زمزمه و واحد حضرت زینب(س)...مجید احدزاده
کربلا خدانگهدارت - بال و پر زده گرفتارت
تا بیای چشم به درم - برادرم برادرم
قلب بشکسته - دست به هم بسته
ای پیکر خسته - جونم رسید برلب
ای دل پر غم - قامت از غم خم
ای گریه هردم - داره می ره زینب
خدا می دونه دیگه جونی به تن نمونده
یه ستاره توی اسمون من نمونده
چشم من بارونیه به یاد لحظه ای که
دیدم از یوسف من یه پیرهن نمونده
واویلتا آه و واویلا
***
دوست دارم آروم بگیرم من
یا حسین بگم بمیرم من
ای عزیز بی سرم - برادرم برادرم
قامتم داله - انگار هزار ساله
دلم تو گوداله - خودم دیدم داداش
دم آخر رو - خنجرو حنجر رو
دیدم برید سر رو -می بُرد روی دستاش
سرتو رو نی دیدم عمامه ای نبود سرت
بُریدن انگشتتو به خاطر انگشترت
لبای کبوده تو دیدم رو نیزه گفتم
تشنه لب من بمیرم کاش زنده بود آب اورت
واویلتا آه و واویلا
***
مجید احدزاده
+ نوشته شده در ساعت توسط خادم المهدي(عج)
|