وقتی نگاه زخمی‌ات را می شمردم

از پلك هایت چند تا را كم نوشتم

همشیره خورشید ای خانم ببخشید!

نامِ تو را با خطّ نا محرم نوشتم


علي اكبر لطيفيان

8 بند مدح حضرت زينب (س) - سازگار

هشت بند در مدح حضرت زینب(س)



بند اول

ای وجودت تمامِ ثارالله
وی علمـدار بـام ثارالله
پایــدار همیشۀ توحید
پاسـدار قیــام ثــارالله
به تو دین متکی است تا محشر
از تـو پاینـده نام ثارالله
به قیام حسین‌گونۀ تو
تـا قیـامت سلام ثارالله
هر کلام تو یک حماسۀ خون
هـر نفس یـک پیــام ثارالله
همره و هم‌مـرام و همسنگر
همـدم و هـم‌کـلام ثارالله
ذوالفقـارِ زبـان تـو در کام
تیـغ حـق در نیــام ثارالله
نام تو، وصف تو، فضیلت تو
سخنِ صبح و شـام ثارالله
دل نــورانی تــو از آغـاز
بــود بیــت‌الحرام ثـارالله
چون تو خواندی خطابه، خونِ گلو
گشت شیرین به کام ثارالله
صحبتت: چشمه‌های علم علی
حــرمتت: احتــرام ثـارالله

بی تو دین را بقا نبود، نبود
کربـلا کربــلا نبـود، نبود 


*****


بند دوم


صبـر یـک قطره و تـو دریایی
حلـم یک لالـه و تـو صحرایی
بعد حیدر تو حیدری به سخن
بعـد زهــرا فقـط تــو زهرایی
هاجـر دو ذبیحِ خفته به خون
مریــم هیجــده مسیحـــایی
قیمت اشک توست خون حسین
بلکه خود یک حسینِ تنهایی
قهرمان، شیرزن تو را خوانم؟
بـه خــدا فـوق فوق اینهایی
علم یـک آیـه و تویـی قرآن
علم یک صورت و تو معنایی
پـدرت زینـتِ تمـام وجـود
تـو کـه هستــیِّ زیب بابایی
برده دل از حسین، یک نگهت
بس‌که در چشـم او دل‌آرایی
مادر زهد و عصمت و تقـوا
دختر قدر و نور و طاهـایی
فاتـح کـربلا و کـوفه و شام
صـاحب خطبه‌هـای غرایـی
هر بلایی به چشم تو زیباست
خود به چشم خدا چه زیبایی

شهدا از تو زنـدگی دارند
انبیا هم بـه تو بدهکارند 


*****


بند سوم


تو ز تجلیل برتری زینب
تو هماننـد مادری زینب
تا صدایت به کوفه گشت بلند
همه گفتند حیدری زینب
بــاعث سرفـــرازی اســلام
با سرِ شش برادری زینب
جز امامت که هست خاص حسین
بـا امـامت برابری زینب
منجـی چارمیـن ولـیّ خـدا
در کنـار بـرادری زینب
به خدا غیـر چــارده معصوم
از همه مردها سری زینب


همچنان از خطابه‌ات پیداست
که تو زهرای دیگری زینب
دخت زهرا، ولی کدامین دخت
دختِ اسلامْ‌پروری زینب
بلکه همـراه مـادرت زهـرا
مــادرِ اهل محشری زینب
تــو بــه نخــل امیــدِ ثــارالله
ریشه و شاخه و بری زینب

خلق را سر به سر در آن صحرا
ذکر یا زینب است و یا زهرا


*****


بند چهارم

لب خود تا به خطبه وا کردی
بـاالله اعجـازِ مرتضـی کردی
کوفـه شـد کـربلای دیگر تو
شـام را هـم تـو کـربلا کردی
تو به یک خطبه، حقّ و باطل را
تـا قیـامت ز هـم جـدا کردی
مثـل مـادر بـرای یــاری دین
بارهـا خـویش را فــدا کردی
جان به کف داشته چهل‌منزل
بـه امــام خــود اقتـدا کردی
در قنوت نماز شب به حسین
اشک افشانـدی و دعـا کردی

دست‌هــای یزیـد را بستــی
نهضت شـام را بـپـا کـردی
بـا نگـاه حسیـن از دل طشت
چشم خود بستی و حیا کردی
تو بـه گـودال شکرهـا گفتی
تو کـه تقـدیر از خـدا کردی
چه کشیـدی مگر به بزم یزید
کـه گریبـان خـود قبا کردی

لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟
از چـه رو آسمـان نـگشت خـراب؟


****


بند پنجم

نفست جـانِ سیدالشهداست
روح و ریحان سیدالشهداست
قامتت در ریـاض رضوان هم
سرو بستـان سیدالشهداست
خطبه‌های همیشـه زندۀ تو
متن قـرآن سیـدالشهداست
از سر نیـزه‌ها به زخم سرت
چشم گریان سیدالشهداست
عضو عضو تو ای همه توحید
پر ز ایمـان سیـدالشهداست
می‌توان در مقام و وصف تو گفت
آنچه در شان سیدالشهداست

در ثنـایت به نیزه در حرکت
لب عطشـان سیدالشهداست
نامۀ عاشقانــه‌ات بــه خـدا
جسم عریان سیدالشهداست
تا زمین و زمان به امر خدا
تحت فرمان سیدالشهداست
نـام تـو، مدح تو، فضائل تو
ذکـر یاران سیدالشهداست

از خـداوندگار و خلق مدام
به تو و صبر تو، سلام سلام


*****


بند ششم

سرفرازی که شد خمیده، تویی
وارث مـــادر شهیــده تــویی
آنکه خورشیدِ خفته در خون را
شسته با اشک هر دو دیده تویی
آنکـه بــا تیـغ نطق حیدری‌اش
پــردۀ خصــم را دریـده تویی
آنکــه هــر تلخـیِ مصیبت را
شهد جان کرده و چشیده تویی
آنکــه بهــر بقــای عـاشورا
یک جهان شورآفریـده تویـی
آنکه زخم درون و زخم سـرش
آسمان را به خون کشیده تویی

باغبانــی کــه لاله‌هــایش را
دست گلچین به تیغ چیده تویی
زائـری کز هـزار و نهصـد زخم
پاسخ خـویش را شنیـده تویی
آسمانـی کــه بـی‌ستاره شــده
مهر و ماهش به خون طپیده تویی
آفتابی که گشته چل منزل
دور هجده سرِ بریده تویـی

ذکر سرها هماره بود به لب
السلام علیک یا زینب


*****



بند هفتم

سال‌هــا تـا ابــد هـزارۀ توست
روزهــا روز یـــادوارۀ تــوست
کوفــه و شـام بعــد عــاشورا
شاهـد نهضـت دوبــارۀ تــوست
همچنان بغـض در گلــو مانــده
نفس کوفـه بــا اشــارۀ تـوست
این تـن گوشـوار عرش خداست
یا تو عرشی و گوشـوارۀ تـوست؟
سنـگ قعـر جهنّمـش خــوانند
دل هر کس که بـی‌شرارۀ توست
این بوَد حلق چاک چاک حسین
یا همان قلب پاره‌پـارۀ تـوست؟

اشــک شب‌هــای آسمانـی‌ها
خون هفتاد و دو ستارۀ توست
نظـر لطف تو، بـه گریۀ ماست
اشک شرمنـده از نظارۀ توست
همــه بیچــاره‌ایم و چــارۀ مـا
نظــر رحمــت همــارۀ تـوست

چشم مـا در مصیبت تـو گریست
گر پسندی تو، بهتر از این چیست؟


*****


بند هشتم

به خداونــدی خـدا سوگند
به امامـان جدا جـدا سوگند
به محمّد، به فاطمه، بـه علی
به تمامــیّ انبیــا ســوگند
به حسینی که تشنه لب، او را
سـر بریدنـد از قفـا سـوگند
بـه دو دست بریدۀ عباس
که جدا شد به کربلا سوگند
به همان سینۀ شکسته که گشت
از سـم اسب، توتیـا سـوگند
به همان طایری که با دمِ تیر
ذبـح گردیـد در هـوا سوگند

به یتیمی که چون خیام حسین
سـوخت دامانش از جفـا سـوگند
به خروش تو و به خون حسین
بـه دو دریـای اشـک مـا سوگند
بـه حسین و بـه ظهـر عــاشورا
بــه نواهــای نــینوا ســوگند

به خدایی که بود و باشد و هست
بـی تو اسـلام رفته بود از دست


غلامرضاسازگار

مدح و مصيبت حضرت زينب (س) - حيدري


حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه


فهم هر کس که رسیده خاکسار زینب است

قلب ما گر درد دارد بی قرار زینب است

چشم ما از خود ندارد اشک؛ زهرا لطف کرد

مثل چشمه، چشم شیعه اشک بار زینب است

ظاهراً کرب و بلا باشد خزان عمر او

در حقیقت روز عاشورا بهار زینب است

راه را تا کربلا نه تا خدا هموار کرد

این که ما در راه باشیم انتظار زینب است

ما رأیت گفته است الا الحسین کِی دیده است

روی خونین حسین آئینه دار زینب است

آمدن در قتلگاه و بوسه بر حنجر زدن

گفتن ذکر تقبّل افتخار زینب است

هرکه می گوید ندارد معجری باور نکن

نور هجده سر حجاب با وقار زینب است

صورت او شد کبود و آبرویش مال ماست

هر چه داریم امنیت از اعتبار زینب است

مشکل امر فرج با دست او وا می شود

بر خود مهدی قسم این کار کار زینب است


جواد حيدري

شعر مدح و مصيبت زينب (س) - سازگار


حضرت زینب

ای مادر صبر و دختر زهرا
مرآت ز پای تا سر زهرا
در عز و وقار حیدرِ حیدر
در قدر و جلال کوثر زهرا
از دورۀ چار سالگی بودی
یار علی و پیمبر زهرا
زهرا همه بود مصطفی پرور
تو دخت حسین‌پرور زهرا
تو بهر علی مرتضی بودی
مانند خدیجه، دختر زهرا !
رخسار تو در برابر مادر
چون آینه در برابر زهرا
ماه رخ توست مشعل حیدر
سرو قد توست محشر زهرا

تـو زینت امـی و ابـی زینب
در بین دو ماه، کوکبی زینب
ای چشم محمّد و علی سویت
قرآن حسین مصحف رویت
این نیست عجب که خلق را بخشند
در روز جزا به تاری از مویت
دین دست نهاده بر سر شانه
صبر آمده متکی به پهلویت
مغبونم اگر تمام عالم را
گیرم به غباری از سر کویت
من کیستم ای حقیقت زهرا
تا دم زنم از خصائل و خویت
زیبد که سر حسین در هر گام
گردد سر نیزه‌ها ثناگویت
با آنکه خمیده قامتت از غم
یک دم نفتاد خم به ابرویت

هم رشتۀ خصم را گسستی تو
هم پشـت یزید را شکستی تو
تو حیدر حیدری خدا داند
زهرای مکرری خدا داند
هم عمۀ نُه امام معصومی
هم کوثر کوثری خدا داند
بعد از زهرا که او، تویی- تو، او
از کل زنان سری خدا داند
هنگام حمایت از امام خود
هم سنگر مادری خدا داند
اوصاف تو کار مادرت زهراست
از مدح فراتری خدا داند
در قدر و جلال عصمت و پاکی
زهرای مطهری خدا داند
بر روی دو دست مادرت زهرا
قرآن پیمبری خدا داند
با کوه مصائبت چهل منزل
همگام برادری خدا داند

وحی نبوی: کلام زیبایت
اعجاز علی: زبان‌ گویایت
ای بر دو ذبیح کربلا، هاجر
بر هشت شهیدِ راه حق، خواهر
مانند حسین در شب میلاد
بهر تو گریست چشم پیغمبر
بر پای تو چشم هیجده خورشید
افشانده ز نوک نیزه‌ها اختر
یکروزه به دشت کربلا دیدی
هفتاد و دو لاله از تو شد پرپر
آرایش باغ حسنت از قرآن
پیدایش عضوعضوت از کوثر
جز مادرت‌ای حقیقت زهرا
از چار زن بهشت هم برتر
از شیرخدا رواست اینسان شیر
وز فاطمه باید این چنین دختر

حق بر تو و «یارب» تو می‌نازد
بــر نافلــۀ شـب تــو می‌نازد
در گلشن نینوا بهاری تو
بر خون شهید اعتباری تو
زهراست قرار سینۀ احمد
در سینه فاطمه قراری تو
هنگام نماز یک نبی معراج
هنگام خطابه ذوالفقاری تو
پیوسته طواف در چهل منزل
اطراف سر حسین داری تو
والله قسم به مادرت زهرا
بر کل ائمه افتخاری تو
جد و اب و مادر و برادر را
مرآت کمال هر چهاری تو
عباس زمام ناقه‌ات گیرد
وقتی به بهشت رو بیاری تو

لطـف و کـرم و عنـایتی باید
شاید «میثم» به همرهت آید


غلامرضا سازگار

شعر وفات حضرت زينب (س)


يک سال و نيم بعد تو سالار تشنه لب
زينب به آب لب نزده يار تشنه لب
يک سال و نيم بعد تو سوخت جان زينبت
شانه نخورده موي پريشان زينبت
يک سال و نيم گريه براي تو کرده ام
تاعالمي که غرق عزاي تو کرده ام

يک سال و نيم ناله زدم اي حسين من
ياد قديم ناله زدم اي حسين من
يک سال و نيم خنده به زينب شده حرام
جز نام دوست نشنود از من کسي کلام
يک سال و نيم روضه ي گودال خوانده ام
از دست وپاي زخمي اطفال خوانده ام

يک سال و نيم ياد گلوي تو بوده ام
وقت نمازمحو وضوي تو بوده ام
يک سال و نيم ياد لبت از دلم نرفت
ياد نماز نيمه شبت از دلم نرفت
يک سال و نيم بعد تو سينه زدم حسين
آتش به جان اهل مدينه زدم حسين

يک سال و نيم بعد تو فرياد مي زدم
در مسجد النبي ز دلم داد مي زدم
يک سال و نيم با پدر خسته گفته ام
از محمل برهنه وکت بسته گفته ام
يک سال و نيم با حسن از کوفه گفته ام
يک کوچه نه از غم صد کوچه گفته ام

يک سال و نيم نيمه شب بهر مادرت
گفتم حکايت صم اسبان و پيکرت
يک سال و نيم بعد تو خوابم نبرده است
زينب طعام سير پس از تو نخورده است
يک سال و نيم زينب تو بود و زمزمه
خجلت ز روي مادر سردار علقمه

يک سال و نيم ناله ي ام البنين حسين
مي زد مرا کنار بقيع بر زمين حسين
يک سال و نيم پيرهنت اشک من گرفت
شيب الخضيب زخم تنت اشک من گرفت
يک سال و نيم فکر سرت روي نيزه ها
يک لحظه هم نکرده برادر مرا رها

يک سال و نيم ياد سرت در ميان تشت
از قلب پاره پاره ي خواهر جدا نگشت
يک سال و نيم زينب تو بود و اضطراب
يک خاطره هست کشته مرا مجلس شراب

شعر مدح و مصيبت حضرت زينب(س) - سازگار


یا زینب
 
 
تو کیستی؟ حقیقت زهرای اطهری
 
زیـن ابـی و زینـت آغـوش مـادری
 
قـرآن روی سینـۀ پـاک پیامبر
 
خیـر کثیـر دامـن پـر مهـر کوثـری
 
روی تو مصحف است و زبان تو ذوالفقار
 
حق را زبـان و خـون خدا را پیمبری
 
از آنچـه دیده‌انـد و ندیدنـد، خوب‌تـر
 
وز آنچـه گفته‌انـد و نگفتنـد، برتـری
 
در آسمان وحـی خدا ماهپاره‌ای
 
بین دو آفتـاب ولایت ستاره‌ای
 
****
 
تکبیـر بـا صـدای تـو تکبیر می‌شود
 
قرآن به خطبه‌های تو تفسیر می‌شود
 
بـر قلـب دشمنـان قسم خوردۀ خدا
 
نطق تو و بیـان تو شمشیر می‌شـود
 
در کاخ شامِ شـوم، کنار سر حسین
 
شام بلا به نطق تو تسخیر می‌شود
 
حتی یزید بـر سـر تخت ستمگری
 
با یک نهیب تند تو تکفیر می‌شود
 
بانو! بخوان خطابه که بر منطقت یقین
 
هجـده سـر بریـده بگوینـد آفـرین!
 
****
 
بی‌تو ریاض سرخ شهادت ثمـر نداشت
 
تـا صبـح حشر، پیکـر ایثار، سر نداشت
 
جـز سینـۀ مطهـر تـو در مسیـر شـام
 
قرآن بـه پیش تیر حوادث سپر نداشت
 
در گام‌گام حادثـه فرزنـد فاطمـه
 
یک لحظه چشم بر سر نی از تو برنداشت
 
بر حفظ دین خویش پس از کشتن حسین
 
پروردگـار از تـو کسی خوب‌تر نداشت
 
با آن کـه پیش روت سـران بریده بود
 
غیر از جمال، چشم تو چیزی ندیده بود
 
تـو کیستـی؟ مجاهـد هم‌سنگر حسین
 
کردی چهـل عـروج، سفر با سر حسین
 
از سـن خـردسالـی خـود بعـد فاطمـه
 
هم خواهـر حسینـی هـم مـادر حسین
 
چون مادرت که یک‌تنه شد حامی علی
 
تو یک‌تنه شدی همه جا لشکر حسین
 
فریـاد شـد ز حنجـر پـاک تـو سـر کشیـد
 
خونی که ریخت از دل و از حنجر حسین
 
هم در تـن صـدات پیام حسین بود
 
هم خطبه‌ات کمال قیام حسین بود
 
از کودکـی نمــاز شـب روح‌پــرورت
 
یــادآور نوافــل شب‌هــای مــادرت
 
گویی هنوز جای تو محراب فاطمه است
 
گویی هنـوز چـادر زهـراست بر سرت
 
تسخیر کرد نطق تو چون شهر کوفه را
 
لبخنـد فتــح زد ســر پـاک بـرادرت
 
بانو! بخوان خطابه؛ بخوان کز فراز نی
 
رأس حسین، گوش شـده پای منبرت
 
با خطبـۀ تو پـردۀ دشمن دریده شد
 
از حنجرت صدای محمّد شنیده شد
 
****
 
بر گِرد محمل تو که هجده ستاره بود
 
بین ستاره‌هـا سـر یک شیرخواره بود
 
وجـه خـدا به پیش نگاه تـو روی نی
 
نوک سنان به چشم تـو دارالزیاره بود
 
دل در طـواف روی برادر بـه راه شام
 
چشم تـو زائـر گلـوی پـاره‌پاره بـود
 
بالله قسم که صبـر، کم آورد پیش تو
 
با آن که درد و داغ و غمت بی‌شماره بود
 
زن‌های شام بر در دروازه صف زدند
 
وقتی سر حسین تو دیدند کف زدند
 
****
 
کردی سفر ز خویش و رسیدی به قتلگاه
 
بودی جمیل هر چه که دیـدی به قتلگاه
 
جسم حسین را چو گرفتی به روی دست
 
جـان امــام خـویش خریـدی به قتلگاه
 
دستـور پایـداری و صبـر و مقاومت
 
از حنجـر بریـده شنیـدی بـه قتلگاه
 
با آن که خون ز نطق تو آب حیات خورد
 
سـر از سپـاه کوفـه بریدی به قتلگاه
 
چون گل شکفت زخم حسین از شکفتنت
 
از صبـر و پایـداری و شکرانـه گفتنت
 
****
 
ای جن و انس، یکسره خاک در شما
 
دست خـدا همیشـه بـود بر سر شما
 
تا صبح روز حشر به جسم و به روح‌تان
 
بــادا ســـلام از احـــد داور شمـا
 
در راه شام، پای فشردید همچو کوه
 
زیـرا کـه بـود دسـت خدا یاور شما
 
گویی که نور وحی دمـد از دهان ما
 
هـرجـا زبـان مـاست پیـام‌آور شما
 
«میثم» فدای میثم تمارتان شود
 
آزاد آن کسی که گرفتارتان شود
 
 
غلامرضا سازگار

شعر مدح و مصيبت حضرت زينب(س)

امام صبر
 
 
ای مــادر پیـامبـران در مقــامِ صبر
 
تا حشر، صابـران جهـان را امـامِ صبر
 
از سن کودکـی سخنت نـوش فاطمه
 
مثـل حسـین، زینـت آغـوش فـاطمه
 
سـر تـا قـدم تمـام تجـلای حیدری
 
زیـن ابـی و زینـب کبــرای حیدری
 
بیـن دو آفتــاب ولایــت ستــاره‌ای
 
در چشـم اهـل‌بیت، حسین دوبـاره‌ای
 
در گفتن ثنای تو طول زمان کم است
 
بر چون تو شیرزن لقب قهرمان کم است
 
بایـد نمــاز، سجـده بـرد بر سجود تو
 
ای پنج‌تن خلاصه شـده در وجـود تو
 
وقتی که بر خطابه زبان بـاز مـی‌کنی
 
الحق که مثل فاطمه اعجـاز می‌کنی
 
وقـت خطابه نطق تو یادآور علی‌ست
 
در شهر کوفه محمل تو منبر علی‌ست
 
زهـراست کوثر نبـی و کوثرش تویی
 
شهر شهادت است حسین و درش تویی
 
روح الامیـن وحــی خـدا ساربـان تو
 
خورشیـد نـوک نیـزه شده سایبان تو
 
بیت‌الحـرام خـاص خــدا کعبـۀ دلت
 
گردد حسین بر سـر نـی دور محملت
 
وقتی تو را به حنجـر خونین نگاه بود
 
دانشگــه مقــاومتت قتلگــاه بــود
 
می‌بود اگر به مقتل خون با تو همنشین
 
ایـوب هم بـه صبر تو می‌گفت آفرین!
 
کـردی نثـار خون خـدا اشک دیده را
 
دادی بـه مــا پیــام گلـوی بریـده را
 
گردیده بود مقتـل خون حائر حسین
 
تـو زیـر تازیانه شـدی زائـر حسین
 
بر جـای‌جـای تیر و سنان بوسه‌هـا زدی
 
با جد خـود رسـول خـدا هم‌سخـن شدی
 
گفتـی کــه ای درود خـدا بــر روان تـو
 
گفتـی که ای سـلام ملایـک بـه جان تو
 
این کشتـۀ فتـاده به هامون حسین توست
 
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
 
آری تـو بـر رسـول خدا روضه خوانده‌ای
 
در ســوک سیـدالشهـدا روضه خوانده‌ای
 
مـه‌طلعتـان بـه چهـره کشیدند چنگ‌ها
 
خـون می‌گریستنـد بـرای تـو سنـگ‌ها
 
نیزه شکسته‌هـا بـه سویت چشم دوختند
 
بـا شعله‌هــای آه تـو پیــوسته سوختند
 
در حیرتـم چـگونـه زیارت جـدا شـدی
 
گویـی هـزار بـار بــه مقتـل فـدا شدی
 
وقتـی جــدا شـدی ز بــرادر بـه قتلگاه
 
می‌شد به پیش چشم ترت آسمـان سیاه
 
زاد تـو سـوز و زمـزمه و اشـک آه بود
 
می‌رفتــی نگــاه تــو در قتلگـاه بود
 
ناگـــه ز قتلگــاه ندایــی بلنــد شد
 
زآن حنجــر بریـده صدایـی بلنـد شد
 
خواهر! برو که همره تو دست داور است
 
تو شیری و زبان تو شمشیر حیدر است
 
دیگـر کلیـد فتـح الهـی زبـان توست
 
هرجا سفر کنی سر من ساربان توست
 
 
 

غلامرضا سازگار

شعروفات حضرت زينب (س) - رحيميان

حضرت زینب(س)-مدح و مصائب


خوبان روزگار مسلمان زینبند

دیوانۀ حسین و پریشان زینبند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

حتما کنیز و پیر غلامان زینبند

در جنت الحسین تمام حسینیان

هستند غرق ناز که مهمان زینبند

مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان

بیچارۀ طنین حسین جان زینبند

هفتاد و چند کشتۀ آقای کربلا

مردان آسمانی گردان زینبند

عباس با تمام جلال و ابهتش

بوده غلام حلقه به گوش و رعیتش

مدیون او کرامت صاحب کمال ها

شد نام او اجازۀ پرواز بال ها

یک شب بدون نافله از عمر او گذشت

این جمله را نوشته خدا در محال ها

کوری چشم خیرۀ ابن زیاد ها

زیباست در نگاه ظریفش محال ها

او مثل مادر و پدرش بی قرینه است

شرمنده می شوند ز وصفش مثال ها

شعرم به درد مدح و مقامش نمی خورد

زینب کجا و بازی این قیل و قال ها

دنیا شوند شاعر او باز هم کم است

مکتب نرفته عالمه ی هر دو عالم است

کعبه رقیب حرمت زینب نمی شود

عالم حریف هیبت زینب نمی شود

این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها

یک قطره از کرامت زینب نمی شود

تنها به احترام حسینش اسیر شد

هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود

هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا

در هر مکان که صحبت زینب نمی شود

باید به سوی عرش خدایش سفر کند

روی زمین رعایت زینب نمی شود

زینب اگر نبود محرّم نداشتیم

هیئت نبود، این همه آدم نداشتیم

استاد حفظ منزلتش مجتبای او

ارباب ما ز ملتمسین دعای او

تا لحظه ی شهادت پیغمبر حرم

نشنیده اند غیر محارم صدای او

فرعون شام را سر جایش نشاند و رفت

موسی شد و شجاعت او شد عصای او

بوده سه سال حضرت ریحانة الحسین

شاگرد درس عفت و حجب و حیای او

حتی ز کودکان شهیدش نبرد نام

قربان نذر دادن بی سر صدای او

ما بندگان بی سر و سامان زینبیم

دیوانه ی نگاه دو طفلان زینبیم

وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود

هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود

تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر

با شمر ها و حرمله ها همسفر شود

بین حرامیان سپَر هر اسیر شد

اما کسی نبود برایش سپَر شود

با دست های بسته نمی شد به سر زند

سر را شکست تا کمی آرام تر شود

نفرین به دست آن که به او وحشیانه زد

ای خاک بر سرم به تنش تازیانه زد


محمدحسين رحيميان

شعرمحكوميت تهديد حرم حضرت زينب(س) - نعمتي

محکومیت تهدید به تخریب حرم عمۀ سادات(س)


در سینه شراره های غم می ریزیم

خون، پای ورودی حرم می ریزیم

گر پا بگذارید به صحن زینب

والله زمانه را به هم می ریزیم

ما جلوه ای از یک غضب عباسیم

بر حرمت ناموس خدا حساسیم


قاسم نعمتي

شعر مصائب حضرت زينب(س) - محمدرضا شريف

حضرت زینب(س)-مصائب


ای آیه های فجرِ من از آسمان بگو

از زخمِ بی شماره ات ای بی نشان بگو

معراجِ ارجعی تو در خون چه سان گذشت

در ازدحامِ آن همه تیغ و سنان بگو

من شرح می دهم غمِ تاراجِ خیمه را

از خنجرِ شقاوت و این ساربان بگو

سرداده اند قهقه وقتی كه خواندمت

از حنجرِ شكسته ات این بار جان بگو

دارند می برند در این عصرِ بدرقه

پشتِ سرِ مسافرِ كوفه اذان بگو

اوّل زنِ اسیرِ بنی هاشمی شدم

تا انتهای رفتنِ در ریسمان بگو

عباسِ غیرتی من از نیزه پاسخی

بر طعنه های حرمله ی بد دهان بگو

قامت ببند و ماهِ شب تارِ من بمان

در كوچه های زجر هوادارِ من بمان

***

اشكِ فراق چشمِ ترم را گرفته است

خنجر كشیده غم جگرم را گرفته است

از تو بگو چگونه خداحافظی كنم؟

بُغضی گلویِ نوحه گرم را گرفته است

ترسم كه پای دختر تو لِه شود در این

زنجیرها كه پای حرم را گرفته است

از خیمه های سوخته هر قدر مانده است

چادر كه رفته روی سرم را گرفته است

نیزه ز نبشِ قبرِ كسی حرف می زند

ناله وجودِ شعله ورم را گرفته است

هفده سرِ به نیزه مرا اوج می دهد

حالا كه كعبِ نیزه پَرم را گرفته است

اینان كه دورِ آینه دیوار می كِشند

از تازیانه ها چقدر كار می كِشند


محمدرضا شريف

مدح حضرت زينب (س) - محمود ژوليده

حضرت زینب(س)-مدح


تازه فهمیدم دلم از خاک پای زینب است

اشک های دیده ام از اشک های زینب است

تازه فهمیدم دلم عصیان نمی گیرد چرا

این دل شوریده ام مست ولای زینب است

تازه فهمیدم که چشمانم چرا بی اشک نیست

از ازل آب و گلم غرق نوای زینب است

تازه فهمیدم که فریادم ز امداد کجاست

نعره های جانم از جنس صدای زینب است

«انتمُ المنصور» می دانید ای عشّاق کیست؟

این شما هستید، یاریتان برای زینب است

نسل عاشورا به صُلب کیست؟ در صلب شماست

ضامن نسل شما سوز دعای زینب است

ای برادرهای پیغمبر به دل هاتان سلام

سینه ی گرم شما مهد عزای زینب است

صورت زخم شما هم چون اسیران بلاست

تا ابد عالم پر از درد و بلای زینب است

خیمه ی پر شورتان از خیمه های کربلاست

پرچم سرخ شما زیر لوای زینب است

با تمام معرفت می گویم اینک یا حسین

عاقبت این جان ناقابل فدای زینب است

کرده دل های شما را فاطمه امیدوار

هر که خواهد کربلا حاجت روای زینب است


محمود ژوليده

مدح حضرت زينب (س)  - كريمي

حضرت زینب(س)-مدح


در گیر و دار قافیه ماندن درست نیست

تنها غزل نوشتن و خواندن درست نیست

باید که عاشقانه بلا را به جان خرید

پای غمِ نگار نماندن درست نیست

در کوی عشق صحبت دلدادگی خوش است

حرف دگر میانه کشاندن درست نیست

از دل حرم بساز و بگو یا علی سلام

در سینه غیرِ یار نشاندن درست نیست

حالا در این حرم نظری کن ببین که کیست

دل خانه ی محبت محبوبه ی علی ست

گفتم علی دوباره لبم باده خوار شد

گفتم علی درون دلم انفجار شد

گفتم علی دلم به ثریا عروج کرد

بر شانه ی بُراق محبت سوار شد

گفتم علی جواب شنیدم بلی بلی

دل مستجیرِ مرحمتِ مستجار شد

گفتم علی و سینه ی آشفته گُر گرفت

بر شعله ی ولایتِ مولا دچار شد

یا قاهر العدو و یا والی الولی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

ساقی بیار باده که مخمور زینبم

محتاجِ جام باده ی پر زور زینبم

زارم اگر ز غصه ی او زار می زنم

چشمم ز غیر بسته شده کورِ زینبم

در خیمه ی حمایت او می زنم نفس

سر مستِ لطفِ دیده ی مسطورِ زینبم

بر من مگیر خورده اگر نعره می کشم

گرمِ دمِ خدایی و پر شورِ زینبم

ترسی ندارم از ظلمات زمانه تا

گوشه نشینِ روضه ی ذوالنورِ زینبم

دلداده ی علی ام و افتاده ی حسن

سینه زن حسینم و منظور زینبم

مجموعه یِ جمال و جلالِ علی ست او

آیینه دار کلِ کمالِ علی ست او

زینب تجلیِ صلواتیِ کبریاست

زینب اساس زندگی دین مصطفاست

 زینب ظهورِ غیرتِ زهرای اطهر است

 زینب شکوهِ مرتبتِ شاه لافتاست

 سرّی دگر به اذن خدا فاش می کنم

 زینب نه جزء آل عبا که خودِ کِساست

 زینب شریکة الحسنین است فی المحل

 زینب انیس خلوتِ شب هایِ مجتباست

 زینب شریکة الحسنین است فی البلا

 زینب قوام بخشِ مصیباتِ کربلاست

 یک گوشه ی تجلی او می شود حفیظ

 زینب هو الرقیب یتیمانِ کربلاست

 زینب سفینه البرکاتِ محرم است

 مهر مدام و چشمه ی فیض دمادم است

 زینب نگو بگو شررِ قهرِ کردگار

 زینب نگو بگو لب برّانِ ذوالفقار

 زینب نگو بگو خود نهج الفصاحه است

 می بارد از شهامتِ طوفانی اش وقار

 زینب نگو بگو خودِ نهج البلاغه است

 افتاده است زیر قدم هاشِ اقتدار

 زینب نگو بگو همه یِ عصمتِ بتول

 حُجب و حیا نجابت بانویِ بی مزار

 زینب نگو بگو همه یِ صبر مجتبی

 پیروز عرصه های بلاهای ناگوار

 زینب نگو بگو همهٔ شور کربلا

 نخل قیام با نفسش داده برگ و بار

 زینب نگو بگو قسم مستجاب عشق

 زینب نگو بگو شرف بوتراب عشق

  عالم تمام ذره و خورشید زینب است

 ویرانگر عمارتِ تردید زینب است

 در محور محبت خورشیدِ کربلا

 عباس ماه و حضرت ناهید زینب است

 از جمله ی تقبَّلِ او می شود عیان

 کوه وقار و قله ی توحید زینب است

 کوفه خیال کرد علی روی منبر است

 اما به روی محمل غم دید زینب است

 در جمله ای ز مهدی زهرا رسیده است

 در مشکلات مایه ی امید زینب است

 از دام درد و غصه و غم ها رها شدم

 هر دم دخیل بی بی مشکل گشا شدم

قدّیسه ی مقدسه والا دخیلُکِ

 ای شمسه ی مشعشعه بالا دخیلُکِ

 خانم نگاه کن چقدر زار آمدم

 ای مهربانی دل طاها دخیلُکِ

 بیچاره ام، فقیر و گرفتار و بی قرار

 آرامشِ درونیِ مولا دخیلُکِ

 روزیِ فاطمیه ی ما در نگاهِ توست

 ای دختر مکّرم زهرا دخیلُکِ

 چشم مرا همیشه پر از اشک روضه کن

 ای کعبه ی مصیبت عظمی دخیلُکِ

 بانو توجهی به پریشانی ام نما

 ای آسمان عاطفه بارانی ام نما


محمود كريمي

حضرت زينب دوبيتي و رباعي

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه


تصویر تمام کربلا زینب بود

تفسیر پیام کربلا زینب بود

در عشق و فداکاری و ایمان و وفا

زهرای قیام کربلا زینب بود

مؤید

×××

زیبایی گلشن علی زینب بود

پرورده دامن علی زینب بود

بر خصم شکست داد ولی خود نشکست

آیینه نشکن علی زینب بود

مؤید

×××

در فضل، محیط بیکرانی زینب

در صبر، بسیط آسمانی زینب

ای خورده به سینه ات مدال عظمت

بانوی همیشه قهرمانی زینب

مؤید

×××

زینب که به عشق جوشش آموخته است

ماه است و چو مهر رخ برافروخته است

کارآیی انقلاب خونین حسین

بر قامت صبر او نظر دوخته است

مؤید

×××

زینب که به کار عاشقی غوغا کرد

صد بار شهادت به رخش در وا کرد

دو دسته گل یاس که در دامن داشت

تقدیم به باغبان عاشورا کرد

مؤید

×××

من مظهر صبر، زینب کبرایم

هر جا که بود حسین، من آن جایم

هر چند که آفتاب بی سایه بود

من سایه آفتاب عاشورایم

مؤید

×××

زینب که شکوه عشق پاینده از اوست

ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست

اسلام ز کربلا بود زنده، ولی

تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست

مؤید

×××

زینب که دل و روح دلیری دارد

در یاری دین سهم کثیری دارد

همچون حسن و حسین و زهرا و علی

نیرویِ شکست ناپذیری دارد

مؤید

×××

زینب که قیام کربلا زنده ازاوست

ایثارگری و صبر پاینده از اوست

از جلوه او چهارده قرن گذشت

امّا به خدا همیشه آینده از اوست

سازگار

×××

با داغ و فراق، آشنایی زینب

با درد و غم و عشق، دوایی زینب

سوگند به مظلومی زهرای بتول

تو فاطمه کرب و بلایی زینب

وفائی

×××

 

چون قافله عشق رسیدند ز راه

بر تربت شاه دین، به صد ناله و آه

زینب به سر قبر برادر می گفت

لا حول و لا قوة الاّ بالله

صفا تویسرکانی

×××

از جوهر خلقت و ز انوار جلی

مجموعه علم و حلم و فیض ازلی

خلاّق ازل نهاد نامش زینب

وز راه کرم عطا نمودش به علی

صفا تویسرکانی

×××

تسلیم و رضا نگر که آن دُخت بتول

در مقتل کشتگان چو فرمود نزول

شکرانه سرود، که ای خداوند جلیل

قربانی ما به پیشگاه تو قبول

فؤاد کرمانی

×××

تسکین دل شکسته، آهم ندهد

بی هم نفسم کسی، پناهم ندهد

 

من زینب بی حسینم و برگشتم

 جا دارد اگر مدینه راهم ندهد

موحدیان ـ امید

×××

سر در بر امر حق فرود آوردم

شاهد به غمش، تن کبود آوردم

رفتم ز مدینه و پس از آن همه داغ

جز طفل سه ساله، هر چه بود آوردم

موحدیان - امید

×××

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام

پیغامبرِ خدای عشقی زینب

شفق

×××

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شب

پیغامبر خدای عشقی زینب

شفق

×××

زینب، تو که در حنجر حق، آوایی

تندیس علی، آیینه ی زهرایی

در مکتب عارفان و در دفتر عشق

گلواژه انقلاب عاشورایی

شفق

×××

آن روز که خون عاشقان ریخت به دشت

دریای فرات، غرق در خون می گشت

دیدم که به دنبال حسینش، زینب

 سر تا سر دشت کربلا را می گشت

حسن علی پور

×××

مآل اندیش فردا بود زینب

در آن صحرا چه تنها بود زینب

به هنگام غروب تنگ آن روز

تمام غربت ما بود زینب

یدالله گودرزی

×××

ای شمع شبستان وِلا، یا زینب

ای اختر صحرای بلا، یا زینب

دریاب که از کف نرود دامن صبر

سوگند به خون شهدا، یا زینب

سپیده کاشانی

×××

ناموس خدا و دخت حیدر، زینب

پرورده آغوش پیمبر زینب

صابر چو حسن، شجاع مانند حسین

در حفظ بقاء دین داور زینب

سیفی شیرازی

×××

در مسلخ عشق کرده غوغا زینب

در سنگر صبر، کرده مأوا زینب

همراه رقیّه رفته در شام بلا

برگشته ز شهر شام تنها زینب

ژولیده نیشابوری

×××

ای پرچم کربلا به دوشت، زینب

قربان تو و خشم و خروشت زینب

تا موی سرت، سپید شد از غم دوست

شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب

علی موسوی گرمارودی

×××

می سوخت چو شمع و پایداری می کرد

دل از مژه جای اشک جاری می کرد

 

شب دختر شیر حقّ به جای عباس

از عترت عشق پاسداری می کرد

احد ده بزرگی

×××

زان فتنه خونین که به بار آمده بود

خورشید ولا، بر سر دار آمده بود

با پای برهنه، دشت ها را زینب

دنبال حسین، سایه وار آمده بود

حسین اسرافیلی

×××

زینب که مه برج کمال وادب است

در خلق به بهترین نسب منتسب است

در وصف و مقام او همین باشد بس

که این دخت علیّ مرتضی زین اب است

شکوهی

×××

از داغ غمت خون جگر دارم من

وز یاد لبت دیده تر دارم من

تو از سر نی سایه فکندی به سرم

یا سایه خورشید به سر دارم من؟

 

شکوهی

×××

ای واسطه رحمت رحمان زینب

وی عالمه علوم قرآن زینب

 

در نام گذاریت محمّد فرمود:

خوانده است ترا خدای سبحان زینب

قانع

×××

در عشق علامتی به جز زینب نیست

در صبر قیامتی به جز زینب نیست

آن جامه عصمتی که زهرا پوشید

زیبنده قامتی به جز زینب نیست

موید

×××

زینب که شکوه جاودانی دارد

هر جا حضور آسمانی دارد

ازدست حسین بن علی، خون خدا

برسینه مدال قهرمانی دارد

مؤید

×××

ای تالی فاطمه به آئین و مرام

ای صبر تو و نطق تو همدوش قیام

ما دست طلب به سوی تو آوردیم

ای دخت امام و عمّه و اُخت امام

خسرو

شعروفات حضرت زينب (س) - حنيفي

مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور، چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد،  بس که زخم دلت فراران است
بین بستر که روضه میخوانی، وسط گریه میروی از حال
وسط روضه ی در و دیوار، وسط روضه ی سر و گودال
رو به کرببلا بکن بانو، لحظه های وداع سنگین است
درد دل کن تو با برادر خود، روضه بی شک دلیلِ تسکین است
*****
خاطرم مانده ای برادر من، زلف هایت به چنگ گرگ افتاد
گره در بین زلف تو می خورد، روی سینه نشست یک صیاد
حرمتت را حرامیان بردند، غارت پیکر تو یادم هست
دست و پا می زدی مقابل من، زخم بال و پَر تو یادم هست
نیزه بر پهلوی تو چنگ انداخت، ناله ی مادر تو درآمد
آن قدر سعی کرد خواهر تا، نیزه از پیکر تو درآمد
آمدم پس بگیرمش اما، حنجرت را به زور می بردند
دل من را که خوب سوزاندند، سر تو تا تنور می بردند
محسن حنیفی

شعروفات حضرت زينب(س)  - كردي

گفته بودم كه دير يا زود از

راه مي آيي و مرا با خود

بعد يك سال و نيم خون گريه

ميبري تا وصال خود، تا خود

**

چقدر چشم من به راهت بود

صبح و شب نامتان به روي لب

آمدي و خوش آمدي اما

دير كردي و پير شد زينب

**

نه درست است، اشتباهي نيست

چهره ام يك كمي فقط آخر...

نه كه يك سال و نيم كم باشد

بي تو چل سال رفته بر خواهر

**

خب بيا بگذريم وقتش نيست

يك كمي از خودت بگو آقا

خودتان شرح مي دهي يا من

روضه را باز تر كنم حالا

**

تشنه لب لحظه هاي آخر را

از دم آخر تو مي گويم

سرِ زينب فدات،دلدار از

رنج هاي سرِ تو مي گويم:

**

زخم زير گلو؟ نه طاقت نيست

قلب و تيرِ سه شعبه؟ اصلآ نيست

سنگ و شمشير سختيش مثلِ

لحظه هاي به نيزه رفتن نيست

**

آسمان ريخت بر سرم وقتي

صوت تكبير در هوا مي رفت

جلوي چشم را نمي ديدم

آفتابم به نيزه ها مي رفت

**

روزِ تشييع پيكرت در دشت

پسرت بود و بوريا هم بود

بدنت را به قبر وقتي چيد

قطعه هايي ز پيكرت كم بود

**

كوفه بود و جواب خوبي ها

كوفه بود و تلافيِ مردم

پشت بام و هنرنمايي با

سرِ تو سنگ بافيِ مردم

**

تو براي خودت سري بودي

روي ني استوار و پا بر جا

هر زمانم ز نيزه افتادي

مي شدي تو دوباره از سر جا

**

آفتابم به خواب خود هرگز

سايه ام را نديده بود اما

روز محمل سواري ام در شهر

زينبت بي نقاب بود آنجا

**

نفسِ آخرم رسيد و من

چشم هايم به سمت آمدنت

يادگاريِ تو به روي قلب

مي گذارم دوباره پيرهنت

 

حسن کردی

شعروفات حضرت زينب(س) - نسترن

ما روضه دار روضه ی رضوان زینبیم

در بین شهر ،شهره به عنوان زینبیم

 

ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم

این است علتش که پریشان زینبیم

 

ما از نژاد قوم عرب زاده برتریم

از قوم و از قبیله سلمان زینبیم

 

از رشته های چادرش اسلام میچکد

ما از عشیره های مسلمان زینبیم

 

هفتاد و چند آیه از او وحی میشود

ما دسته دسته کشتهء قرآن زینبیم

 

از دست توست جیره ی ماهانه ی همه

ما مستحق تکه ای از نان زینبیم

 

هر چند مجتباست به بیت ولا کریم

بانو کریمه است و گدایان زینبیم

 

ما را برای گریه ی خود انتخاب کرد

مدیون چشم زینب و دستان زینبیم

 

ما را گدای پشت در او نوشته اند

ما مور ملک عشق سلیمان زینبیم

 

مامور امر عمهء صاحب زمان شدیم

گریه کنان حضرت سلطان زینبیم

 

محمد مهدی نسترن

شعروفات حضرت زينب(س) - قربانچه

قرآن عقیله

 

دل باده بنوش است  سرخان عقیله

خورده شب و روز  از نمک و نان عقیله

 

هر قلب حسینی که شده  واله و شیـدا

در بزم حسینی شـده مهمان عقیله

 

ما عبد و غلامیم به احسان اباالفضل

مجنون حسینیم بـه احسان عقیله

 

خود یک تنه زهرا شد و حیدر شد و حالا

ارباب بود گوش به فرمان عقیله

 

در حوزه علمیّـه زهـراییه ، عباس

زانو زده بر منبر عرفان عقیله

 

آنجا که شد آقای دو عالم تک و تنها

سرباز طراویده ز دامان عقیله

 

تفسیر شد از آه حزینی که رها کرد

در کـرببلا مـریم قرآن عقیله

 

ای جنس پرت از پر جبریل گرانتر

حوریّه کجا، گـوشه ی ویرانه ،عقیله ؟

 

یا حضرت زینب تو بیا قـسمت ما کن

یک کرببلا جان حسین جان عقیله

 

حسین قربانچه

شعر شهادت حضرت زينب -  حسین قربانچه

شعر شهادت حضرت زينب

زینبم ،اسطوره ام مهر و وفا را

نور می پاشم تمام کبریا را

در تمام عمر، با صبر و مدارا

یک به یک از پا درآوردم بلا را

**

مریمم، اما غنی تر،خواندنی تر

کربلایی هستم اما ماندنی تر

روضه هایم بازتر،گریاندنی تر

من به زانو می کشم اشک و بکا را

**

کی ز یادم می برم تحقیرها را

نیزه ها، شلاق ها، زنجیرها را

صبر کردم یک به یک تقدیر ها را

تا که راضی بنگرم از خود خدا را

**

آه فرسودم در این یک سال و نیمه

منتظر بودم در این یک سال و نیمه

فکر آن رودم در این یک سال و نیمه

قسمت اصغر نشد آب گوارا

**

پیش چشمم یوسفم را سر بریدند

خنجر از کین بر گلویش می کشیدند

در بیابان پشت زنها می دویدند

هرگز از یادم نبردم نینوا را

**

ساربان ما را اسارت برد کوفه

قلوه سنگی بر جبینم خورد کوفه

داشت زینب از جفا می مرد کوفه

تا که خواندی روی نی آن آیه ها را

**

از بلا شد پیکر من آیه آیه

از نگاه شامیان دارم گلایه

نیست اطمینان دگر،حتی به سایه

بی وفا دیدم غریب و آشنا را

**

صد حکایت دارد این قد کمانم

کعب نی مجروح کرده استخوانم

یاد مادر می کنم با هر تکانم

جستجو کردم زمرگ خود دوا را

**

بوی سیب و یاسمن دارم حسین جان

از تو من یک پیرهن دارم حسین جان

با چنین حالی که من دارم حسین جان

سر کنم ساعات شیرین لقا را

 

حسین قربانچه

شعروفات حضرت زينب(س) - حسين قربانچه

شعروفات حضرت زينب(س)


نه هم دمی ،نه مونسی ،نه یار و یاوری

جان کندنم چه سخت شد این روز آخری

 

یک سال و نیم هست که هِی می خورم زمین

مثل کبوتری که ندارد دگر پری

 

گر چه جلال و شوکت من ارث مرتضی است

ارثیه ی قد خم من ،هست مادری

 

عبداله این تن و بدن خسته مرا

تا زیر نور و شعله ی خورشید می بری ؟

 

پاشو ،حسینم آمده رد و بدل کنیم

درد دل و  گلایه ی خواهر برادری

 

در گنجه لای بقچه ، لباسی است رنگ خون

برخیز ، بلکه مونس من را بیاوری

 

می خواهم از فراق شکایت کنم به او

در سینه ام غمی است که او هست مشتری

 

من را زدند ، خب به فدای سرت حسین

هر کس رسید، در تو فرو کرد خنجری

 

سر نیزه ای که بر کمرت خورد روی اسب

بعدا کمانه کرد به کتف کبوتری

 

عباس اگر که بود ، دگر غصه ای نبود

دیگر نمی دوید کسی پشت دختری

 

در شام و کوفه پا قدم  دخترعلی

رونق گرفت کاسبی شال و روسری

 

خوش حال باش موی مرا هیچ کس ندید

خوش حال باش دست نخورده است معجری

 

حسین قربانچه

ويژه نامه ولادت حضرت اميرالمومنين (ع)

ویژه نامه ولادت حضرت علي (ع)


 

* برای ملاحظه اشعار ولادت حضرت علي (ع) اینجا کلیک کنید .


 

* براي ملاحظه اشعار استاد سازگار ولادت حضرت علي (ع) اينجا كليك كنيد .


 

* برای ملاحظه سرودهاي ولادت حضرت علي (ع) اینجا کلیک کنید .




التماس دعا

سرود ولادت حضرت علي(ع) {ياعلي ياعلي ياعلي جان} - سيدمحسن حسيني

سرود ولادت اميرالمومنين (ع)


در حرم ساقي كوثر آمد

در حرم شافع محشر آمد

در حرم فاتح خيبر آمد

ياعلي ياعلي ياعلي جان

حال بنت اسد را ببينيد

روي دستش اسد را ببينيد

خانه زاد احد را ببينيد

ياعلي ياعلي ياعلي جان

عيد ميلاد جانانه آمد

شمع و همراه پروانه آمد

صاحب خانه در خانه آمد

ياعلي ياعلي ياعلي جاندر حرم آمد امشب امامم

جلوه گر گشته ماه تمامم

كعبه و حجر و ركن و مقامم

ياعلي ياعلي ياعلي جان

مي كند بسكه قرآن تلاوت

كعبه را كرده غرق طراوت

لب گشا و بگو با حلاوت
ياعلي ياعلي ياعلي جانسينه بر تير عشقت هدف شد

ياعلي عاشقت جان به كف شد

اين دلم تنگ شهر نجف شد
ياعلي ياعلي ياعلي جان
سيدمحسن حسيني

سرودولادت حضرت علي(ع) {خوش آمدي خوش آمدي} - سيدمحسن حسيني

سرود ولادت حضرت علي(ع)اي شام قدرم موي تو - اي كعبه مست بوي تو

خوش آمدي خوش آمدي مولا علي ياحيدر


فاطمه بنت اسد - دارد به دامانش اسد

بر روي دست او عيان - شد قل هو الله احد


*******

توئي توئي امام ما - تو ركن و تو مقام ما
خوش آمدي خوش آمدي مولا علي ياحيدر

توئي امام العارفين - تو دلربا تو نازنين

تو شافع محشري و - توئي اميرالمومنين

*******

توئي تو مولود حرم - توئي خداوند كرم


خوش آمدي خوش آمدي مولا علي ياحيدر

مشعر بگويد ياعلي - منا بگويد ياعلي

مروه بگويد ياعلي - صفا بگويد ياعلي

******

توئي تو صاحب حرم - حرم شد از تو محترم
خوش آمدي خوش آمدي مولا علي ياحيدر
آمده بر كعبه شكاف - بنت اسد در اعتكاف

تو كعبه اي و روز وشب - كعبه كند تورا طواف

*******

مهر تو در سرشت من - اي حرمت بهشت من
خوش آمدي خوش آمدي مولا علي ياحيدر

منم زعشقت جان به كف - به تير عشق تو هدف

كي مي شود كه من شوم - زائر ايوان نجف
سيد محسن حسيني


سرود ولادت حضرت امير (ع) {يامولا ياحيدر} - حق پرست

سرود ولادت حضرت علي (ع)


ذكر همه ي عرض و سما علي علي شد


در كعبه جمال حق دميد و منجلي شد


سيزده ماه رجب ماه گل و دلبريه


غزل و سرود مي خونه هركسي حيدريه


يامولا ياحيدر


حق جلوه نموده به تمام حرم الله


يابنت اسد آورد امشب اسدالله


اسم اعظم خدا اومده بي عدد بگو


هرچي آرزو داري يه ياعلي مدد بگو


يامولا ياحيدر


دل برده ز احمد به خدا ناز صدايش


قرآن نگشته نازلش خوانده برايش


توكه دل بردي ز احمد گل مهربون بخون


اي امير مومنان سوره مومنون بخون



يامولا ياحيدر


خورشيد ولايت زده سر ز بام كعبه


آمد به جهان جهانيان امام كعبه


برا مرتضي علي هركسي جون به كف بشه


سر سال نيامده كه زائر نجف مي شه



يامولا ياحيدر


اين شيرخدا جان رسول عالمين است


اين فاتح جنگ خيبر و بدر و حنين است


اهل دنيا بدونيد هستي احمد همينه


هستي فاطمه و اميد روي زمينه


يامولا ياحيدر


امشب ميخونم هستيمو به كف مي گيرم


هم مدينه هم كربلا هم نجف مي گيرم


هركي امشب ببوسه دست باباشو قمره


سيزده ماه رجب اومد و روز پدره



يامولا ياحيدر


يوسف حق پرست (غريب)


دريافت سبك

سرود ولادت حضرت علي(ع) {علي مولا علي} - حق پرست


سرود ولادت حضرت علي (ع)


السلام اي شمس عالم يا علي شاه ولايت


جان اهل آسمانها و زمين بادا فدايت


قيام من تويي - صيام من تويي


به حق حق قسم - امام من تويي


علي مولا علي


رحمت حق آمدو قلب دوعالم منجلي شد


سيزده ماه رجب ميلاد مولايم علي شد


فلك پروانه اش - ملك ديوانه اش


سلاطين سائل - در كاشانه اش



علي مولا علي


چشم تو روشن الا اي جان عالم نور صرمد


تهنيت پيغمبر ما يا اباالقاسم محمد


دلم شد منجلي - به اين ذكر جلي


امير ما بود - فقط مولا علي


علي مولا علي


مهدي زهرا كجايي قلب ما غرق شعف كن


قسمت ما را شبي با خود در ايوان نجف كن


دلم دنبال او - فداي خال او


همه ذكرم شده - علي و آل او


بيا يابن الحسن بيا يابن الحسن


بي تولاي تو يا مولا كه فردايي ندارم


مي خورم سوگند به قرآن بي تو مولايي ندارم


منم خاك درت - غلام و نوكرت


به قربان تو و - بلال و قنبرت


علي مولا علي


يوسف حق پرست(غريب)


دريافت سبك

سرود ولادت حضرت علي(ع) {ياعلي مولا ياعلي مولا} - احد زاده

سرود ولادت حضرت علي (ع)پرزده مرغ دلم دوباره - به بام كعبه2


بگو به كعبه رسيده امشب - امام كعبه 2


دسته به دسته جدا جدا - هديه ميارن فرشته ها


همه به سمت كعبه ن - كعبه به سمت مرتضي


ياعلي مولا ياعلي مولا - ياعلي مولا 2عرق سرورم شب ميلاد - نگار زهرا 2


نشسته رو لب دوباره ذكر - ياعلي مولا 2


علي علي رو لبامه - يه دنيا شور تو صدامه


فداي شاه ولايت - خوني كه توي رگامه

ياعلي مولا ياعلي مولا - ياعلي مولا 2
مجيد احدزاده


دريافت سبك

شعر به مناسبت آزادسازي خرمشهر

باز خواهم لاله ها را بو كنم


ذكر يا ا... ذكر هو كنم


خواهم امشب يادي از ياران كنم


ياد دريا يادي از باران كنم


هشت سال اين كشور ما جنگ شد


خاك ما با لاله ها گلرنگ شد


آن طرف شداد و قوم عاد بود


اين طرف بابايي و صياد بود


آن طرف گردان اهل كين بود


اين طرف فضلي و زين الدين بود


حاج همت اسوه ايثار بود


حج او از فاو تا سومار بود


آسماني ها همه پابندشان


نام زهرا بود بر سربندشان


ياد آن شب سوم خرداد بود


يك صدا صحرا همه فرياد بود


ياد آن روزي كه لرزان دهر بود


روز آزادي خرمشهر بود


تا كه فرمان از جماران داده شد


لشگر و گردان حق آماده شد


حمله اسلاميان آغاز شد


ياعلي گفتيم و محور باز شد


روز در چشمان دشمن شام بود


حمله را بيت المقدس نام بود


يك صدا صحرا همه تكبير بود


پاي دشمن بسته در زنجير بود


دشمن بعثي همه آواره بود


بر سرش باراني از خمپاره بود


آن كه خود بر حمله فرمان داده بود


در جماران بر سر سجاده بود


لعل لب چون بر تكلم باز كرد


با دليران اين سخن آغاز كرد


لطف حق دلهاي مارا شاد كرد


شهر خرم را خدا آزاد كرد


گشت دلها از پيامش منجلي


رمز آن شب بود مولا ياعلي


بايد اينجا با دلم سودا كنم


يك سلامي بر جهان آرا كنم


آن همه همسنگران يادش بخير


نوحه آهنگران يادش بخير


يوسف حق پرست(غريب)

اشعار مدح امیرالمومنین علی علیه السلام....مجید احدزاده

اشعار مدح امیرالمومنین علی علیه السلام

وقتی  خدا گل ما را درست کرد

ما را برای حضرت مولا درست کرد

بر خاک مرتضی که آبی ز اشک ریخت

ازآن محب حضرت زهرا درست کرد

ما آمدیم پشت علی حیدری کنیم

پای حسین بمانیم و  نوکری کنیم

او خلق را جدا و مارا جدا گذاشت 

ما را کنار حضرت شیر خدا گذاشت

از خاک غم به سینه ما ریخت و بعد از آن

بر سینه داغ غصه کرب و بلا گذاشت

اول قرار بود که احساسی ام کنند

آخر قرار شد که عباسی ام کنند

برقی جهید و ظلمت شبها تمام شد 

او آمد و به خلق دو عالم امام شد

معیار سنجش همه اعمال حب اوست 

یعنی عبادت بی او حرام شد

نوری به غیر نور علی منجلی نشد

صد حیدر آمد و یک تن علی نشد

تو در میان شیعه خود هم گمی علی 

گاهی قسم به حقه این مردمی علی

در روز عید هزار دفعه می کنم 

لعنت به اولی و دومی علی

من هرچه هست پای تو ای هست می دهم

آری فقط به دست خدا دست می دهم

وقتی خدا حرف می زند با زبان تو 

یعنی که نیست غیر خدا در بیان تو

از بس عزیز شمرده خدا شیعیان تو 

جبریل هم نشسته درِ آستان تو

بالاترینِ نعمت ما در ولایت است

راه دگر به جز این ره ، حماقت است

ما مهر تو نه که حالا گرفته ایم

 قبل از ظهور و خلقت دنیا گرفته ایم

دستور مستقیم ز بالا گرفته ایم 

از خطبه های حضرت زهرا گرفته ایم

مائیم و سینه ای که فقط چاک چاک توست

مائیم و جان مختصری که هلاک توست

مجید احدزاده

 

اشعار مدح امیر المومنین علی علیه السلام.....مجید احدزاده

شعر مدح اميرالمومنين(ع)


از موجهــــای در هم دریا شنیده ام

از ریگهای تشنه صحــــرا شنیده ام

از تک تک اهالی بـــــالا شنیده ام

از خطبــه های حضرت زهرا شنیده ام

جان رسول و عالی و اولا فقط علیست

بعد از رسول بر همه مولا فقط علیست

***

کس غیر از او لیــاقت مولا شدن نداشت

بی او رسول میل به طــاها شدن نداشت

بی اذن او روز رخصت فردا شدن نداشت

اصلاً زمین که جرأت پیـدا شدن نداشت

وقتی که ماسواست به نامش سینجلی

ما را صدا زنیـد از این پس غلام علی

***

حق داده است به او فقط جـــــام کوثرش

او را صـــــــــدا زده حق شیر حیدرش

قرآن کتـــــــاب علی دوستی خداست

هرکس که منکر علیست بگو خاک برسرش

زهراست علی و علی هست فاطمه

جز این خدا به خــدا داده خاتمه

***

نورش میان همه نور هــا مشخص است

تنها علیست سرو و مولا مشخص است

تصویر یا علی به روی شنــاسنامه مان

با مُهر ثبت حضرت زهرا مشخص است

بر بوم دل چهـــرۀ او را فقط بکش

دور مخالفان حسودش تو خط بکش

در جای جای عرش به خط جلی حک است

در دین دشمن مولا علـــــی شک است

دامان مـــــادر عدوی مرتضی لک است

سوگند می خورم به خدا مرتضی تک است

این سینه از عداوت او پُر نمی شود

آری حلال زاده حرام خور نمی شود

***

گویند ذوالفقــــــــار اگر شکل لا شده

از هیبت و صلابت مولا دوتـــــــا شده

بی خود نبوده که دست خـــــــدا شده

عالم به شرط نبوت بنـــــــــــا شده

وقتی که دست به قبضه شمشیر می برد

برق از سر منـــــافق پر کینه می پرد

***

نام کسی که پای علی خورد حقیقتاً

در نرد زندگیش بُــــــرد حقیقتاً

این اعتقاد قلبی زهرای مرضیه ست

باید که پــــــای علی مُرد حقیقتاً

ای دل به دار مجــازات می کشم تورا

گر بی علی شوی به خدا می کشم تورا

***

فردا به حشرند شیعه مولا جلو جلو

وارد شوند بهشت همه اینها جلو جلو

پشت سر خمینی و یاران صادقش

ایران شود بهشت معلا جلو جلو

با سینه ای سپر بگو مولای من علیست

در بین آتش در بگو مولای من علیست

 

مجید احدزاده

 

سرود ولادت حضرت علی علیه السلام....مجید احدزاده

سرود ولادت حضرت علی علیه السلام

زور دلم می شه بی عدد - وقتی می گم یا علی مدد

ای مهربونم-از تو می خونم - هرجا می مونم-می گم علی

توئی تو مولا - نگــــار زهرا - افتادم از پا-می گم علی

یه علی که بیشتر ندارم - به پای تو جونم و می زارم

توئی امیرم - برات می میرم-توئی همه دار و ندارم

علی علی علی علی مولا

/./././

هر کی یا مولا رو دل نوشت - یه راست می ره فردا تو بهشت

سردار خیبر - یامولا حیدر- فرادی محشر- می گم علی

ساقی کوثر-سید و سرور-با حال مضطر می گم علی

تو دامن مادر صدا زدم - به سینه مدال مولا زدم

نگفته بابا - گفتم یا مولا - یه نعره یا مرتضی زدم

علی علی علی علی مولا

/./././

چون عاشق شما خانواده م - فهمیدم آقا حلال زاده م

مادر ممنونم - دادی تو جونم- رفته تو خونم- عشق علی

زمین که خوردم-تاکم آوردم -همش میخونم عشقه علی

مادرا رو هر شب دعا کنید -دلاتونو کعبه خدا کنید

به همه بگین - که از این به بعد-ماهارو غلام علی صدا کنید

علی علی علی علی مولا

/./././

سبک و شعر : مجید احدزاده

 

دریافت سبک

 

سرود ولادت حضرت علی علیه السلام....مجید احدزاده

سرود ولادت حضرت علی علیه السلام

هر جا که هستین هر طرف

بیاید بریم شهــــر نجف

یه عالمه شادی - تو عالم بالاست

تو دستای مولا - هدیۀ زهراست

یا وجیه عندا... اشفع لنا عندا...

جونم فدای همسر زهرا پدر اباعبدا...

مهر زهرا به من بتاب - یا علی یا ابوتراب

/./././

زنگ بهشت در اومده - صدای حیدر اومده

ترک رو کـعبه - بونۀ علیه

خونۀ خدا پس - خونۀ علیه

یا وجیه عندا... اشفع لنا عندا...

جونم فدای امام زهرا رهبر اباعبدا...

مهر زهرا به من بتاب - یا علی یا ابوتراب

/./././

مجید احدزاده

دریافت سبک

سرود ولادت حضرت علی علیه اسلام....مجید احدزاده

سرود ولادت حضرت علی علیه اسلام.

بــدون ولایت دل - یه نهـــال بی برگه

زندگیِ بی حیدر - زندگی که نیست مرگه

حیدر حیدر - میر دلاور - ساقی کوثر

عشق پیمبر - علی

حیدر حیدر - یا علی مولا 3 علی

/./././

تو لحظه مُردن هم - نام تو رو می آرم

بین آتیشم می گم - من  علی رو دوست دارم

مولا مولا - امیر دلها- نگار زهرا

سرور دنیا - علی

حیدر حیدر - یا علی مولا 3 علی

/./././

من اگه بهشتی شم - تو خونۀ تو جامه

بدونید آهای مردم - فقط علی آقامه

عشقه عشقه - غمتو خوردن - پای تو مُردن

رولب آوُردن - علی

حیدر حیدر - یا علی مولا 3 علی

/./././

سبک و شعر : مجید احدزاده

دریافت سبک

 

سرود ولادت حضرت علی علیه اسلام....مجید احدزاده

سرود ولادت حضرت علی علیه اسلام

مکه چراغونیه - تو کعبه مهمونیه

نور منجلی رسیده - میلاد علی رسیده

لب های فلک می خونه - یا علی مولا مدد

تو هم با مولا بخون - قد افلح المومنون

جبرئیل رو بام کعبه ست - میلاد امام کعبه ست

با شادی ملک می خونه - یا علی مولا مدد

نفس نفس نبی می گه یا مرتضی - حیدر حیدر

اهل بهشت گل می ریزن پای مولا - حیدر حیدر

علی علی مولا

/./././

شراب ناب اومد - ابوتراب اومد

باز قلب عاشقا مسته -لوح حق قلم به دسته

گل ریزان از هر طرف شد - یا علی مولا مدد

عید همه تبریک - به فاطمه تبریک

شام غصه ها به سر شد - ایام روز پدر شد

میلاد شاه نجف شد - یا علی مولا مدد

کعبه!درون سینه ات دلبر داری - حیدر حیدر

یا فاطمه بنت اسد حیدر داری - حیدر حیدر

علی علی مولا

/./././

منم گدای علی - جانم فدای علی

ای شاهنشه ولایت - ذکر تو بود عبادت

قربان صحن و سرایت - یا علی مولا مدد

پروانۀ حیدرم - دیوانۀ حیدرم

من از تو جدا نمی شم - بی دین و خدا نمی شم

هرگز بی مولا نمی  شم - یا علی مولا مدد

مست تولای توام مولا مولا - حیدر حیدر

خاک کف پای تو ام مولا مولا - حیدر حیدر

علی علی مولا

مجید احدزاده

دریافت سبک

 

سرود ميلاد حضرت امير(ع) {طراوت باغ ولا رسيد} - احدزاده

سرود ولادت حضرت امير(ع)طراوت باغ ولا رسيده - هستي هستي ما رسيده


كعبه دل رو ترك بزنيد - ولادت شيرخدا رسيده

مي خونه دل من - با لباي پيمبر

خوش آمدي مولا - اي امير دلاور

ياعلي مولا علي علي يا علي مولااز دل كعبه قرار رفت - دشمن دين به فرار رفت

به احترام علي بود - ديواراي كعبه كنار رفت

مي ريزه فرشته - گل به مقدم دلبر

مي زنه پيمبر - بوسه بر لب حيدر

ياعلي مولا علي علي يا علي مولا

نام كسي با علي خورد - تو تموم زندگيش بُرد
خوش بحال اون كسي كه - به خاطر عشق علي مرد

به دار مجازات مي كشم دلمو من

اگه بي علي شه مي كشم دلمو من
ياعلي مولا علي علي يا علي مولا
مجيد احدزاده

سرود حضرت علي (ع) {سرور ومولا} احدزاده

سرود حضرت اميرالمومنين(ع)


سرور و مولا كيه كيه - علي مولا علي علي


امام زهرا كيه كيه - علي مولا علي علي


چه غم از اين كه قدر يك دنيا همه بلا داريم


يه كسي رو مثل علي تو همه دنيا داريم


نوشته رو عرش برينه  - علي اميرالمومنينه


امام كل عالمينه2


علي علي يا علي مولا


ذكر لب من اينه هميشه - علي مولا علي علي


هيچكي برا من علي نميشه - علي مولا علي علي


من كي باشم كه برعلي هزار تادل مي بنده زهرا


تانام حيدر كه مياد از ته دل مي خنده زهرا


به خدا به عشقت اسيره زهرا - اين ذكرو بر تو مي گيره زهرا


الهي بر تو بميره زهرا2


علي علي يا علي مولا


مجيد احدزاده


دريافت سبك

سرود ميلادامام علي(ع) {يا حيدر ياحيدر} - رسولي

سرود ولادت حضرت اميرالمونين(ع)


شاد دل من كه جشن ميلاد نگاره

 

ميريزه از آسمون همش ماه و ستاره

 

تو همه عرض و سما صداي حيدر پيچيده

 

نقشي ازخودش خدا به وجه حيدر كشيده

 

ياحيدر ياحيدر

 

اومد دوباره ماه رجب ماه عليه

 

عيدي بگيريد از خدا كه شاد عليه

 

امشب از خدا فقط يك شور و يك شعف بخواه

 

عيدي امشبمونو برات نجف بخواه

 

ياحيدر ياحيدر

 

 

همتا نداره نام علي تو كل دنيا

 

لبخند مي زنه با اسم اون حضرت زهرا

 

كوري هردشمني حضرت حيدر اميره

 

هركسي منكرشه بهتره اصلاً بميره

 

ياحيدر ياحيدر


رضا رسولي


دريافت سبك

شور ميلادحضرت علي (ع) {عشق رسول الله} - رسولي

شور ولادت امیر المؤمنین علی (ع)

 

عشق رسول الله     آینه ی الله


چشماش و واكرده   تو حرم الله


ذكرخدای ازلی ، شده همش


علی علی علی علی

 

******


امیر بی همتا              پهلونِ یكتا


تو روز مرد میگم    دوست دارم بابا


ای شه ملك لافتی ، از حرمت


منوببر به كربلا


******


علی یداله ِ          علی فقط شاهه


كوری دشمن ها      علی ولی و اله ِ


باز این دلم شد منجلی ، ذكرم شده


علی علی علی علی


 ******


دلم شده مستت    خمار و سرمستت


عاشق تو هستم         نوكر دربستت


ای پدر خون خدا ، از كرمت


منو ببر به كربلا


رضارسولي


دريافت سبك

شور ميلاد حضرت علي (ع){من از تبار يارم} - احدزاده

شور ميلاد اميرالمومنين (ع)

من از تبار يارم - از نسل ذوالفقارم

سرمو ببر - رگمو بزن - دست از علي بر نمي دارم

مولا مولا - علي علي مولا

هرسينه چاك نمي شه - پاي تو خاك نمي شه

اگه هزار بار - بشوري بازم - خصم علي پاك نمي شه



مولا مولا - علي علي مولا

شيرين ترين طنيني - بالاتر از يقيني

به گل روي - فاطمه قسم - كه تو اميرالمومنيني



مولا مولا - علي علي مولا


شعر و سبک :مجيد احدزاده

سرود ميلاد حضرت علي(ع) {امشب تاصبح} - احدزاده

سرود ولادت حضرت علي (ع)
امشب تا صبح خيره مي مونم ، چشماي آسمونو

به عشق مولا دوباره مي خونم ، قدافلح المومنون و

با بال پرواز راهي - ميخونه عليم

هرچي مي خواد بشه بشه - ديوونه عليم

علي علي روي لبامه - ذكر علي شور صدامه

مثل خون جاري تو رگامه

علي علي ياعلي مولا

عالم و آدم مست علين ، علي گرفتار زهراست

هركسي ذكرش علي عليه ، با فاطمه هم صداست

مرغ دلم پر ميزنه - به روي بام كعبه

خبر خبر آي عاشقا - اومد امام كعبه

فضاي كعبه منجليه - طلوع اولين وليه

شب شب ميلاد عليه



علي علي ياعلي مولا

رو مصحف دل هرشيعه - به يه خط منجليه

نامه اعمالشو بخونين ، همش علي عليه

فرداي محشر كه ميشه - شيعه هاروسفيدن

باعشق حيدر مي ميرن - نك تكشون شهيدن

بخدا علي نظير نداره - صاحب تيغ ذوالفقاره

قراره هرچي بي قراره
علي علي ياعلي مولا

مجيد احدزاده

سرود ولادت حضرت علي(ع) {زندگي بي علي} - احدزاده

سرود حضرت اميرالمومنين (ع)


زندگي بي علي معنا نداره

بي علي به خدا كه خدا نداره

دل من از روز ازل شده مست علي

دست منو خدا گذاشت توي دست علي

ياعلي علي مولا علي ياحيدر

بين ما روز محشر خدا قاضيه

هركي با عليه حق ازش راضيه

نور علي تو آسمون مهر مي درخشه

خدا به خاطر علي ماهارو مي بخشه



ياعلي علي مولا علي ياحيدر

تو خاك نجف شاخ و برگ و ريشم

من ديگه با عدوش برادر نمي شم

سرم بره نمي ره عشق مرتضي از سرم

دست خودم نيست بخدا عاشق حيدرم



ياعلي علي مولا علي ياحيدر
مجيد احدزاده

سرودميلادامام علي(ع){بازآسمون داره نادعلي ميخونه} - احدزاده

شعر ولادت حضرت اميرالمومنين(ع)


باز آسمون داره نادعلي ميخونه


شاه نجف توي كعبه سه روز مهمونه


دلبر فاطمه اومد                           حيدر فاطمه اومد


همسر فاطمه اومد(ياعلي ياعلي)


(علي مولا يا علي مولا)


روز پدر همه سر بكنيد با حيدر


رو هديه هاتون حك بكنيد


علي مولا علي سرور                    علي اول علي آخر


علي حيدر علي صفدر(ياعلي ياعلي)


(علي مولا يا علي مولا)
مجيد احدزاده

شعرولادت علي(ع) - هاشم طوسي

شعر ولادت حضرت امام علی(ع)

 

هرکس که به سودای علی سر دارد

آخر به چه کس نیاز دیگر دارد

 

جای عجبی نیست به استقبالش

دیوار دل کعبه ترک بر دارد

 

در خلوت خود سه روز مهمانش کرد

از شدت عشقی که به حیدر دارد

 

بر روی لبش معجزه ی قرآن و

گلبوسه زلبهای پیمبر دارد

 

فرمود حلال زاده باشد بی شک

هر کس به ولایت تو باور دارد

 

با دشمن او بگو رهایم سازد

دست از سر و احوال دلم بر دارد

 

ای اهل سقیفه بارتان بر دارید

من حیدریم سر به سرم نگذارید 

 

عرش و ملکوت وسعت خوان شماست

خورشید تلالوئی زچشمان شماست

 

دلتنگ صدایتان شده جبرائیل

وابستگی اش به صوت قرآن شماست

 

من هم ز قبیله ی اصیلی هستم

کز صبح غدیر خم مسلمان شماست

 

اوجی بدهید این زمین خورده ی تان

محتاج به پینه های دستان شماست

 

  بابا... دل من مثل یتیم کوفه

در حسرت یک تکه ای از نان شماست

 

نعلین و لباس وصله دارت آقا

از روی تواضع فراوان شماست

 

ای همدم نا شناس نخلستانها

ای غربت محض!!! مرد مردستانها

 

ای رزق زمین و آسمان از کرمت

عیسی شده احیا  زمسیحای دمت

 

آنقدر که چشمهای تو خونگرمند 

گشتم بخدا شهید ابروی خمت  

 

با یک نگهت پر از اجابت کردی 

هر کس که دعا کرد به زیر علمت

 

ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه  

صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت

 

از لطف تو بود (مسلمت) شاعر شد

ای خلقت آفرینش از لطف کمت

 

بر روی لب تمام ایرانیها  

این بیت شده اذن دخول حرمت

 

مرغ دل من چه خوش هوایی دارد

ایوان نجف عجب صفایی دارد

 

ای راه سعادت ای امیر دلخواه 

ای بر همه ی علوم عالم آگاه

 

تنها تو به اندازه ی زهرا بودی 

زین رو شده ای برای بانو همراه

 

در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت  

لا حول ولا قوه الا با الله

 

رو بند بزن که چشم زخمت نزنند  

تا آمدنت نشسته ام چشم به راه

 

ای فاتح خیبر و حنین و خندق  

پشت تو شکسته از بلایی جانکاه

 

احساس غریبی مکن امشب با ما    

ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه

 

وقتی که لحد به روی زهرا می چید 

تشیع جنازه ی خودش را می دید

 

هاشم طوسی

شور ميلاد حضرت علي(ع) {تويي توقرار} - حسيني

شور ولادت حضرت علي(ع)


تویی تو قرار          دلِ بی قرار          من ِ مست و خراب

تو بی انتها و          شه لا فتی و          لقبت بو تراب


ساقی کوثر      همسر کوثر       عشق پیمبر  علی      علی

محشری محشر       فاتح خیبر      مددی حیدر   علی      علی


تمومه آسمونا           برای تو یا علی

خدا تو کهکشونا          نوشته مولا علی


----------------------------------------------------


جوونیم رفت ز کف          بدون هیچ هدف          منو حالی بده

حرمت پر شعف          بپرم تا نجف          پر و بالی بده


نم نم بارون          سر بی سامون          شبیه مجنون  فدای تو

تا بشم مهمون      میخونم از جون     ببینم ایوون     طلای تو


حضرت بی انتها      دوست دارم خدایی

یه روز نیاد ببینم      منو تو و جدایی


تمومه آسمونا           برای تو یا علی

خدا تو کهکشونا          نوشته مولا علی


--------------------------------------------


السّلام و علی          حضرت مرتضی          دیگه بسّه دوری

تو رو جون زهرا          ببرم کربلا           مردم از صبوری


چی بگم از تو    دیگه پابست و     خراب و مست وغلامتم

جلوه ی ماهـــی      مثه یه راهــــــی      پدر شاهــــی   بنامتم


تموم آرزوم اینه      با دست لطف تو آقا

پای برهنه من برم      از نجفت تا کربلا


تمومه آسمونا           برای تو یا علی

خدا تو کهکشونا          نوشته مولا علی


سيد آرمان حسيني


دریافت سبک

سرود ولادت حضرت مولا (ع) {خورشيد آسمونها} - حسيني

سرود ولادت حضرت مولا(ع)


خورشید آسمونها      فقط       گرمیِ دستاتِِه

لطافت دریا       چقدر        شبیه چشماتِه


ترانه ی عاشقونه روی لبها        یا مولا

خوش اومدی بهترین بابای دنیا       یا مولا


یا حیدر یا مولا


علی علی      علی  (3)      حیدر


----------------------------------------------


اشکای شوق ملک       همون        ریزش بارونه

امشبو کلّ فلک        سر        خوان تو مهمونه


ستاره میریزه از نگاه مادر        یا مولا

تو خونه ی حق اومده دنیا حیدر       یا مولا


یا حیدر   یا مولا


علی علی      علی  (3)      حیدر

---------------------------------------------

شکاف کعبه از       ادب        جلوی پاهاشه

با علی هر کی باشه        خدا         همیشه باهاشه


تا ولادتت چند روز و من شمردم        یا مولا

تو روز پدر دلمو برات آوردم       یا مولا


یا حیدر    یا مولا


علی علی      علی  (3)      حیدر


سيد آرمان حسيني


دریافت سبک

شعرميلاد حضرت علي(ع) {به اوج مي برد امشب} - تال


شعر میلاد امام علی(ع)

 

به اوج می برد امشب مرا هوای شما

که عشق را بنویسم، فقط برای شما

نگاه می کنم اینجا به رد پای شما

و می رسم به خدا، تا خدا... خدای شما

 

که آفرید شما را زمین هوایی شد

وَ کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد

 

و بال حور و مَلَک فرش این قدم ها شد

زمین برای حضور تو در تمنّا شد

ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد

و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد

 

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا

تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا

 

شکوه عدل شما را عقیل می داند

نگاه بت شکنت را خلیل می داند

شکاف کعبه شما را دلیل می داند

و شأن وصف تو را جبرئیل می داند

 

که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت

و با صدای بلند خودش چنین می گفت:

 

رقم زده ست خدا عشق را به نام علی

فلک نشسته به حسرت برای گام علی

ملک نشسته دو زانو به احترام علی

علی امام من است و منم غلام علی

 

به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسّم داشت

و با صدای شما با نبی تکلّم داشت

 

کرامتی که تو داری الی الابد باشد

همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد

شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد

گواه من سر عَمر بن عبدود باشد

 

شمار فضل شما را، خدا فقط داند

نشانه های خدا را، خدا فقط داند

 

مجید تال

شعر میلاد امام علی(ع) {از عالم بالاست} - لطيفيان

شعر میلاد امام علی(ع) 

 

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

 

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم

آدم نمیشد خاک انسانی که من دارم

 

شیر حلال مادران این قبیله‌هاست

در سینه‌ام مهر فراوانی که من دارم

 

نابرده رنجی گنج‌هایی را به ما دادند

از سفرهٴ مولاست این نانی که من دارم

 

این کیست که از مقدمش خورشید می‌ریزد

آتش پرست اوست سلمانی که من دارم

 

در کشمکشهای بلند ذوالفقاری‌اش

مانده است گیسوی پریشانی که من دارم

 

در خانهٴ ما سفرهٴ گندم مَیَندازید

دنبال نان جوست مهمانی که من دارم

 

با ما نشستن آنقدر چیز بعیدی نیست

با هر گدایی هست سلطانی که من دارم

 

ما را به جرم عشق در بازار بفروشید

ما را به پای جیدر کرار بفروشید

 

نه میل پروازی و نه اصلا نه بالی بود

نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود

 

باران نمی‌آمد زمین نم پس نمیداد و ...

سر تا سر شبه جزیره خشکسالی بود

 

ماها نبودیم و ندیدیم آن زمان‌ها را

یعنی نمی‌فهمیم که دنیا چه حالی بود

 

محرابها ، سجاده‌ها بی راهه می‌رفتند

اصلاً تمام جاده‌ها سمت خیالی بود

 

آن روزها کعبه فقط بتخانه‌ای بود و

بتها خدا و ، جای ابراهیم خالی بود

 

آیا خدای بی علی اصلا جلالی داشت

روی زمینِ بی علی آیا جمالی بود

 

آن روزگاران حرفی از یارب نبود اما

در پشت کعبه صحبت موالی الموالی بود

 

**

از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد

دنیا علی دارد نه ، دنیاها علی دارد

 

هم آسمان اول خاکی نشین ما

هم آسمان هفتم بالا علی دارد

 

رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود

ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد

 

عشاق محتاجند اینکه مال هم باشند

آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد

 

آتش نمیگیرد گلستان وجودش را

هر آن کسی که یا علی و یا علی دارد

 

غیر از دلم من هیچ چیزی را نمی‌خواهم

گر چه ندارد هیچ چیز اما علی دارد

 

سوگند بر نام علی که شیعه در محشر

هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد

 

در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد

مهر علی ابن ابیطالب نجاتش داد

 

این کیست که دارد پُر از پَر میکند ما را

در صحن ایوانش کبوتر میکند ما را

 

این کیست که مهرش حلال نطفه‌های ماست

با مهر خود پاک و مطهر میکند ما را

 

این کیست که در مسجد هر جمعهٴ کوفه

دارد برای خویش منبر میکند ما را

 

نهج البلاغه می‌شود بالای منبرها

پایین منبرهاش دفتر میکند ما را

 

این کیست که با حرفهای آسمانی‌اش

مقداد و سلمان و ابوذر میکند ما را

 

یک روز می‌آید که با چشمان دلتنگش

همسایهٴ زهرای اطهر میکند ما را

 

دورش نمی‌اندازد آنرا که مقیمش شد

خواجه اگر مولاست ، قنبر میکند ما را

 

ما شیعهٴ دور و بر مرد نجف هستیم

ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم

 

با نام تو در ناتوانی‌ام توانی هست

در پیری‌ام با مهر تو میل جوانی هست

 

روح تنزّل کرده‌ات اینقدر بالا بود

آیا برای اوج تو اصلا مکانی هست

 

در کعبه و در خانهٴ پیغمبر و در عرش

هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست

 

بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد

ابروی تو هر جا که باشد کشتگانی هست

 

میل یتیم کوفه بودن میکنم امشب

هر جا یتیمی هست دست مهربانی هست

 

ای پیر نخلستان نشینم ، همنشینم باش

یک شب بیا در خانه‌ام یک تکه نانی هست

 

هر جا که تو قاری قرآن می‌شوی آقا

نذر لب تو بوسه‌های دوستانی هست

 

هر جا که قاری همین قرآن حسین توست

بی احترامی‌های چوب خیزانی هست

 

طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن

وای از حضور خیزران ، وای از لب و دندان

 

علی اکبر لطیفیان

شعر ولادت حضرت امام علی(ع) {هردلي كه دچارليلابود}


شعر ولادت حضرت امام علی(ع)


هر دلی که دچار لیلا بود

خوشی روزگار لیلا بود

 

از کرامات عاشقی است اگر

نام مجنون کنار لیلا بود

 

میل صحرا نشینی مجنون

بیشتر اعتبار لیلا بود

 

آنچه دلهای بی شماری داشت

محمل در غبار لیلا بود

 

بی نیاز است از عبادت ما

کعبه ای در حصار لیلا بود

 

امشب ای عشق در طواف تو أم

سیزده شب در اعتکاف تو أم

 

بال با من پریدنش با تو

سمت بالا کشیدنش با تو

 

شوق تنزیل آیه ها با من

جبرئیل آفریدنش با تو

 

گندم کال مزرعه با من

فصل گرم رسیدنش با تو

 

نخل با من تب رطب با من

دست مشتاق چیدنش با تو

 

سجده بر خاک پای تو با من

دست بر سر کشیدنش با تو

 

قل هو الله یا احد یا هو

وحده لا اله إلا هو

 

کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست

بی حضورت مطاف دنیا نیست

 

بی سبب رد نکرده مریم را

این طرفها که جای عیسی نیست

 

کهبه مختص حال امروز است

مثل دیروز و مثل فردا نیست

 

سوره ات را خودت نزول بده

ورنه جبریل مرد اینها نیست

 

تو که از این طرف نمی آیی

پس چه بهتر در حرم وا نیست

 

ای مسحای سبز بنت اسد

آیه لم یلد و لم یولد

 

ای که صبح ازل شروعت بود

کهکشان حیطه طلوعت بود

 

بهترین لحظه ها برای خدا

لحظه سجده خشوعت بود

 

آنچه دیش مرا سلیمان کرد

خواب انگشتر رکوعت بود

 

چاه وقفی و نخل های بلند

حاصل چله های جوعت بود

 

ای سرآغز مرد بی پایان

ای که صبح ازل شروعت بود

 

کس ندیده است ارتفاع تو را

آفتاب تو را شروع تو را

 

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

 

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

 

تا رطب های من شود باده

نخلهای مرا شراب بده

 

تا بلندا ترین صدات کنم

به لبم حق انتخاب بده

 

یا علی یا علی بهارم باش

فصل جان دادنم کنارم باش

 

این همه مستجیر مال شماست

التماس فقیر مال شماست

 

مرد دیورز حضرت امروز

از احد تا غدیر مال شماست

 

تا خدا بوده تا خدایی هست

لقب یا امیر مال شماست

 

از تمامی فرش های زمین

تکه ای از حصیر مال شماست

 

از سر سفره مدینه فقط

نمک و نان و شیر مال شماست

 

زندگی تو مثل مردم نیست

نان تو از تبار گندم نیست

 

بی نظیر عرب بدون مثل

آفتاب عجم بدون بدل

 

یا هو الظاهر و هو الباطن

یا هو الآخر و هو الأول

 

تو رسیدی و وحشت افتاده است

بر سر شانه های لات و هبل

 

اسدل اله غزوه احزاب

یل میدان لحظه های جمل

 

مرد دلدل سوار روز احد

آینه دار خشم عز وجل

 

الامان از سوار آمدنت

وقت با ذوالفقار آمدنت

 

نام تو بوی سیب می آرد

روی دلا بهار می کارد

 

تو همان پیر مرد نخلستان

پیر مردی  که نان جو دارد

 

ای که دل تنگ  صبح زهرایی

گریه چشم های تو دارد.....

 

....اول کوچه بنی هاشم

روی تابوت شهر می بارد

 

غسل نیلی فاطمه هر شب

خاطرات تو را می آزارد

 

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت

سر سفره نسیم سیب نداشت

 

علی اکبر لطیفیان

شعر ولادت امام علی(ع) - نوازني

شعر ولادت امام علی(ع) 

 

تا زمین قدم برداشت ، آسمان نوشت علی

آسمان که برپا شد ، کهکشان نوشت علی

 

کهکشان که پیدا شد ، یک جهان نوشت علی

این جهان که معنا شد ، بیکران نوشت علی

 

بیکرانه‌ها پر شد ، لامکان نوشت علی

با هرآنچه که میشد ، با همان نوشت علی

 

با قلم نوشت علی ، با زبان نوشت علی

و سپس هر آنچه داشت ، در توان نوشت علی

 

روی صورت انسان ، روی جان نوشت علی

با غبار او روی ، چشممان نوشت علی

 

آنقدر نوشت از او ، تا جهان پر از او شد

تا که دست حق رو شد ، ذکر عاشقان هو شد

 

پس دو مرتبه روی ، صورتم نوشت علی

دوست داشت پس روی ، قسمتم نوشت علی

 

در رگم که جاری شد ، غیرتم نوشت علی

پا شدم زمین خوردم ، همتم نوشت علی

 

تا کمی ضعیف شدم ، قوتم نوشت علی

آمدم ذلیل شوم ، عزتم نوشت علی

 

پس خدا خودش روی ، قیمتم نوشت علی

روی بیرق سبزِ ، هیئتم نوشت علی

 

آنقدر نوشت علی ، روی سرنوشت من

تا فقط علی باشد ،‌ خانه بهشت من

 

روز اول خلقت ، با علی حساب شدم

در قنوت او بودم ، تا که مستجاب شدم

 

زیر پای او ماندم ، تا غبار ناب شدم

بر سرم چنان تابید ، تا که آفتاب شدم

 

آنقدر که او تابید ، از خجالت آب شدم

در غدیر چشمانش ،‌ من هم انتخاب شدم

 

آنقدر نگاهم کرد ، تا که من خراب شدم

زیر جوشش چشمش ، ماندم و شراب شدم

 

مِی شدم پیاله شدم ، مست بوتراب شدم

هی علی علی گفتم ، در علی مذاب شدم

 

می‌نویسم از عشقم ، می‌نویسم از دردم

غیر دور چشمانش ، هیچ جا نمی‌گردم

 

کعبه پلک زد آری ، صبح نور پیدا شد

کعبه در طوافش رفت ، تا درِ حرم وا شد

 

قبله از سر جایش ، پیش پای او پا شد

زیر پای او زمزم ، چشمه چشمه دریا شد

 

کعبه از نفس افتاد ، نوبت مسیحا شد

او شفا گرفت و بعد ،‌ تازه دور موسا شد

 

پا برهنه راه افتاد ،‌ تا دلش مصفا شد

هر کسی که او را دید ، بدتر از زلیخا شد

 

یوسفانه مجنون شد ، یوسفانه لیلا شد

هر کسی که دورش گشت،نور چشم زهرا شد

 

ما کجا و این کعبه ، اینکه کعبه زهراست

ما محب دریاییم ، جای ما فقط دریاست

 

توی محفل ذکرش ، درّ ناب می‌ریزند

پای هر علی گفتن ، هی ثواب می‌ریزند

 

روی ما فرشته‌ها ، هی گلاب می‌ریزند

توی جام خالیّ ، ما شراب می‌ریزند

 

روی چشممان خاک ، بوتراب می‌ریزند

در شب سیاه ما ،‌آفتاب می‌ریزند

 

روی ما دعاهای ، مستجاب می‌ریزند

در حساب فردامان ، بی حساب می‌ریزند

 

کبریا که می‌بخشد ، این همه به عشق او

چون علی به ما آموخت ، لااله الا هو

 

ساکنان بالاها ، زیر گنبدش هستند

خیل انبیا جزو ، نور بی حدش هستند

 

فاطمه ، نبی تنها ، این دو هم قدش هستند

مرتضی و زهرا هم ، عشق احمدش هستند

 

روز و شب همیشه در ، رفت و آمدش هستند

شیعیان نمک دارند ، تا زبانزدش هستند

 

کربلا و سامرا ، صحن مرقدش هستند

و قم و خراسان هم ، خاک مشهدش هستند

 

ما که درّ و مروارید ، توی این صدف داریم

ما بهشت خود را از ، تربت نجف داریم

 

وقتی از دل یک سنگ ، خوب موشکافی شد

سنگ یا علی میگفت ، آنقدر که صافی شد

 

آنقدر که چون دُر شد ، چون عقیق شافی شد

شعر آفرینش هم ،‌ با علی قوافی شد

 

این کتاب خلقت هم ، با علی صحافی شد

عشق هم بدون او ، قصه‌ای خرافی شد

 

هر کجا کم آوردیم ، با علی تلافی شد

اینکه دور او گشتیم ، وای عجب طوافی شد

 

کعبه بی علی پوچ است ، کعبه بی علی سنگ است

کعبه در مدار خود ، با علی هماهنگ است

 

دست کعبه را اما بر سرش نمی‌بندند

راه را بر یاسِ ، پرپرش نمی‌بندند

 

تازیانه بر روی ، همسرش نمی‌بندند

شعله‌های آتش را ، بر درش نمی‌بندند

 

ریسمان به دستان ، دخترش نمی‌بندند

کربلا که آب بر ، اصغرش نمی‌بندند

 

آه کربلا گفتم ، آسمان به خود لرزید

کوفه باز هم اشک ، دختر علی را دید

 

رحمان نوازنی

شعرولادت حضرت علي(ع) {نكاهي كرد مولا} - مسافر


شعر ولادت امام علی(ع)

 

نگاهی کرد مولا جان گرفتم

نفس زد با دمش ایمان گرفتم

تکلم کرد و من قرآن گرفتم

و از او درس یک انسان گرفتم

 

مگر مثل و نظیرش هست هیهات

مگر هست این چنین سرمست هیهات

 

الا مولود خانه زاد کعبه

سبب ساز طواف آباد کعبه

تو بودی علت ایجاد کعبه

علی پیغام حج و داد کعبه

 

تویی چون روز روشن تر ز خورشید

خدا را دید هر کس که تو را دید

 

صراط و محشر و میزان  تویی تو

و هم پیدا و هم پنهان تویی تو

مراد و مرشد سلمان تویی تو

عزیز ملت ایران تویی تو

 

لقب هایت تماما کبریایی

علی اعلا و عالی  ایلیایی

 

به غیر از تو امیر لو کشف کیست ؟

طریق و مقصد و راه و هدف کیست ؟

مسیحا و شهنشاه نجف کیست ؟

دلیل مستی و شور و شعف کیست ؟

 

مرا زلف پریشان داده ای تو

دل دل مرده را جان داده ای تو

 

هرآنکس در سقیفه هست پست است

به غیر از جام تو هر مست پست است

به جز تو هرکسی دل بست پست است

زمهرت  آنکه دل بگسست پست است

 

بکوش ای دل که دلبر گونه باشی

علی محور وَ حیدر گونه باشی

 

غلوکاران و منکرهای مولا

به دوزخ می نشینند روز محشر

تمام پیروان راه حیدر

مطیع و گوش بر فرمان رهبر

 

همان رهبر که نسلش نسل کوثر

الهی دشمنانش خار و مضطر

 

الا تنها ترین همتای زهرا

امام و دلبر و آقای زهرا

تپش های دل شیدای زهرا

قسم بر ذکر یا مولای زهرا

 

نگاهی کن غلام بینوا را

و امضا کن برات کربلا را

 

یاسر مسافر

شعرولادت حضرت علي(ع){منت زلف تودارم} - لطيفيان

شعر ولادت امام علی(ع)

 

مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد

گوهر مهر تو اينگونه خريدارم كرد

 

كافري بيش نبودم عَلَوي ام كردي

نفس عشق شما بود كه بيدارم كرد

 

كار و بار ِدلم از مِهر شما سكه شده

عاقبت عشق ، مرا شُهره ي بازارم كرد

 

تا قيامت به خدا گردن من حق دارد

آن كسي را كه سر كوي تو بيمارم كرد

 

سايه ي لطف خودت را ز سرم كم نكني

بركت سايه ي تو لايق دربارم كرد

 

كيميايي بنما تا زر نابم سازي

اربعيني بطلب تا كه شرابم سازي

 

اي علمدار خدا صاحب شمشير دو سر

اسدالله ترين اي زرهِ پيغمبر

 

هر كسي در پي آن است به جايي برسد

سر نهادن به كف پاي تو مارا خوشتر

 

يكي از پا به ركابان حريمت حمزه

گوشه اي از سَكَنات و وَجَناتت جعفر

 

ضربه اي را كه تو در غزوه ي احزاب زدي

از عبادات ملك،جن و بشر سنگين تر

 

كس جلودار تو اي حيدر كرار نبود

شاهد قدرت بازوي تو باب الخيبر

 

بي سبب نيست كه عباس زره ميپوشد

در دلِ علقمه ميگفت اناابن الحيدر

 

يل شمشير زن قطب جهان ميباشي

اسدالله زمين شير زمان ميباشي

 

قامتي نيست كه در پيش قدت تا نشود

ملكي نيست كه تا پيش قدت پا نشود

 

به خداوند قسم دور حريمت مريم

گر نيفتد ز نفس مادر عيسا نشود

 

هر كسي قنبرتان را به تمسخر گيرد

به زميني تو بكوبيش دگر پا نشود

 

تا كه تو آب بر اين نخل رطب ميريزي

خار اين نخل محال است كه خرما نشود

 

هر كسي خادم دربار تو در عالم نيست

ميتوان گفت كه از سلسله ي آدم نيست

 

علي اكبر لطيفيان

شعرميلادحضرت علي(ع) {علي كسي است كه} -مهدي نظري

شعر میلاد امام علی(ع)

 

علي كسي است كه كوثر از او سبو دارد

جهان نظام خودش را فقط ازاو دارد

 

فقط به خاطرحُب و ولايت مولاست

اگربهشت خداوند رنگ و بو دارد

 

علي كسي است كه عالم گداي قنبر اوست

اگرچه گوشه پيراهنش رفو دارد

 

براي اينكه علي پابه سينه اش بنهد

خداست شاهد من كعبه هم وضو دارد

 

علي كسي است كه هرشب كنارسجاده

بدون واسطه با دوست گفتگو دارد

 

ولادتش هدف كعبه رامشخص كرد

زخاك پاي علي كعبه آبرو دارد

 

علي كه پشت نبردش زره نمي خواهد

اگرچه لشگري ازسنگ روبرو دارد

 

رسيد آنكه خداكعبه رابه او بخشيد

گه ولادت او كعبه مدتي خنديد

 

رسيد حيدر و اين خاك نور باران شد

به يمن آمدنش عالمي مسلمان شد

 

همين كه دروسط كعبه او تولد يافت

گلِ خدا شد و كعبه به پاش گلدان شد

 

تمام گرمي بازار حسن يوسف بود

پس ازعلي چقدرنرخ يوسف ارزان شد

 

علي قدم زد و خورشيد زيرپاي علي

زخاك سر زده و آفتابگردان شد

 

امام كعبه رسيد و به يمن آمدنش

سرود روي لب مصطفي علي جان شد

 

براي آمدنش كعبه پيش دستي كرد

و سينه چاكي او زودتر نمايان شد

 

اگرچه قنبراو پادشاه قلب من است

ولي گداي علي هركه گشت سلمان شد

 

لبش كه وا شد و ‌ذكرخدا به لب آورد

زمين نه عالم هستي بهشت عرفان شد

 

علي امام من است و منم غلام علي

علي براي تمامي خلق سلطان شد

 

بنام شيرخدا لااله الا الله

پس از رسول مكرم علي ولي الله

 

ولاي شيرخدا آخرش ثمر دارد

چرا كه حب علي روي دل اثردارد

 

تمام لشكردشمن به خاك مي ريزند

اگر اراده كند ذوالفقار بردارد

 

تمامي غزوات رسول شاهد بود

ميان لشكر اسلام علي جگر دارد

 

زضربه هاي سرذوالفقار معلوم است

يدالله است علي واقعا هنر دارد

 

علي نياز به خوُد و زره نخواهد داشت

چرا كه از پر و بال ملك سپر دارد

 

اگرشكست نخورده زجنگ برگشته

دعاي فاطمه اش را به پشت سردارد

 

شجاعتش به كنار او معلم فضل است

به اين دليل كه مثل حسن پسر دارد

 

زچشم او همه عرش نور مي گيرند

چراكه دامن او حضرت قمر دارد

 

بگو به مردم عالم بياورد يك بار

شبيه زينب او كسي اگر دارد

 

حسين اوست بهشتم تمام زندگيم

من از گدايي مولا دراوج بندگيم

 

من ازقديم به اين خانواده عبد درم

فداي محسن او صدهزار چون پسرم

 

تمام هستي خود را فروختم ديروز

كه نذرآمدنش قد كعبه گل بخرم

 

دوباره زائر ميخانه ی نجف شده ام

فتاد باردگر سوي صحن اوگذرم

 

بخاطر همه چيز ازخدام ممنونم

كه ياعليست نمازم دعاي هرسحرم

 

بدون  راه نجاتي به بركت مولا

خدا گواست در آماج كوهي ازخطرم

 

گه ولادت من باطنين ياحيدر

گره زده دل من را به صحن او پدرم

 

امام حضرت زهرا امير ملك ولا

فداي اينهمه لطف و صفات چشم ترم

 

شبي كه برلب من ذكر حيدري دادند

همينكه گفتم علي حكم نوكري دادند

 

مهدی نظری

شعرولادت علي(ع) {دنياي بي امام } - عرب خالقي


امیرالمومنین(ع)-ولادت

 

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است

از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است

از آسمان حقیقت قرآن رسیده است

شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند

در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند

روزی كه مكه بوی خدای اَحَد گرفت

حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت

دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت

خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد

كوری چشم هر چه صنم سینه چاك كرد

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد

وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد

وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد

كعبه سه روز دور سر او طواف كرد

حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است

با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است  

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست

خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست

از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست

حُسن خدای عزّوجل حیدر آمده‌ست

جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت

حُسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!

ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!

ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!

پیر پیمبران، پدری كن برای ما!

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها

دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها

پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد

تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد

حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد

خاك تو هر كسی كه نشد كیمیا نشد

ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود»

آری! «به یُمن لطف شما خاك زر شود»

ای ذوق حُسن مطلع و حُسن ختام ما!

شیرینی اذان و اقامه به كام ما!

تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما

«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است

پای تو هر کسی که نماند نماندنی است


محسن عرب خالقي

شعرولادت علي(ع) {درقبلگه} - حسان

امیرالمومنین(ع)-ولادت

 

در قبله‌گه راز فرود آمد ماه

یا زادگه علی بود بیت‌الله

از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت

تا این كه ره وصال گردد كوتاه

مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت

افكند خدای پرده بر سِرُّالله

در بسته و دیوار به هم آمده بود

جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه

از راز و نیاز بنده و معبودش

در خلوت آن خانه نشد كس آگاه

در باز نشد گر چه بسی كوشیدند

هر دیده به صد سوال می‌كرد نگاه

هر جا سخن از قصه بیت‌الله بود

افتاد حكایت حرم در افواه

نومید شدند و مات و حیران ماندند

تا باز مگر خدای بگشاید راه

تا این كه به پیش چشم حیرت‌زدگان

دیوار شكافت بار دیگر ناگاه

از بیت خدا برون یدالله آمد

لاحولَ و لا قوهَ إلّا بالله

شد حبس نفس‌ها چو جمالش دیدند

تا آینه گَرد غم نگیرد از آه

با بنتِ اسد خود اسدالله آمد

از بیت احد مهر درآمد با ماه

بوسند خلایق حجرالاسود را

چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه

خاموش حسانا كه مقام است بلند

ترسم بود این گفته كوتاه گناه


حبيب الله چايچيان

شعرميلادعلي(ع) - كلامي زنجاني

امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت

 

حق روز ازل كل نِعم را به علی داد

بین حكما حُكمِ حَكَم را به علی داد

معنای یدالله همین است و جز این نیست

كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد

می‌خواست به تصویر كشد قدرت خود را

در معركه شمشیر دو دم را به علی داد

عمّال شیاطین همه ماندند تهی‌دست

تا احمد محمود علم را به علی داد

یاران ولایت به خدا اهل بهشتند

الله كریم است، كرم را به علی داد

هر مملكتی تابع فرمان امیری است

ایران، دلِ افتاده به غم را به علی داد

از نسل علی یك علی آمد به خراسان

یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد

كوچك‌تر از آن است عجم فخر فروشد

گو حیدری‌ام، یار دلم را به علی داد

سبقت بگرفت اُمّ علی ز اُمّ مسیحا

روزی كه خدا حق قدم را به علی داد

مملوك ببین مالك دین در شب میلاد

تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد

بودی همه اشراف عرب طالب زهرا

طه گهر عهد قِدَم را به علی داد

بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر

با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد

از یُمن همین وصلت فرخنده «كلامی»!

حق زینب آزاده‌شیم را به علی داد

×××

رباعی

این سیزده رجب عجب محترم است

چون روز طلوع آفتاب كرم است

حاجی! به طواف كعبه آرام برو

چون سید اوصیا درون حرم است


ولي اله كلامي زنجاني

شعرميلاد امام علي(ع) - فردوسي


امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت


ای کعبه امشب ناز کن بر آسمان ها و زمین

از این که داری در بغل مرآت ربّ العالمین

ای مولد شیر خدا، ای رشک فردوس برین

وقت طواف روی حق، همراه جبریل امین

برگو به آواز جلی تحمید خود را این چنین

 (لبّیک) ای جان جهان، مولا امیرالمؤمنین

در اعتکاف عاشقی، از یار استقبال کن

حجّت قبولِ حق شده، ای کعبه امشب حال کن

بت های کعبه بشنوید آمد خلیل بت شکن

احیاگر دین خدا ممدوح ذات ذو المنن

پرچم به دوش قافله یار نبی مؤتمن

در هر زمان و هر مکان آگه ز اسرار و علن

اوصاف او از حد برون مدحش فراتر از سخن

خُلقش حسن، خویش حسن، فرزند نیکویش حسن

از هیبت شیر خدا روی زمین افتاده اید

همراه کلّ انبیا ذکر علی سر داده اید

ای فاطمه بنت اسد، الحق که شیر آورده ای

فرمانروای معرکه، شیر دلیر آورده ای

بر خاتم پیغمبران امشب وزیر آورده ای

بر آسمان ها و زمین خیر کثیر آورده ای

بر شیعیان مرتضی امشب امیر آورده ای

بر آفتاب انبیا ماه منیر آورده ای

بازوی ختم المرسلین،جان رسول است این پسر

ابن عم و داماد او، زوج بتول است این پسر  

ذکر زمین و آسمان،حیدر امیرالمؤمنین

ذکر همه پیغمبران، حیدر امیرالمؤمنین

ذکر لب پیر و جوان، حیدر امیرالمؤمنین

ذکری که می بخشد توان، حیدر امیرالمؤمنین

ذکری که باشد جاودان، حیدر امیرالمؤمنین

ذکری که شد اکسیر جان، حیدر امیرالمؤمنین

ذکر امیرالمؤمنین ذکر تمام ماسواست

هم ذکر کل ماسوا هم ذکر زیبای خداست

ای فاتح بدر و حنین،سردار خیبر یا علی

ای آن کسی که خفته ای جای پیمبر یا علی

یار ضعیفان جهان، خصم ستمگر یا علی

بر قلب دشمن می زنی همواره آذر یا علی

در جنگ خندق ضربه ات افضل ز محشر یا علی

آری فقط مخصوص تو شد نام حیدر یا علی

با رقص شمشیرت علی، دشمن فراری می شود

هر ضربه ای که می زنی آن ضربه کاری می شود

با چرخش چشمان تو دوزخ گلستان می شود

با یک نگاهت ذرّه هم مهر درخشان می شود

عقل بشر از درک تو همواره حیران می شود

یوسف اگر بیند تو را در چاه پنهان می شود

آدم به حقّ نام تو مشمول غفران می شود

نوح نبی با حرز تو ایمن ز طوفان می شود

عیسیَ بن مریم با دمش دم از تو هر دم می زند

موسی به ذکر "یا علی" پا در دل یم می زند

خورشید و ماه آسمان یک پرتویی از نور تو

دریای غفران الهی تا ابد منشور تو

آغوش گرم مصطفی گردیده امشب طور تو

هستی سلیمان جهان، خلق دو عالم مور تو

ایجاد می گردد عدم آقا به یک دستور تو

هر ذرّه در عالم بود فرمانبر و مأمور تو

مهرت شده گنجینه ی ما، یا امیرالمؤمنین

حک شد به روی سینه ی ما، یا امیرالمؤمنین

گر چه گنهکار و بدم امّا خریدارم شدی

دیدی غمین و بی کَسم، شمع شب تارم شدی

مشکل گشای عقده های این دل زارم شدی

در راه پُر پیچ و خم دنیا نگهدارم شدی

نازل شدی امشب طبیب قلب بیمارم شدی

با لطف خود در این سرای بی کسی یارم شدی

ای مأمن بیچارگان، الحق تویی خیر کثیر

من سائل کوی توأم یا مرتضی دستم بگیر


محمدفردوسي

شعرميلادعلي(ع) - شهرياري

حضرت علي - ولادت

رطب لعل لب یار چشیدن دارد

در پس پرده رخ یار چه دیدن دارد

در هوایی که در آن بوی علی می آید

سنگ هم گر بزند باز پریدن دارد

جام اگر پر شود از باده ناب علوی

لب ِ تشنه پی این جام دویدن دارد

باده از کوثر اگر باشد و ساقی حیدر

منت حیدر کرار کشیدن دارد

" اشهد ان علیا ولی الله " آری

صد و ده مرتبه این نام شنیدن دارد

می زند مرغ دل امشب ز سر شور و شعف

بوسه ای بر ترک کعبه و بر صحن نجف

امشب از عالم بالا خبری می آید

در پی تیرگی شب سحری می آید

هر کسی ز عالم بالا اثری می خواهد

گو بیاید که ز بالا اثری می آید

حرم کعبه ترک خورد و بهم باز آمد

همه گفتند که او از چه دری می آید؟

به خدا آینه آمد به جهان روی علی

که از آن ناحیه خیر البشری می آید

" چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی "

که در آن بر همه عالم پدری می آید

به دل اهل ولا عشق علی پا برجاست

به خدا در دو جهان پرچم حیدر بالاست


ناصر شهرياري

شعرولادت علي(ع) - صابرخراساني

امیرالمومنین(ع)-ولادت

 

دارد هــنوز از کــعبه بــوی تو مــی آید

حجـش قبول اسـت آن که سوی تو می آید

تو  آب ها  را  مهـر  کوثـــر  کرده ای پـــس

جوشــانده ی  زمــزم  ز  جـوی  تو می آید

خورشـید در خورشـید شد نورٌ عــلی نور

وقــتی  که  زهـــرا  روبروی  تــو  مــی آید

شب می شود یک سمت عالم آن زمان که

بر  روی  پیــشانیت  مـــوی  تو   مـــی آید

بنـت اسـد الله اکبر داشـت، حق  داشت

دیوار کعبه گر ترک برداشت، حق داشت

شعرولادت علي (ع) - ميسوخت در حرارت}- رضاجعفري

امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت

 

می سوخت در حرارت یک جلوه آفتاب

سر بُرد از خجالت خود موج زیر آب

دریا شنید نامش و از ترس آب شد

خورشید پا برهنه زمین خورد از شتاب

وصفش کسی نگفت و هزاران کتاب شد

سطری نخوانده هیچ کسی زین همه کتاب

کُلّی است مثل نور ، ولی منحصر به فرد

مجبور روشنیم و نداریم انتخاب

بنت اسد رسید و دعا کرد کای خدا!

آمد برون ز کعبه منادای مستجاب

کعبه نداشت ظرفیتِ جلوه این همه

تصویر چون بزرگ تر آمد شکست قاب

ما مست کرده ایم و به معراج می رویم

از کاسه های لم یَلدِ سوره ی شراب

ما را خراب باده ی توحید کرده اند

جمع نقیض را نگر؛ آبادیِ خراب

آری بزرگتر ز علی نیست آیه ای

آری زلال تر ز علی نیست حقِّ ناب

سیمرغ، بی عنایت تو مرغ خانگی

مرغی که با ولایت تو پر زند، عقاب


حجت الاسلام رضا جعفري

مدح اميرالمومنين(ع) {توبي انتهايي} - لطيفيان

امیرالمومنین(ع)-مدح


تو بی ابتدایی و بی انتها

شبیه پیمبر شبیه خدا

تو بالاترین نقطه ی باوری

معماترین نقطه ی زیر «با»

مقرب ترین جلوه ی لم یلد

و لم یولد آیه های خدا

تو آن سمت دروازه ی باوری

همان جا که می خوانمش ناکجا

مرا آن طرف ها اگر راه نیست

شما لااقل این طرف ها بیا

تو آن خواهش سبز سجاده ای

همان التماس شب انبیا

تویی مقصد اول و آخرم

مناجات شب های غارِ حرا

بیا با پر و بال کروبیان

بزن وصله این گیوه ی پاره را

بزن بیل خود بر این سرزمین

بزن تا كه باشم درخت شما

من از آبِ چاهِ شما خورده ام

که حالا شدم تشنه ی کربلا

خدای كرم! سایه ی ناشناس!

در این كوچه های بدون صدا

چنان مخلصانه كرم می كنی

كه حتی نمی ماندت رَدِّ پا

تو یعنی همان شاهِ شهر منی

كه داری قدم می زنی با گدا؟!

در این سینه ی شب كجا می روی؟

از این جاده ها، دور از چشم ما

به سمت مناجات سجاده ات

اگر می روی التماس دعا

××× 

تو باران ترینی و ما خشكسال

رسیده ترینی و ما كالِ كال

تو مانند آبی ولی آب تر

تو مثل طلایی ولی ناب تر

اگر تو صعودی، فرودیم ما

اگر تو نبودی، نبودیم ما

تو نورِ خودی، آفتابِ خودی

مسلمان دین كتاب خودی

تو اسرار لب های پیغمبری

قسم های شب های پیغمبری

تو سیبی تو میل شب جمعه ای

دعای كمیل شب جمعه ای

مسیحای مَسحِ یتیمان تویی

محاسن سپید كریمان تویی

تو سیمرغی و كوه قاف خودی

تو ذی الحجه ی در طواف خودی

تو با مردمی، مردمی نیستی

تو نان جویی، گندمی نیستی

تو نوری و هر صبح خورشیدمی

تو اخلاص آیات توحیدمی

تو دیگر برای من عادت شدی

هزار و دو ركعت عبادت شدی

تو شصت و سه دفعه بهارم شدی

نهالت شدم باغدارم شدی

×××

همیشه درِ خانه ات باز بود

تنورت همیشه نمك ساز بود

تو بودی كه شب ها سحر داشتند

یتیمان كوفه پدر داشتند

پُر از نوری و آفتابی علی

سلام بدون جوابی علی

نگاهت شبی خواب راحت نكرد

و یك شب لبت استراحت نكرد

تو رفتی و حالا در این روزها

ورق می زنم خاطرات تو را

همان روزهایی كه تنها شدی

شكسته ترین مرد دنیا شدی

همان روزهایی كه یك مرد پست

غرور تو را با طنابی شكست

همان جا تو را خون جگر كرده اند

بتول تو را بی پسر كرده اند

همان جا دلِ مهربانت شكست

همان روز چند استخوانت شكست

×××

تو بالایی و در كفِ پست ها

زدند آفتاب تو را دست ها...


علي اكبر لطيفيان

شعرولادت حضرت علي(ع) {ماعاشقيم} - سيدمحمدحسيني


امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت

 

ما عاشقیم و تا به قیامت یگانه ایم

ما از ازل برای ابد عاشقانه ایم

ما موج می زنیم به طوفان عاشقی

دریای احمریم ولی بی کرانه ایم

آواره ایم خانه به دوشیم بی کسیم

ما چون کبوتریم که دنبال لانه ایم

دلبر نگاهمان نکند گریه می کنیم

چون خواب کودکانه پی هر بهانه ایم

حتی برای بودن ما آیه آمده است

ماها یتیم و سائل این آستانه ایم

ما را خدا ز خاک بنی هاشم آفرید

پس تا ابد برای همین جاودانه ایم

با عشق می پریم پر و بالمان دهید

اشکی برای گریه امسال مان دهید

گنبد نشان بده که برایت کبوتریم

جلد حرم شدیم برای تو می پریم

ما مومن نفوذ نگاه شما شدیم

یک لحظه بی نگاه شما باز کافریم

دور از شما شمایل مرداب می شویم

وقتی کنار دست شماییم کوثریم

تو مالکی و ما همگی بنده توایم

تو حیدری و ما همه از نسل اشتریم

تبعیدی توایم به صحرا رسیده ایم

آقا اگر قبول کنی ما ابوذریم

یک شب به قوم و خویش خودت سر نمی زنی

دینی اگر حساب کنی ما برادریم

بالا پریده ام پر و بال مرا بچین

خیلی بزرگمان بکنی تازه نوکریم

ما سائلیم وقت رکوعت رسیده ایم

انفاق کن ولی خدا یا اباالکریم

ما بنده زاده ایم تو چاکر قبول کن

از نسل قنبریم تو قنبر قبول کن  

غم در کنار چشم شما شاد می شود

یعنی خرابه ها به تو آباد می شود

دنیا به یمن روی شما در تحرک است

حتی نسیم هم ز شما باد می شود

چشمت خم شراب ولی کندوی عسل

باده فروش عشق تو قنّاد می شود

آواز خوان دکّه خیاطی محل

با یک نفس ز کام تو ارشاد می شود

هر کس اسیر عشق تو بود است یا علی

از قید و بند عالمی آزاد می شود

شاگرد روز اول درس محبتت

با اولین کلام تو استاد می شود

با یک اشاره ات همه شمشیر می کشیم

وقتی که پیر حضرت مقداد می شود

حالا مرید صبر توام یا باالحسن

 ای پیر درد و غصه و غم یا ابالحسن

ای کعبه از حضور شما مفتخرترین

مکه به یمن شخص شما معتبرترین

کعبه برای روی شما سینه اش شکست

تو قلب شهر مکه شدی یا جگرترین؟

قبل از نزول، ترجمه مومنون شدی

در آیه های حضرت حق مستقرترین

پیروز تا همیشهٔ هر غزوه احد

ای سینه ات برای محمد سپرترین

از بس علاقه داشت محمد به روی تو

داماد او شدی و برایش پسرترین

هر روز ما برای شما جشن می شود

هر روز ما برای شما ای پدرترین

آواره بوده اند چه بسیار در پی ات

ما هم برای عشق شما در به در ترین

امشب بیا و آیه ای از مومنون بخوان

 حزب خدا شدی و هم الغالبون بخوان


سيدمحمدحسيني

شعرولادت حضرت علي (ع) {ماه مولا شد} - مويد


امیرالمومنین(ع)-ولادت

 

ماهِ مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان

در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان

در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان

«یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان

با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی

هم‌چنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی

دانهٔ اشكی چنان آیینه صافت می‌كند

سوز آهی محرم بزم عفافت می‌كند

رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند

ذات حق دعوت برای اعتكافت می‌كند

معتكف در مسجد آن‌چه دید جز آن‌جا نبود

اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود

مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی

پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی

می‌رسد بر گوش جانش نغمه‌های یا علی

اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی

چون سر آمد اعتكافش، عشق شد هم‌دوش او

تا برآمد آفتابی بود در آغوش او

ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر

تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر

چون صدف این گوهر یك‌دانه را در بر بگیر

خانه را بگشا و صاحب‌خانه را در بگیر

 در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند

خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند

ای حرم! غسل زیارت كن جمالش را ببین

چهره‌ی چون ماه و ابروی هلالش را ببین

خط بكش بر روی بت‌ها و خط و خالش را ببین

بر سر دست رسول‌الله مقالش را ببین

كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان!

هر چه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان

چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد

از نگاهش عقده‌ی غم به پیمبر باز شد

شهر علم مصطفی(ص) را بر جهان در باز شد

حجت داور لبش با نام داور باز شد

ای حریم كعبه! بشنو، این ندای دلنشین

آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین

اختیارش با خدا و عالمش در اختیار

مرد میدان‌های علم و حلم و مجد و افتخار


سيدرضامويد

شعرولادت حضرت علي(ع){توحيد نهد در دل كعبه} - سازگار


امام علی(ع)-ولادت

 

توحید نهد در دل کعبه قدم امشب

بت ها همه گشتند به تعظیم، خم امشب

ارکان حرم دور حرم ذکر گرفتند

در کعبه فتاده است به سجده صنم امشب

بر گوش رسد زمزمه چشمه ی زمزم

تا صبح زند از اسدالله دم امشب

تبریک بگویید به کعبه که دوباره

گردیده به میلاد علی محترم امشب

تا فاطمه ی بنت اسد در حرم آید

ای اهل حرم دور شوید از حرم امشب

پیدایش سیمای خداوند مبارک

بر کعبه تماشای خداوند ، مبارک

امشب حرم از عرش سرافراز تر آمد

در بیت خدا روی خدا جلوه گر آمد

شمشیر خدا شیر خدا حیدر کرار

یا حامی جان بر کف پیغامبر آمد

یا آمنه ی بنت وهب زاده محمد

یا فاطمه ی بنت اسد را پسر آمد

یا فاتح بدر احد و خیبر و احزاب

یا شیر حق از بیشه ی فتح و ظفر آمد

ای بیت خدا روی خداوند مبارک

ای ختم رسل جان عزیزت به بر آمد

در کعبه ندا می رسد از خالق سر مد

میلاد علی باد مبارک به محمد

بت های حرم سوره ی توحید بخوانید

در مقدم مولا دُر تهلیل فشانید

میلاد علی را همه تبریک بگویید

از بنت اسد عیدی خود را بستانید

با دست علی تا به روی خاک بیفتید

در کعبه بمانید بمانید بمانید

امشب همه دور اسد الله بگیرید

از جانب ما نیز سلامش برسانید

با حمد حق از حلقه ی تهمت به در آیید

با مدح علی آتش دل را بنشانید

با دیدن آن قامت و آن طلعت نیکو

فریاد برآرید هوالحق و هو الهو

کعبه همه سر تا قدم آغوش گشوده

یا اینکه خدای حرم آغوش گشوده

الله که با دیدن توحید مجسم

در دامن کعبه صنم آغوش گشوده

میلاد علی آمده و عید کرامت

بر شیعه ی مولا ، کرم آغوش گشوده

دیگر نهراسد کسی از آتش دوزخ

زیرا که ریاض ارم آغوش گشوده

تا بنت اسد با اسدش از حرم آید

پیغمبر اکرم زهم آغوش گشوده

با جام ولایت شده سرمست محمد

دل داده به شوق علی از دست محمد

سر تا به قدم گشته نبی چشم که باید

از کعبه برون بنت اسد با اسد آید

تکبیر بگویید که آن چشم خداوند

چشمی به گل روی محمد بگشاید

تکبیر بگویید که با خواند قرآن

هم جان نبی بخشد و هم دل برباید

تکبیر بگویید که مولا علی آمد

تا زنگ غم از قلب محمد زداید

تکبیر بگویید که با حسن خدایی

امروز خدا را به محمد بنماید

احمد به بغل آنچه که بایست گرفته

یا جان خودش را به سر دست گرفته

از خالق دادار بپرسید علی کیست

از احمد مختار بپرسید علی کیست

جز شخص علی شخص علی را نشناسد

از حیدر کرار بپرسید علی کیست

در غزوه ی بدر و احد و خیبر و احزاب

از تیغ شرر بار بپرسید علی کیست

از چاه و شب و نخله ی خرما و بیابان

از شمع شب تار بپرسید علی کیست

شمیر به دشمن دهد و شیر به قاتل

از قاتل خونخار بپرسید علی کیست

آیینه ی ذات ازلی را چه بخوانند

خلقت همه مانند علی را چه بخوانند

آیینه معبود علی بود علی بود

سر منشاء هر جود علی بود علی بود

رکن و حرم و حجرو صفا مروه و مسعا

سجده علی و ساجد و مسجود علی بود

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن

هم شاهد و مشهود علی بود علی بود

بعد از همه ایجاد علی هست علی هست

پیش از همه موجود علی بود علی بود

روزی که نه روز و نه شبی بود به عالم

والله علی بود علی بود علی بود

با این همه عبد است خدا نیست خدا نیست

عبدی که زمعبود جدا نیست جدا نیست

او کیست زکات است و صلات است و صیام است

تکبیر و رکوع است و سجود است و قیام است

سوگند به قرآن که علی بعد محمد

بر خلق امام است امام است امام است

دوزخ به محب وی و جنت به عدویش

والله حرام است حرام است حرام است

سنی اگر انصاف دهد لحمک لحمی

در بحث تمام است تمام است تمام است

من حیدریم حیدری ، اینم به همه عمر

پیوسته مرام است مرام است مرام است

روزی که در ایجاد نه آب و نه گلم بود

او از کرم خویش خریدار دلم بود

در بیشه سبز نبوی شیر علی بود

بر فرق ستمکاران شمشیر علی بود

تا سینه بیداد گران را بشکافد

در ترکش تقدیر خدا تیر علی بود

قرآن کریمی که به دوران نبوت

با نطق محمد شده تفسیر علی بود

نفس است که بندد همه را در غل و زنجیر

مردی که ورا ست به زنجیر علی بود

تهلیل برآید که تهلیل جز او نیست

تکبیر بگویید که تکبیر علی بود

واللهِ همین است همین است همین است

تا دین خدا هست علی رهبر دین است

ای پیش قدت کعبه برافراشته قامت

ای یافته زینت به وجود تو امامت

در سایه توحید تو توحید سرافراز

از بازو و شمشیر تو دین یافت سلامت

تو با حق و حق دور تو گردیده هماره

امروز نه ، فردا نه ،که تا صبح قیامت

از ما همه در محضر تو عجز و توسل

از تو همه درباره ی ما لطف و کرامت

این کل بهشت است که در حشر گذارند

پیشانی ما را به ولای تو علامت

مرغ دل ما ساکن بام حرم تو است

آیین علی دوستی ما کرم تو است

من کیستم ؟ عالم به تولای تو نازد

حور و ملک ،آدم به تولای تو نازد

هم موسی عمران به ولای تو کند فخر

هم عیسی مریم به تولای تو نازد

زهرا به فدای تو کند جان گرامی

پیغمبر اکرم به تولای تو نازد

قرآن شده در مدح و ثنای تو مزین

زیرا که خدا هم به تولای تو نازد

با الله قسم لطف و عطایت نشود کم

بگذار که میثم به تولای تو نازد

بگذار که تا هست به لب نطق و بیانم

پیوسته شود مدح تو جاری به زبانم


غلامرضاسازگار

شعرولادت امام علي(ع){حريم كعبه را بنگر} - حسان

مولای متقیان امیر مومنان(ع)- مدح و ولادت


حریم کعبه را بنگر، که دارد منظری جالب

ملائک با ادب استاده، صف در صف به هر جانب

زمین همواره کسب نور اگر از آسمان می کرد

بود نور زمین امشب، به نور آسمان غالب

همان کو جذبه مهرش، مدار کهکشان ها شد

کنون بر قبله گاه دل، شهاب حسن او ثاقب

یدالله و امین الله و سر الله می آید

که شد میلاد مسعود علی بن ابی طالب

چه مهماندار و مهمانی، چه دلداری چه جانانی

همه جان ها بدو قربان، همه دل ها به او راغب

بدون حبّ او ایمان، به دل ها ره نمی یابد

بدون عشق او انسان ز کوثر کی بود شارب؟

خدای او نمی خواهد، عبادت بی مودّت را

که اجر مصطفی در هر عبودیّت بود واجب

علی ایمان علی قرآن علی در هر عمل میزان

علی بر انس و جان شاهد، علی روز جزا حاسب

به خلوتگاه الاّ هو، صراط مستقیم است او

ولای او بود شرط قبول توبه تائب

حریم کعبه همچون جسم بی جان بود پیش از این

خدا از نفخه رحمت، دمیدش روح در قالب

حریم کعبه پیش از این که بی نام و نشان بودی

ز لوح یا علی امشب معیّن شد و را صاحب

امیر المومنین فاروق و صدّیق است القابش

نباشد سارق القاب او، جز کافری کاذب

علیٌّ حبّه جنّة امام الانس و الجنّة

قسیم النّار والجنّة نبی را اوّلین نایب

نگر بر بت شکن حیدر، به روی دوش پیغمبر

بود یک روح و دو پیکر، عیان زین منظر جالب

اگر مظلوم شد قرآن، بود مظلوم اول او

که خود معنای قرآن است و قرآن را بود کاتب

علی پیروز میدان ها، علی شبگرد ویران ها

علی ما فوق انسان ها علی مطلوب هر طالب

شگفت از قدرت صبرش که پیش چشم عین الله

حریم عصمت اله را بسوزاندی یکی غاصب

حسانا پرده از این راز عالم سوز بردارد

چو آید حجّت آل محمّد، مهدی غایب


حبيب الله چايچيان(حسان}

شعرولادت امام(ع){مجنونتان شديم} - لشگري


امام علی(ع)-مدح و ولادت

 

مجنونتان شدیم كه لیلای مان شوید

سربارتان شدیم كه صهبای مان شوید

تشبیه می كنیم شما را به كعبه تا...

محرابمان شوید و مصلّای مان شوید

آن كعبه ی «یُزار» اگر چه «وَ لا یَزُور»

آن سعی مروه های مُصفّای مان شوید

 دیگر شكاف كعبه عجیب و غریب نیست

وقتی دلیل قلب و تَرَك های مان شوید

ما نیل تشنه ایم و گرفتار قبطیان

با كوثری دوای تلذّای مان شوید

آن دم به روز واقعه چون مسجد الحرام

با آن عصا به ما زده موسای مان شوید

ما را تبار عار یهودا تباه كرد

شمعون با وفای مسیحای مان شوید

تحریر و و نَسخ و ثُلث و چلیپای مان شوید

خطّ شكسته نه كه معلّای مان شوید

اوّل ضمیر اشرفِ مفرد نبی، شما...

والا ضمیر ناب مثنّای مان شوید

هو هو زنان باطل صوفی به ما چه كار؟!

تا «إهدنا الصّراطِ» سویدای مان شوید

با ذوالفقار صف شكن خیبر و اُحُد

در جزر و مدِّ هیمنه، هَیجای مان شوید

«قَوِّ» علی به خدمت خود این جوارحم

«وَ اشْدُدْ عَلَی العَزیمه» ی اعضای مان شوید

آسان نمی شود ز شما گفت یا شنید

حتّی اگر جواب معمّای مان شوید

مَجلای منجلیِّ جلال و جمال حق

ذكر تجلّیات مجلّای مان شوید

از مصطفی و فاطمه و شُبَّر و حسین

آیینه ای به منظر و مرآی مان شوید

مسكین و سائلیم و یتیمیم یا علی!

با «یُطعِمُونِ» روزه پذیرای مان شوید

در این شكسته بسته قصیده به اعتذار

تك بیت بی بدیل مُقفّای مان شوید


مجيدلشگري