شعر امیرالمومنین علیه السلام ......احدزاده
جان مي دهم به پاي تو مولا به عشق تو
در هیاهوی ملک صحن تو دیدن دارد
شربتی آب در این کعبه چشیدن دارد
با اذان حرمت اشک چکیدن دارد
هم علی هم ولی الله اش شنیدن دارد
ای خدا حب علی اهل تمنا را بس
از دو دنیای تو ایوان نجف ما را بس
مهدي عبدالكريمي
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
امیرالمومنین(ع)-مدح و عید غدیر
دلی که عارف بالله می شود ای دل
ملازم ولی الله می شود ای دل
دلی بدون علی امتحان نمی گردد
دلی که شک کند از شیعیان نمی گردد
محمد ژوليده
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
بحر طویل عید غدیر و مدح امیرالمومنین(ع)
ساقی از خمّ ولایم بچشان باده که امشب به تولای علی مست شوم،
بی خبر از هست شوم، عاشق یکدست شوم، سر بکشم، پر بکشم، حلقه ی اقبال زنم، از قفس خاکی
تن بال زنم، لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم، گویم و اعجاز کنم، بر دو جهان ناز
کنم، مدح علی بر همه آغاز کنم، هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم، که کشد سوی
غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم، نگهی افکند آنگونه که صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم،
چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و مهر منیری، چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه
مقامی، همه جا بحر عنایت، همه جا نور لایت، شده از خالق معبود روایت، که بود عید ولایت،
ملک و حور و پری، ارض و سما، کوه و چمن، دشت و دمن، ریگ و حجر، نخل و شجر، جنّ و بشر،
یکسره کوشند مگر تا شنوند، از دو لب ختم رُسل، فخر سُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا
را
امیرالمومنین(ع)-مدح
ای به خلق از خلق اولیٰ یا امیرالمؤمنین
وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین
خلق بیتو قطرۀ از هم جدا افتادهاند
با تو میگردند دریا یا امیرالمؤمنین
غلامرضاسازگار
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
امام علی(ع)-غدیر
عیـد همـه اعیـاد خـدا عیـد غدیـر است
عیدی است که پیغمبـر اسـلام بشیر است
عیدی که در آن عمر خطیر است خطیر است
عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است
عیدی است که از سوی خدا بهر محمّد
امام علی(ع)-عید غدیر
امروز روز عیـد خداونـد کبــریاست
عید فرشتگــان خـدا عیـد انبیاست
عید محمّد عید علی عید فاطمه
عید ائمه، عیـد امـم، عید اولیـاست
غلامرضاسازگار
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
امام علی(ع)-عید غدیر
گوشهـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوبتر از خوبتر از خوبتر است
صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است
غلامرضاسازگار
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
امام علی(ع)-عید غدیر
ز مصر نور به کنعان دل بشیر آمد
هلا تمامی پیغمبران! غدیر آمد
به گوش جان علیدوستان چو آیۀ وحی
بشارت از طرف داورِ قدیر آمد
غلامرضاسازگار
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
حضرت علي (ع) - غدير
شعر من از کرم اوست که ارزش دارد
عرش حق از قدم اوست که ارزش دارد
هیئت ام با علم اوست که ارزش دارد
خادمی حرم اوست که ارزش دارد
عليرضاخاكساري
برای ملاحظه متن کامل شعر به ادامه مطلب برويد...
حضرت علی (ع) - مدح
از خالق دادار بپرسید علی کیست
از احمد مختار بپرسید علی کیست
جز شخص علی شخص علی را نشناسد
از حیدر حرار بپرسید علی کیست
شمشیر به دشمن دهد و شیر به قاتل
از قاتل خونخوار بپرسید علی کیست
با دار بلا انس بگیرید و در آن حال
از میثم تمار بپرسید علی کیست
در غزوه ی بدر و احد و خیبر و احزاب
از تیغ شرربار بپرسید علی کیست
از نخله ی خرما و در و دشت و بیابان
از چاه و شب تار بپرسید علی کیست
از حجر و سعید ابن جبیر و ز ابوذر
از مالک و عمار بپرسید علی کیست
جز فاطمه کس محرم اسرار علی نیست
از محرم اسرار بپرسید علی کیست
بگرفت به کف جان و سر و جای نبی خفت
از آن همه ایثار بپرسید علی کیست
غلامرضاسازگار
امیرالمومنین(ع)-مدح
"علی ای همای رحمت" به ابوتراب آید
"تو چه آیتی خدا را" به همان جناب آید
بکند اگر دعایی همه مستجاب آید
"که به آن قمر بگوید که مرا به خواب آید؟
چه شود به ظلمتستان شبی آفتاب آید؟"
علی ای همیشه ساقی بده بادۀ خماران
سر خمّ باده بگشا به سلامتی یاران
"برسان سلام ما را به شکوفه ها به باران"
"شه ماهِ نو- شکاران، مه تیغ- ذوالفقاران
که ز هیبت جمالش دل شیر آب آید"
علی اول است آری علی آخر است آری
علی آنکه با محمّد چو برادر است آری
به خدا قسم که همتای پیمبر است آری
"ره خانۀ محمّد درِ حیدر است آری
که به شهر علم، هر کس ز طریق باب آید"
علی آنکه روز محشر همه را کند گواهی
همه درد خود بگویند به آن جناب شاهی
ولی او غم خودش را به کبوتران چاهی
"تو به شهر بی پناهی ز در دگر چه خواهی
که گر از خدا بجویی ز علی جواب آید"
تو امیر کاروانی نگهی به کاروان کن
تو شفاعت جهان را ز خدای مهربان کن
بده مشک را به عباس و به سوی ما روان کن
"دمی ای فرات رحمت نظری به تشنگان کن
که سکینۀ دل ما به سراغ آب آید"
به خدا به عشق سوگند به لا الهَ الا
چه جهنم و چه فردوس چه آخرت چه دنیا
علی و محمّدم بس حسن و حسین و زهرا
"ره نینوای شوقت چه قیامت است کانجا
چو گلوی نی ببرّی نفس رباب آید"*
*تضمین غزلی از احمد عزیزی
مهدي جهاندار
در مدح مولا امیرالمؤمنین
جان را به یک اشاره مسخّر کند علی
دل را به یک نظاره منوّر کند علی
ایجاد گل ز شعلۀ آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی
بر کائنات جود مکرّر کند علی
****
او را سزد به خلق امیری و رهبری
او آورد عدالت و قسط و برابری
تیغش رسد به چرخ گه رزمآوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری
یک لحظه فتح قلعۀ خیبر کند علی
****
افلاک را مهار کند با نظارهای
بیمهر او به چرخ نتابد ستارهای
نبود به دهر منقبتش را شمارهای
ابلیس را به بند کشد با اشارهای
یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
****
پیغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
****
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حملهاش قضا و قدر میکند حذر
شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
****
هنگام بذل دست بوَد دست داورش
گر کوهی از طلا بود و کوهی از زرش
اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش
این گوی خاک را به جهان زر کند علی
****
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر
از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
ج
****
طاقی که تا قیام قیامت نیافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت
از جبرئیل نغمۀ «الا علی» شنفت
در لیلة المبیت به جای رسول خفت
تا جان خود فدای پیمبر کند علی
****
شاهی که هست و بود به دستش مسخر است
با یک فقیر زندگی او برابر است
از بس که در خلافت خود عدلگستر است
سهم عقیل را که بر او خود برادر است
با سهم یک فقیر برابر کند علی
روزی که از خطای همه پرده میدرند
روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند
دلها ز تشنگی چو شررهای آذرند
آنان که مست جام تولّای حیدرند
سیرابشان ز چشمۀ کوثر کند علی
ج
****
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختیار مکان داده لامکان
گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت میتوان
افلاک را هماره مسخّر کند علی
****
دین یافت از ولادت شیر خدا کمال
بیمهر حیدر است مسلمان شدن محال
عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عین بندگی به خداوند ذوالجلال
اعجاز، همچو خالق داور کند علی
آدم سرشته شد گلش از خاک پای او
کس را چه زهره تا که بگوید ثنای او
مداح او کسی است که باشد خدای او
اکسیر معرفت طلب از کیمیای او
شاید مس وجود تو را زر کند علی
****
دنیا ندیده مثل علی راست قامتی
در هر دلی بپاست ز شورش قیامتی
هر نقطه را بوَد ز ولایش علامتی
هر لحظه ریزد از سر دستش کرامتی
جود از نیاز خلق، فزونتر کند علی
****
دل از خیال منظر حسنش صفا گرفت
باید از آن جمال نشان خدا گرفت
حق از نخست، عهد ولایش ز ما گرفت
روزی که تیرگی همه جا را فراگرفت
ما را شراب نور به ساغر کند علی
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هرکس به حشر میدروَد هر چه را که کشت
بخشنده میشوند همه کردههای زشت
روید ز شعلههای جهنم گل بهشت
گر یک نگه ز دور به محشر کند علی
****
مهر قبول توبۀ آدم به نام اوست
موسی به طور همسخن و همکلام اوست
از قلههای وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست
تا در نظام خود چه مقدّر کند علی
****
مدح حضرت علي
مِنّتِ زلف تو دارم که گرفتارم کرد
گوهر مهر تو اینگونه خریدارم کرد
کافری بیش نبودم عَلَوی ام کردی
نفس عشق شما بود که بیدارم کرد
کار و بار ِدلم از مِهر شما سکه شده
عاقبت عشق ، مرا شُهره ی بازارم کرد
تا قیامت به خدا گردن من حق دارد
آن کسی را که سر کوی تو بیمارم کرد
سایه ی لطف خودت را ز سرم کم نکنی
برکت سایه ی تو لایق دربارم کرد
کیمیایی بنما تا زرّ نابم سازی
اربعینی بطلب تا که شرابم سازی
ای علمدار خدا صاحب شمشیر دو سر
اسدالله ترین ای زره پیغمبر
هر کسی در پی آن است به جایی برسد
سر نهادن به کف پای تو مارا خوشتر
یکی از پا به رکابان حریمت حمزه
گوشه ای از سَکَنات و وَجَناتت جعفر
ضربه ای را که تو در غزوه ی احزاب زدی
از عبادات ملک،جن و بشر سنگین تر
کس جلودار تو ای حیدر کرار نبود
شاهد قدرت بازوی تو باب الخیبر
بی سبب نیست که عباس زره میپوشد
در دلِ علقمه میگفت اناابن الحیدر
یل شمشیر زن قطب جهان میباشی
اسدالله زمین شیر زمان میباشی
قامتی نیست که در پیش قدت تا نشود
ملکی نیست که تا پیش قدت پا نشود
به خداوند قسم دور حریمت مریم
گر نیفتد ز نفس مادر عیسا نشود
هر کسی قنبرتان را به تمسخر گیرد
به زمینی تو بکوبیش دگر پا نشود
تا که تو آب بر این نخل رطب میریزی
خار این نخل محال است که خرما نشود
من دخیل حرم شاهِ نجف میباشم
هو مدد گر گره ی نوکریم وا نشود
هر کسی خادم دربار تو در عالم نیست
میتوان گفت که از سلسله ی آدم نیست
علی اکبر لطیفیان
آنان که بحر را به نظر در سبو کنند
آیا شود سبویِ مرا زیر و رو کنند؟
دل را حرارتِ غم ِ تو کم نمیشود
مارا اگر به چشمه ی زمزم فرو کنند
فریادِ أنت ربیَّ الاعلی کنم بلند
در حشر اگر مرا به علی روبه رو کنند
فردا که هر کسی به کَفَش هست نامه ای
مارا به گریه یِ غم تو شستشو کنند
ما طفل ِ خاک باز ِ تو هستیم یا علی
مارا بگو ز خاک نجف جستجو کنند
دامانِ کهنه ی من ِ ژولیده را بگو
با دستهای خسته ی زهرا رفو کنند
عمر ِ گدایی من و سلطانی ات یکیست
آنگونه که خدا و مسلمانی ات یکیست
ای شاهِ تاج دار ِ قریشی حرم تویی
نوروزْ نام توست که عیدِ عجم تویی
سِنِّ تو با خدایِ تو تطبیق داده ایم
آنکس که نیست سابقه اش با عدم تویی
گودال تو رفیع ترین جایِ عالم است
آنکس که زد به قلّه ی عالم علم تویی
سلطانیِ تو بر همه عالم مُسَلَم است
جمله رعیّتیم و فقط محتشم تویی
عالم قلمرو ِ تو و اولاد فاطمه ست
شیری که نیست بیشه یِ او جز کرم تویی
رویِ جهاز ِ اینهمه اُشتُر چه میکنی؟
بر رویِ دستِ بحر ِ تفکر چه میکنی؟
از یک خروش ِ تیغ ِ شه تاجدار ِ ما
حق گفت لافتی پی ِ شرح ِ نگار ِ ما
تاریخ را نبی سر ِ دستش گرفته است
جمع است چون رُسُل همه در رویِ یار ِ ما
من که صمد پرستم و ذکرم صنم صنم
شادم بُتی چنان تو بُوَد کردگار ِ ما
عالم مجالِ جلوه یِ یک نوکر تو نیست
باشد به حشر جلوه یِ دُلدُل سوار ِ ما
غالب ترین اسد که شناسم تویی علی
ای نعره ی برائتِ تو راهکار ِ ما
خلاقیّ و به جایِ خدا تکیه داده ای
هم کعبه ساز و کعبه و هم کعبه زاده ای
یا قاهرَ الْعَدُوْ که به جولان نشسته ای
یا والیَ الْوَلی که به احسان نشسته ای
چوپانِ مکه را به ظهور ایستاده ای
با انبیا اگر چه تو پنهان نشسته ای
گویند گفته ای که بهین روز ِ تو بُوَد
امروز که به مَسنَدِ سلطان نشسته ای
خیبر کَنی که حمل ِ قشون میکند تویی
تو فوق شأن آدم و انسان نشسته ای
قرآن چو گفت:حق سر ِ عرش است از تو گفت
رحمانی و به مَسنَدِ رحمان نشسته ای
یا غافِرَ الذُنوبْ تَعالَیتُ یا علی
یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی
ای منبر تو دستِ رسولِ خدا علی
ای بر فراز ِ دستِ شه انّما علی
تو پیش ِ آب تشنه یِ ارشادِ مردمی
جانها فدایِ این همه مِهر ِ تو یا علی
جایی دگر علیِّ دگر تشنه کام ماند
بر رویِ دست پادشه کربلا علی
میخواست تا که مایه یِ ارشاد دین شود
نور گلو عیان شد از آن با وفا علی
بیچاره شد ربابِ دل آشفته یِ حسین
تا دید آن عزیز ِ به خون خفته یِ حسین
مدح اميرالمومنين
ذوالفقاری که حق به لب دارد
روح از مشرکان طلب دارد
ذوالفقاری که برق تا میزد
لشکری صف نبسته جا میزد
شکل لا بود و از فنا میگفت
با علی بود و از خدا میگفت
تا که در دستهای حیدر بود
صحنهی رزم، روز محشر بود
تیغ در پنجههای حیدر گشت
یک نفر آمد و دو تا برگشت
تیغش از بس سبک رها شده بود
تن دوان بود و سر جدا شده بود
تن دوان بود و بی خبر که چه شد؟
در هوا گیج مانده سر که چه شد؟
تا علی عزم سر زدن کرده
ملک الموت هم کم آورده
ضربدر بین ضربهها میزد
اینچنین سر دو تا دو تا میزد
با هم افتد دو سر، نگو لاف است!
کمترش پیش حیدر اسراف است
شیر مست است و تیغ در دستش
جام در دست و عشق سر مستش
شور مولاست این ولی از توست
فاطمه! مستی علی از توست
شاعر: قاسم صرافان
امام علی(ع)-مدح و مناجات قسمتم نیست بال و پر بدهند به من از آن طرف خبر بدهند جگرم را وسط گذاشته ام به همه گفته ام نظر بدهند به خدا گریه می کنی تا صبح شرح حال مرا اگر بدهند من از این در نمی روم هر چند جای این در هزار در بدهند چند تا مثل من خبر داری؟! پای تو حاضرند سر بدهند دردسر مایه ی کمالات است نذر کردیم دردسر بدهند ای امیر نجف به نفع تو نیست عاشقانت اگر ضرر بدهند درد و دل کردن تو را اغلب به گدایانِ خون جگر بدهند خاک پای تو قیمتش عرش است پس نباید به جاش زر بدهند چه کسی دیده هفت عالم را همه اش را به یک نفر بدهند *** آفریده شدم برای علی تا بیفتم به دست و پای علی این که ما از چه آفریده شدیم علتش هست خاک پای علی جان سائل چه ارزشی دارد جان پیغمبران فدای علی صد هزار آفتاب می ریزد با تکان خوردن عبای علی هم علی می شود علی خدا هم خدا می شود خدای علی این صدای علی صدای خدا؟ یا صدای خدا صدای علی؟ هم نشسته علی به جای خدا هم نشسته خدا به جای علی لطف معراج مصطفی این بود شد صدای خدا صدای علی عرش را شرع را شریعت را همه را آفریده با "یه" علی ذکر بالا سرش حسین بُوَد پس نجف هست کربلای علی انا مشتاق به جوار نجف انا محتاج به دعای علی بچه های بزرگ و كوچكمان همه قربان بچه های علی دست مولا و چادر بی بی دست ما و نخ عبای علی چه مقامی ست که هزاران بار می شود فاطمه فدای علی
علي اكبر لطيفيان
امام علی(ع)-مدح
بر بلندای فلک ذکر ملائک یا علی ست
هر که گوید یا علی، در روز محشر با علی ست
در طواف کعبه گر با دیده ی دل بنگری
هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علی ست
گر خدا خوانم علی را، کفر باشد کفر محض
به که گویم المثنای حق یکتا علی ست
ای یهودی، ای مسیحی، ای مسلمان، ای فلان!
رکن کعبه، چلچراغ مسجد الاقصی علی ست
در شب معراج احمد نور از لب نور بود
دید در افلاک، ماه لیلة الاسرا علی ست
مردگان دم می گرفتند ز عیسای مسیح
غافل از آن که مسیحای دو صد عیسی علی ست
اوست سرّ اسم اعظم، واقف است او بر امور
راز پنهان در عصای پنجه ی موسی علی ست
با علی بودن علو و عزت و آزادگی ست
جبرئیل عرش را استاد بی همتا علی ست
خواستگاران فراوان داشت دخت مصطفی
از خدا دستور آمد همسر زهرا علی ست
بر فراز آسمان ها هم حکومت حق اوست
حاکم و فرمانروای عالم بالا علی ست
قدرت کل دُوَل، از ناخن او کمتر است
امپراطور بلند آوازه ی دنیا علی ست
از غدیر خم چه می دانی؟، نمی دانی بدان
بعد پیغمبر امام و رهبر و مولا علیست
ای که هی دم می زنی از اولی و دومی
بشنو ای ابله، ولی مسلمین تنها علی ست
اوست باب الّه، باب العشق، باب المعرفت
شیعیان باب گرام زینب کبری علی ست
تا ابد پروندۀ شیعه بدون خدشه است
قاضی دیوان کیفر، صاحب الامضاء علی ست
سيد حسن خوشزاد
امام علی(ع)-مدح
من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم
اقامۀ صلوة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترم
الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
در این ولا بگو نعم، که هست اعظم نعم
شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حبّ و بغض او دهد، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب امیر کشور عجم
ببخشد از تبسّمی، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را
ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را
به یک اشاره می زند بساط کون را به هم
بهشت را بهشته ام، بهشت من علی بود
علی ست آن که از رخش بهشت منجلی بود
به غیر، دیده داشتن، نشان احولی بود
کسی ست عاشق ولی که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم
به زندگی از آن خوشم که زندگی ست داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او
به عیش و طیش و نیک و بد، خوشم در انقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او
چه در تعب چه در طرب چه در نعم چه در نقم
تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم
فواد كرماني
امام علی(ع)-مدح و ولادت
دیوان قضا خطی ز دیوان علی ست
سُکان قدر، در یَدِ فرمان علی ست
طبع من و مدح مرتضی، شرمم باد
آن جا که خدای من ثنا خوان علی ست
***
تا حُبّ علی بُود مرا در رگ و پوست
رنجم ندهد سرزنش دشمن و دوست
جز نام علی لب به سخن وا نکنم
«از کوزه همان برون تراود که در اوست»
***
چون گاه ولادت ولیّ حق شد
در خانه حق، علی به حق ملحق شد
گر مظهر حق ذات علی نیست چرا
از نام خدا نام علی مشتق شد؟
***
در برج ولا مهر جهان تاب علی ست
در شهر علوم سرمدی، باب علی ست
از اول خلقت جهان تا محشر
مظلوم ترین شهید محراب، علی ست
***
آن جا که علی واسطه ی فیض خداست
بر غیر علی هر که کند تکیه خطاست
با مدعیّان کور باطن گوئـیـد
آن جا که خدا هست و علی نیست کجاست؟
محمد علي مرداني
امیرالمومنین(ع)-مدح
ستاره خاک نشینِ درِ سرای علی ست
ستاره هیچ، که عالم به زیر پای علی ست
ملائکه همه انگشت بر دهان دارند
در آن زمان که صدای خدا صدای علی ست
قنوت نافله هایش ستون عرش خداست
که عرش محو تمنای ربنای علی ست
عدالتی که پس از او به زیر خاک افتاد
به دست صاحب الامر است، او به جای علی ست
تمام آن چه که آورده حضرت احمد
فقط به نام علی و فقط برای علی ست
خدا به وقت شهادت حرم برایش ساخت
تمام خاک نجف، خاک کربلای علی ست
علیِّ عالی اعلاست حضرت حیدر
بهشت گوشه ای از صحن با صفای علی ست
قسم به حق که خدا خون بهای کرب و بلاست
امام کرب و بلا، خون و خون بهای علی ست
اَلا محب علی پیرو ولایت باش
که پای رهبرمان روی جای پای علی ست
تمام قافیه هایم فدای نامش باد
که بیت آخر این شعر، ابتدای علی ست
(اسیر) هر چه که گفتی اگر چه تکراری ست
تمام، ذره ای از قوس حرف یای علی ست
حميدرمي
امام علی(ع)-مدح و مناجات
دلا عنایت دلدار، آرزوی من است
زیارت حرم یار، آرزوی من است
گذشت عمر و به دل ماند داغ وصل نگار
بگو به یار که دیدار، آرزوی من است
به زیر منت دونان نرفته ام هرگز
که لطف حیدر کرار، آرزوی من است
عزیز نیست کسی که ذلیل او نشود
ذلیلم، عزت سرشار، آرزوی من است
بر آستان علی سر نهاده ام ز ادب
شفاعت شه ابرار، آرزوی من است
به کارنامه ام امضای حیدری دارم
ثبات گام در این کار، آرزوی من است
ز باب فیض الهی مران (کلامی) را
که قرب عترت اطهار، آرزوی من است
ولي ا.. كلامي زنجاني
امیرالمومنین(ع)-مدح
شیعهام، نام و نشانم حیدر
دل و جان، روح و روانم حیدر
دائم الخمرتر از انگورم
ساقی هر دو جهانم حیدر
رزق از دست علی مرزوق است
نمک و گرمی نانم حیدر
چشمه باشم، غلیانم حیدر
رود باشم، جَرَیانم حیدر
قلب باشم، ضربانم حیدر
جسم باشم، شریانم حیدر
شور باشم، هیجانم حیدر
همهی کون و مکانم حیدر
حرف حرفم شده حیدر حیدر
که الفبای زبانم حیدر
کفر با یاد علی ایمان است
اشهد انّ اذانم حیدر
رضااحسان پور
امام علی(ع)-مدح و مناجات
ما باده در پیاله ی عمار می خوریم
پایِ بساط میثم تمار می خوریم
تنها به خرج حیدر کرار می خوریم
خرده نگیر! بر در و دیوار می خوریم
این عُرف شرعی ست، به مقدار می خوریم
مائیم و جرعه های ز پیمانه ریخته
مُشتی خرابِ بر در میخانه ریخته
سلطان طوس باده کریمانه ریخته
با اینکه رعیتیم، چه شاهانه ریخته !
عمریست از خزانه ی دربار می خوریم
ما حرفِ باده را سر منبر کشیده ایم
بر چشم گریه، سرمه ی ساغر کشیده ایم
هر چه کشیده ایم، ز دلبر کشیده ایم
حالا که ما به مالک اشتر کشیده ایم
پس یا علی ! سلامتی یار می خوریم
بر گِرد خم کهنه طواف جنون خوش است
در زیر چوب محتسبان، رقص خون خوش است
در آینه جمال طرب، لاله گون خوش است
جام بلا به امر شریعت، فزون خوش است
فکه بگو که باده سر دار می خوریم
آخر دعای اهل نظر مستجاب شد
آخر جناب شیخ ز مسجد جواب شد
زاهد گریخت، در وطنم انقلاب شد
انگورهای ری همه وقف شراب شد
این جام را به نیت مختار می خوریم
وحيد قاسمي
امام علی(ع)-مدح
آن قول و قرار ازلی را عشق است
دلدادگی لم یزلی را عشق است
از هر چه خوشی ست در دو عالم تنها
مستی ولایت علی را عشق است
وحيد قاسمي
امام علی(ع)-مناجات
شکر خدا مست می کوثرم
شکر خدا فاطمه شد مادرم
شکر خدا اهل تولا شدم
عاشق ذریه ی زهرا شدم
شکر خدا بر در این خانه ام
شکر خدا نوکر این خانه ام
شکر خدا پیش علی رو زدم
دم ز عطا و کرم او زدم
شکر خدا قلب و دلم با علی ست
شکر خدا ذکر لبم یا علی ست
نام و نشان گر چه ندارم ولی
نوکر و مسکین علی ام علی
گر که بپرسند گدای که ای
ریزه خور خوان عطای که ای
نازم و گویم که کنم سروری
شکر خدا حیدریم حیدری
خاک سر راه توام یا علی
دشمن بدخواه توام یا علی
از قفس غصه رها شد دلم
شکر خدا کرب و بلا شد دلم
مهر حسین است چراغ شبم
شکر خدا سینه زن زینبم
شکر خدا گر چه که بی مایه ام
با پسر فاطمه همسایه ام
شکر خدا مست می او شدم
ریزه خور ضامن آهو شدم
شکر خدا نرفته ام راه کج
ذکر لبم گشته دعای فرج
سيدمجتبي شجاع
امام علی(ع)-مدح و مناجات
«ربنا آتنا» نگاهش را، که هوایم دوباره بارانی است
السلام علیکْ یا دریا که دلم بی قرار و توفانی است
«اِنّ فی خلق» تو خدا هم مست، روحْ حیران، فرشتهها هم مست
«اِنّ فی خلق» تو زمین مبهوت، زیر یک آسمان پریشانی ست
«لا اله»َم ! کجای «الا» یی؟ روح دریا! کجای دریایی؟
مثل آبی به چشم ماهیها، ای «هوالظاهر»ی که پیدا نیست!
«یا سریع الرضا»ی لبخندت، عاشقان را کشیده در بندت
«یا ولیَّ الذینَ» یک دنیا که در اسم تو غرق حیرانی ست
«و اذا الشّمسْ» پیش تو تاریک، «واذا البحرْ» از تو در جوشش
واذا القلبِ من که میپرسند: به کدامین گناه قربانی ست؟
من که از «اِنّما ولی» مستم، در هوای «هوالعلی...» مستم
از «شراباً طَهورِ» چشمانت، شب میخانهام چراغانی ست
«اشهد انَّ» هر چه دارم تو، «و قِنا من عذابِ نار»َم تو
آه، «یا ایها العزیز»َم آه، توشهام این غزل که میخوانی ست
«لیْتَ شِعری» که شعر من آیا میرسد تا به ساحلت؟ دریا !
- نالههای کبوتری زخمی که در این بند تیره زندانی است
قاسم صرافان
در مدح مولا امیرالمؤمنین
ای به خلق از خلق اولا یا امیرالمؤمنین
وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین
خلق بیتو قطرۀ از هم جدا افتادهاند
با تو میگردند دریا یا امیرالمؤمنین
کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم
در کتاب حق تعالی یا امیرالمؤمنین
از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا
ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین
در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو
هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین
طاعت کونین بی تو شعلهای از دوزخ است
بس بوَد مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین
پیشتر از بودن ما ای همه چشم خدا
چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که هست
خلق عالم بیتو تنها یا امیرالمؤمنین
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که گشت
کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین
هرکه در محشر بوَد دستش به دامان کسی
ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین
شک ندارم این که فردا دوستان خویش را
خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین
درقفایت میدود چون سایه روز و شب نماز
چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین
نی همین امروز دست خلق بر دامان توست
انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین
ای نگاهت بهتر از گلهای خندان بهشت
سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین
تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو
بس بوَد «منکنت مولا» یا امیرالمؤمنین
ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه
باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین
تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را
پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین
دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند
جز توأم نبوَد تمنّا یا امیرالمؤمنین
با تولای تو حتی در جحیمم گر برند
از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین
تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم
یا علی گفتند بتها یا امیرالمؤمنین
این عجب نبوَد تواند کبریایی بخشدت
قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین
بی تو فاء «فوق ایدیهم» ندارد نقطهای
ای تو بسم الله را «با» یا امیرالمؤمنین
تو همه نادیدنیها را به چشمت دیدهای
ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین
در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب
تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین
انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود
بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین
«میثم» آلوده دامانم تو خود با یک نگاه
پاک کن پروندهام را یا امیرالمؤمنین
غلامرضاسازگار
غرق در نور شدم پا تا سر
تا زنم دم ز علی بار دگر
قلم وحی بگیرید به دست
بنویسید به قلبم حیدر
روز اوّل به علی دادم دل
منم و مهر علی تا آخر
گرچه نشناختمش یک لحظه
همه عمر است مرا پیش نظر
پیشتر زآنکه بگویم مدحش
هم قلم داد ندا هم دفتر:
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
آفتابی که فروغش همه جاست
شهریاری که رفیق فقراست
ناشناسی که بوَد یار همه
دردمندی که به هر درد دواست
ما چه قابل که فدایش گردیم
آن که گردید فدایش زهراست
جان عالم نه، بگو جان رسول
شاه عالم نه، بگو عبد خداست
وه چه عبدی که خدایی دارد
از سوی حق به قضا و به قدر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
شهریار دو سرا کیست؟- علی
همنشین فقرا کیست؟- علی
آنکه یک عمر برای اسلام
جان خود کرد فدا کیست علی
آنکه با دست یداللهیِ او
شد سر عمرو جدا کیست علی
بر سر دوش نبی در کعبه
آنکه بگذاشته پا کیست علی
اوست در ذات الهی ممسوس
اوست انسان ز انسان برتر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
کیست این پای هوس را زنجیر
کیست این تیر خدا در تقدیر
شیر حق همدم اطفال یتیم
مرد اخلاص و دعا و شمشیر
به امیری جهانش چه نیاز
آنکه بر اژدر نفس است امیر
زهد و تقوا و جهاد و ایثار
شده هر چار به شأنش تفسیر
نخلها گشته ز اشکش سیراب
چاهها را زده آتش به جگر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
روز بر قلب سپاهی زده چاک
شب نهد چهره به سجادۀ خاک
روز خون میچکد از شمشیرش
شب کند اشک یتیمی را پاک
روز بگرفته سر عمرو به دست
شبش از خوف خدا بیم هلاک
میزند دور سرش بال زنان
مرغ شب نغمۀ روحی بفداک
آفرینش همه خوانند این بیت
جن و انس و ملک و شمس و قمر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
****
این همه مهر و وفا یعنی چه؟
صبر در سیل جفا یعنی چه؟
فرق بشکافته بر قاتل خویش
دادنِ سهم غذا یعنی چه؟
آن حکومت به سماوات و زمین
این تواضع به گدا یعنی چه؟
تیغ دادن به عدو در پیکار
از ره لطف و عطا یعنی چه؟
بنگارید به هر ریگ روان
بنویسید به هر برگ شجر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
****
رکن ارکان جهان کیست؟- علی
سر پیدا و نهان کیست؟- علی
آنکه در بستر پیغمبر خفت
از پی دادن جان کیست علی
آن که تا حشر، حکومت دارد
به زمین و به زمان کیست علی
آن که در پیکر پاک احمد
بود چون روح و روان کیست علی
«میثم» این است و جز این نیست بگو
که علی هست همان پیغمبر
یا علی
علی ای بازوی تقدیر خدا
دست و شمشیر خدا شیرخدا
ای بزرگان جهان کوچک تو
چار امّ هفت پدر کودک تو
ملَک و مُلک خدا را قائد
روزها شیر و دل شب عابد
روز فرماندهِ این هفت سرا
شب فروزنده چراغ فقرا
روز در دست زمام افلاک
شب نهاده سر تسلیم به خاک
روز با تیغ تو کفار هلاک
شب کنی اشک یتیمی را پاک
شهریاری که ز عدل بسیار
دیده دائم ز رعیّت آزار
دردمندی که شفا پابندش
مرهم زخم همه لبخندش
آسمانی که درون دل شب
گشته برگرد یتیمان عرب
جنگجوییکه چو کوهی است عظیم
لرزه بر پیکرش از اشک یتیم
آفتابی شده نقش محراب
رویش از خون جبین گشته خضاب
نام داری که به احسان کوشید
صورت از چشم فقیران پوشید
رادمردی که محال است محال
سهم افزون برد از بیت المال
پاکبازی که به دفع دشمن
از احد داشت نود زخم به تن
قهرمانی که در از خیبر کَند
کرد آن را به سر دست بلند
ای امیر عجم و فخر عرب
ماه تابانِ چهل جا یک شب
بر کف دست تو دائم سر تو
بستر ختم رسل سنگر تو
چشم از جان و جهان پوشیده
تیغ بر دشمن خود بخشیده
پیش از اسلام امام اسلام
احمدت گفته تمام اسلام
کیست جز تو اسدالله علی
کیست غیر از تو یدالله علی
ای تجلای خداییت علی
فاطمه گشته فداییت علی
که به جز تو شب وصل یارش
آمده نان و نمک افطارش
زخم فرقت سندِ زندۀ عدل
وصلۀ کفش تو پروندۀ عدل
ای ابر مرد دو عالم حیدر!
نفس پیغمبر خاتم حیدر!
تو درِ شهر نبوت هستی
چون درِ خانۀ خود را بستی؟
بی تو ریزند یتیمان دُرِ اشک
سفرهها خالی و چشمان پر اشک
فقرا را ز چه رو در نزدی؟
به یتیمان خودت سر نزدی؟
ای به بزم فقرا برقع پوش
همه شب کیسۀ خرمات به دوش
فقرا دوش، تو را گم کردند
با تو تا صبح تکلم کردند
بی تو ایتام همه بیپدرند
حیف کز زخم سرت بیخبرند
اذن ده تا به برت بنشینند
فرق بشکافتهات را بینند
تا ببینند و بدانند همه
به جبین تو بخوانند همه
آنکه نانآورشان بود تویی
تا سحر یاورشان بود تویی
غلامرضاسازگار
مدح - حضرت علي (ع)
جمله سلاطين اگر پرچم نصرت زنند
پرچم ارباب ما از همه بالاتر است
گر همه صورتگران صورت زيبا كشند
صورت مولاي ما از همه زيباتر است
سرو قدان چمن گر همه باهم شوند
قامت مولاي ما از همه رعناتر است
بلبل شيدا اگر عاشق روي گل است
عاشق روي علي از همه شيداتر است
حاتم طايي اگر دم ز كرامت زند
جود و عطاي علي از همه والاتر است
زاهد بيدل برو طعنه به مستان مزن
مست جمال علي از همه داناتر است
ماهمگي سائل درگه آن سروريم
چونكه گداي علي از همه داراتر است
چونكه به نام علي لب به سخن وا كنم
طبع غزلساز من از همه گويا تر است
فريدون مغانلو
به پيش من صدف ديده پر گهر نكنيد
يتيم آمده اينجا پدر پدر نكنيد
از آن خرابه كه شبها گذرگه من بود
بدون سفره خرما و نان گذر نكنيد
به پيرمرد جزامي سلام من ببريد
ولي زمرگ من او را شما خبر نكنيد
يكي يتيم كه هم بازيش منم تنها
شما زمرگ من آن طفل را خبر نكنيد
اگر چه قاتل من كرده سخت بي مهري
به چشم خشم به مهمان من نظر نكنيد
كنار بسترم از اشك ديده تر نكنيد
به پيش چشم يتيمان پدر پدر نكنيد
ز كوچه اي كه گرفتند راه مادرتان
تمام عمر شما هم چو من گذر نكنيد
اشعار مدح امیرالمومنین علی علیه السلام
وقتی خدا گل ما را درست کرد
ما را برای حضرت مولا درست کرد
بر خاک مرتضی که آبی ز اشک ریخت
ازآن محب حضرت زهرا درست کرد
ما آمدیم پشت علی حیدری کنیم
پای حسین بمانیم و نوکری کنیم
او خلق را جدا و مارا جدا گذاشت
ما را کنار حضرت شیر خدا گذاشت
از خاک غم به سینه ما ریخت و بعد از آن
بر سینه داغ غصه کرب و بلا گذاشت
اول قرار بود که احساسی ام کنند
آخر قرار شد که عباسی ام کنند
برقی جهید و ظلمت شبها تمام شد
او آمد و به خلق دو عالم امام شد
معیار سنجش همه اعمال حب اوست
یعنی عبادت بی او حرام شد
نوری به غیر نور علی منجلی نشد
صد حیدر آمد و یک تن علی نشد
تو در میان شیعه خود هم گمی علی
گاهی قسم به حقه این مردمی علی
در روز عید هزار دفعه می کنم
لعنت به اولی و دومی علی
من هرچه هست پای تو ای هست می دهم
آری فقط به دست خدا دست می دهم
وقتی خدا حرف می زند با زبان تو
یعنی که نیست غیر خدا در بیان تو
از بس عزیز شمرده خدا شیعیان تو
جبریل هم نشسته درِ آستان تو
بالاترینِ نعمت ما در ولایت است
راه دگر به جز این ره ، حماقت است
ما مهر تو نه که حالا گرفته ایم
قبل از ظهور و خلقت دنیا گرفته ایم
دستور مستقیم ز بالا گرفته ایم
از خطبه های حضرت زهرا گرفته ایم
مائیم و سینه ای که فقط چاک چاک توست
مائیم و جان مختصری که هلاک توست
مجید احدزاده
شعر مدح اميرالمومنين(ع)
از موجهــــای در هم دریا شنیده ام
از ریگهای تشنه صحــــرا شنیده ام
از تک تک اهالی بـــــالا شنیده ام
از خطبــه های حضرت زهرا شنیده ام
جان رسول و عالی و اولا فقط علیست
بعد از رسول بر همه مولا فقط علیست
***
کس غیر از او لیــاقت مولا شدن نداشت
بی او رسول میل به طــاها شدن نداشت
بی اذن او روز رخصت فردا شدن نداشت
اصلاً زمین که جرأت پیـدا شدن نداشت
وقتی که ماسواست به نامش سینجلی
ما را صدا زنیـد از این پس غلام علی
***
حق داده است به او فقط جـــــام کوثرش
او را صـــــــــدا زده حق شیر حیدرش
قرآن کتـــــــاب علی دوستی خداست
هرکس که منکر علیست بگو خاک برسرش
زهراست علی و علی هست فاطمه
جز این خدا به خــدا داده خاتمه
***
نورش میان همه نور هــا مشخص است
تنها علیست سرو و مولا مشخص است
تصویر یا علی به روی شنــاسنامه مان
با مُهر ثبت حضرت زهرا مشخص است
بر بوم دل چهـــرۀ او را فقط بکش
دور مخالفان حسودش تو خط بکش
در جای جای عرش به خط جلی حک است
در دین دشمن مولا علـــــی شک است
دامان مـــــادر عدوی مرتضی لک است
سوگند می خورم به خدا مرتضی تک است
این سینه از عداوت او پُر نمی شود
آری حلال زاده حرام خور نمی شود
***
گویند ذوالفقــــــــار اگر شکل لا شده
از هیبت و صلابت مولا دوتـــــــا شده
بی خود نبوده که دست خـــــــدا شده
عالم به شرط نبوت بنـــــــــــا شده
وقتی که دست به قبضه شمشیر می برد
برق از سر منـــــافق پر کینه می پرد
***
نام کسی که پای علی خورد حقیقتاً
در نرد زندگیش بُــــــرد حقیقتاً
این اعتقاد قلبی زهرای مرضیه ست
باید که پــــــای علی مُرد حقیقتاً
ای دل به دار مجــازات می کشم تورا
گر بی علی شوی به خدا می کشم تورا
***
فردا به حشرند شیعه مولا جلو جلو
وارد شوند بهشت همه اینها جلو جلو
پشت سر خمینی و یاران صادقش
ایران شود بهشت معلا جلو جلو
با سینه ای سپر بگو مولای من علیست
در بین آتش در بگو مولای من علیست
مجید احدزاده
هرکس که به سودای علی سر دارد
آخر به چه کس نیاز دیگر دارد
جای عجبی نیست به استقبالش
دیوار دل کعبه ترک بر دارد
در خلوت خود سه روز مهمانش کرد
از شدت عشقی که به حیدر دارد
بر روی لبش معجزه ی قرآن و
گلبوسه زلبهای پیمبر دارد
فرمود حلال زاده باشد بی شک
هر کس به ولایت تو باور دارد
با دشمن او بگو رهایم سازد
دست از سر و احوال دلم بر دارد
ای اهل سقیفه بارتان بر دارید
من حیدریم سر به سرم نگذارید
عرش و ملکوت وسعت خوان شماست
خورشید تلالوئی زچشمان شماست
دلتنگ صدایتان شده جبرائیل
وابستگی اش به صوت قرآن شماست
من هم ز قبیله ی اصیلی هستم
کز صبح غدیر خم مسلمان شماست
اوجی بدهید این زمین خورده ی تان
محتاج به پینه های دستان شماست
بابا... دل من مثل یتیم کوفه
در حسرت یک تکه ای از نان شماست
نعلین و لباس وصله دارت آقا
از روی تواضع فراوان شماست
ای همدم نا شناس نخلستانها
ای غربت محض!!! مرد مردستانها
ای رزق زمین و آسمان از کرمت
عیسی شده احیا زمسیحای دمت
آنقدر که چشمهای تو خونگرمند
گشتم بخدا شهید ابروی خمت
با یک نگهت پر از اجابت کردی
هر کس که دعا کرد به زیر علمت
ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه
صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت
از لطف تو بود (مسلمت) شاعر شد
ای خلقت آفرینش از لطف کمت
بر روی لب تمام ایرانیها
این بیت شده اذن دخول حرمت
مرغ دل من چه خوش هوایی دارد
ایوان نجف عجب صفایی دارد
ای راه سعادت ای امیر دلخواه
ای بر همه ی علوم عالم آگاه
تنها تو به اندازه ی زهرا بودی
زین رو شده ای برای بانو همراه
در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت
لا حول ولا قوه الا با الله
رو بند بزن که چشم زخمت نزنند
تا آمدنت نشسته ام چشم به راه
ای فاتح خیبر و حنین و خندق
پشت تو شکسته از بلایی جانکاه
احساس غریبی مکن امشب با ما
ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه
وقتی که لحد به روی زهرا می چید
تشیع جنازه ی خودش را می دید
هاشم طوسی
شعر میلاد امام علی(ع)
به اوج می برد امشب مرا هوای شما
که عشق را بنویسم، فقط برای شما
نگاه می کنم اینجا به رد پای شما
و می رسم به خدا، تا خدا... خدای شما
که آفرید شما را زمین هوایی شد
وَ کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد
و بال حور و مَلَک فرش این قدم ها شد
زمین برای حضور تو در تمنّا شد
ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد
و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد
عصای دست نبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا
شکوه عدل شما را عقیل می داند
نگاه بت شکنت را خلیل می داند
شکاف کعبه شما را دلیل می داند
و شأن وصف تو را جبرئیل می داند
که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت
و با صدای بلند خودش چنین می گفت:
رقم زده ست خدا عشق را به نام علی
فلک نشسته به حسرت برای گام علی
ملک نشسته دو زانو به احترام علی
علی امام من است و منم غلام علی
به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسّم داشت
و با صدای شما با نبی تکلّم داشت
کرامتی که تو داری الی الابد باشد
همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد
شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد
گواه من سر عَمر بن عبدود باشد
شمار فضل شما را، خدا فقط داند
نشانه های خدا را، خدا فقط داند
مجید تال
از عالم بالاست بنیانی که من دارم
یعنی همین روح مسلمانی که من دارم
گر سجده بر تولیت آدم نمیکردم
آدم نمیشد خاک انسانی که من دارم
شیر حلال مادران این قبیلههاست
در سینهام مهر فراوانی که من دارم
نابرده رنجی گنجهایی را به ما دادند
از سفرهٴ مولاست این نانی که من دارم
این کیست که از مقدمش خورشید میریزد
آتش پرست اوست سلمانی که من دارم
در کشمکشهای بلند ذوالفقاریاش
مانده است گیسوی پریشانی که من دارم
در خانهٴ ما سفرهٴ گندم مَیَندازید
دنبال نان جوست مهمانی که من دارم
با ما نشستن آنقدر چیز بعیدی نیست
با هر گدایی هست سلطانی که من دارم
ما را به جرم عشق در بازار بفروشید
ما را به پای جیدر کرار بفروشید
نه میل پروازی و نه اصلا نه بالی بود
نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود
باران نمیآمد زمین نم پس نمیداد و ...
سر تا سر شبه جزیره خشکسالی بود
ماها نبودیم و ندیدیم آن زمانها را
یعنی نمیفهمیم که دنیا چه حالی بود
محرابها ، سجادهها بی راهه میرفتند
اصلاً تمام جادهها سمت خیالی بود
آن روزها کعبه فقط بتخانهای بود و
بتها خدا و ، جای ابراهیم خالی بود
آیا خدای بی علی اصلا جلالی داشت
روی زمینِ بی علی آیا جمالی بود
آن روزگاران حرفی از یارب نبود اما
در پشت کعبه صحبت موالی الموالی بود
**
از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد
دنیا علی دارد نه ، دنیاها علی دارد
هم آسمان اول خاکی نشین ما
هم آسمان هفتم بالا علی دارد
رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود
ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد
عشاق محتاجند اینکه مال هم باشند
آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد
آتش نمیگیرد گلستان وجودش را
هر آن کسی که یا علی و یا علی دارد
غیر از دلم من هیچ چیزی را نمیخواهم
گر چه ندارد هیچ چیز اما علی دارد
سوگند بر نام علی که شیعه در محشر
هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد
در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد
مهر علی ابن ابیطالب نجاتش داد
این کیست که دارد پُر از پَر میکند ما را
در صحن ایوانش کبوتر میکند ما را
این کیست که مهرش حلال نطفههای ماست
با مهر خود پاک و مطهر میکند ما را
این کیست که در مسجد هر جمعهٴ کوفه
دارد برای خویش منبر میکند ما را
نهج البلاغه میشود بالای منبرها
پایین منبرهاش دفتر میکند ما را
این کیست که با حرفهای آسمانیاش
مقداد و سلمان و ابوذر میکند ما را
یک روز میآید که با چشمان دلتنگش
همسایهٴ زهرای اطهر میکند ما را
دورش نمیاندازد آنرا که مقیمش شد
خواجه اگر مولاست ، قنبر میکند ما را
ما شیعهٴ دور و بر مرد نجف هستیم
ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم
با نام تو در ناتوانیام توانی هست
در پیریام با مهر تو میل جوانی هست
روح تنزّل کردهات اینقدر بالا بود
آیا برای اوج تو اصلا مکانی هست
در کعبه و در خانهٴ پیغمبر و در عرش
هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست
بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد
ابروی تو هر جا که باشد کشتگانی هست
میل یتیم کوفه بودن میکنم امشب
هر جا یتیمی هست دست مهربانی هست
ای پیر نخلستان نشینم ، همنشینم باش
یک شب بیا در خانهام یک تکه نانی هست
هر جا که تو قاری قرآن میشوی آقا
نذر لب تو بوسههای دوستانی هست
هر جا که قاری همین قرآن حسین توست
بی احترامیهای چوب خیزانی هست
طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن
وای از حضور خیزران ، وای از لب و دندان
علی اکبر لطیفیان
شعر ولادت حضرت امام علی(ع)
هر دلی که دچار لیلا بود
خوشی روزگار لیلا بود
از کرامات عاشقی است اگر
نام مجنون کنار لیلا بود
میل صحرا نشینی مجنون
بیشتر اعتبار لیلا بود
آنچه دلهای بی شماری داشت
محمل در غبار لیلا بود
بی نیاز است از عبادت ما
کعبه ای در حصار لیلا بود
امشب ای عشق در طواف تو أم
سیزده شب در اعتکاف تو أم
بال با من پریدنش با تو
سمت بالا کشیدنش با تو
شوق تنزیل آیه ها با من
جبرئیل آفریدنش با تو
گندم کال مزرعه با من
فصل گرم رسیدنش با تو
نخل با من تب رطب با من
دست مشتاق چیدنش با تو
سجده بر خاک پای تو با من
دست بر سر کشیدنش با تو
قل هو الله یا احد یا هو
وحده لا اله إلا هو
کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست
بی حضورت مطاف دنیا نیست
بی سبب رد نکرده مریم را
این طرفها که جای عیسی نیست
کهبه مختص حال امروز است
مثل دیروز و مثل فردا نیست
سوره ات را خودت نزول بده
ورنه جبریل مرد اینها نیست
تو که از این طرف نمی آیی
پس چه بهتر در حرم وا نیست
ای مسحای سبز بنت اسد
آیه لم یلد و لم یولد
ای که صبح ازل شروعت بود
کهکشان حیطه طلوعت بود
بهترین لحظه ها برای خدا
لحظه سجده خشوعت بود
آنچه دیش مرا سلیمان کرد
خواب انگشتر رکوعت بود
چاه وقفی و نخل های بلند
حاصل چله های جوعت بود
ای سرآغز مرد بی پایان
ای که صبح ازل شروعت بود
کس ندیده است ارتفاع تو را
آفتاب تو را شروع تو را
به نگاهت کمی نقاب بده
فرصتی هم به آفتاب بده
از خودت از بیان شرح خودت
دست پیغمبران کتاب بده
تا رطب های من شود باده
نخلهای مرا شراب بده
تا بلندا ترین صدات کنم
به لبم حق انتخاب بده
یا علی یا علی بهارم باش
فصل جان دادنم کنارم باش
این همه مستجیر مال شماست
التماس فقیر مال شماست
مرد دیورز حضرت امروز
از احد تا غدیر مال شماست
تا خدا بوده تا خدایی هست
لقب یا امیر مال شماست
از تمامی فرش های زمین
تکه ای از حصیر مال شماست
از سر سفره مدینه فقط
نمک و نان و شیر مال شماست
زندگی تو مثل مردم نیست
نان تو از تبار گندم نیست
بی نظیر عرب بدون مثل
آفتاب عجم بدون بدل
یا هو الظاهر و هو الباطن
یا هو الآخر و هو الأول
تو رسیدی و وحشت افتاده است
بر سر شانه های لات و هبل
اسدل اله غزوه احزاب
یل میدان لحظه های جمل
مرد دلدل سوار روز احد
آینه دار خشم عز وجل
الامان از سوار آمدنت
وقت با ذوالفقار آمدنت
نام تو بوی سیب می آرد
روی دلا بهار می کارد
تو همان پیر مرد نخلستان
پیر مردی که نان جو دارد
ای که دل تنگ صبح زهرایی
گریه چشم های تو دارد.....
....اول کوچه بنی هاشم
روی تابوت شهر می بارد
غسل نیلی فاطمه هر شب
خاطرات تو را می آزارد
هیچ کس مثل تو حبیب نداشت
سر سفره نسیم سیب نداشت
علی اکبر لطیفیان
تا زمین قدم برداشت ، آسمان نوشت علی
آسمان که برپا شد ، کهکشان نوشت علی
کهکشان که پیدا شد ، یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد ، بیکران نوشت علی
بیکرانهها پر شد ، لامکان نوشت علی
با هرآنچه که میشد ، با همان نوشت علی
با قلم نوشت علی ، با زبان نوشت علی
و سپس هر آنچه داشت ، در توان نوشت علی
روی صورت انسان ، روی جان نوشت علی
با غبار او روی ، چشممان نوشت علی
آنقدر نوشت از او ، تا جهان پر از او شد
تا که دست حق رو شد ، ذکر عاشقان هو شد
پس دو مرتبه روی ، صورتم نوشت علی
دوست داشت پس روی ، قسمتم نوشت علی
در رگم که جاری شد ، غیرتم نوشت علی
پا شدم زمین خوردم ، همتم نوشت علی
تا کمی ضعیف شدم ، قوتم نوشت علی
آمدم ذلیل شوم ، عزتم نوشت علی
پس خدا خودش روی ، قیمتم نوشت علی
روی بیرق سبزِ ، هیئتم نوشت علی
آنقدر نوشت علی ، روی سرنوشت من
تا فقط علی باشد ، خانه بهشت من
روز اول خلقت ، با علی حساب شدم
در قنوت او بودم ، تا که مستجاب شدم
زیر پای او ماندم ، تا غبار ناب شدم
بر سرم چنان تابید ، تا که آفتاب شدم
آنقدر که او تابید ، از خجالت آب شدم
در غدیر چشمانش ، من هم انتخاب شدم
آنقدر نگاهم کرد ، تا که من خراب شدم
زیر جوشش چشمش ، ماندم و شراب شدم
مِی شدم پیاله شدم ، مست بوتراب شدم
هی علی علی گفتم ، در علی مذاب شدم
مینویسم از عشقم ، مینویسم از دردم
غیر دور چشمانش ، هیچ جا نمیگردم
کعبه پلک زد آری ، صبح نور پیدا شد
کعبه در طوافش رفت ، تا درِ حرم وا شد
قبله از سر جایش ، پیش پای او پا شد
زیر پای او زمزم ، چشمه چشمه دریا شد
کعبه از نفس افتاد ، نوبت مسیحا شد
او شفا گرفت و بعد ، تازه دور موسا شد
پا برهنه راه افتاد ، تا دلش مصفا شد
هر کسی که او را دید ، بدتر از زلیخا شد
یوسفانه مجنون شد ، یوسفانه لیلا شد
هر کسی که دورش گشت،نور چشم زهرا شد
ما کجا و این کعبه ، اینکه کعبه زهراست
ما محب دریاییم ، جای ما فقط دریاست
توی محفل ذکرش ، درّ ناب میریزند
پای هر علی گفتن ، هی ثواب میریزند
روی ما فرشتهها ، هی گلاب میریزند
توی جام خالیّ ، ما شراب میریزند
روی چشممان خاک ، بوتراب میریزند
در شب سیاه ما ،آفتاب میریزند
روی ما دعاهای ، مستجاب میریزند
در حساب فردامان ، بی حساب میریزند
کبریا که میبخشد ، این همه به عشق او
چون علی به ما آموخت ، لااله الا هو
ساکنان بالاها ، زیر گنبدش هستند
خیل انبیا جزو ، نور بی حدش هستند
فاطمه ، نبی تنها ، این دو هم قدش هستند
مرتضی و زهرا هم ، عشق احمدش هستند
روز و شب همیشه در ، رفت و آمدش هستند
شیعیان نمک دارند ، تا زبانزدش هستند
کربلا و سامرا ، صحن مرقدش هستند
و قم و خراسان هم ، خاک مشهدش هستند
ما که درّ و مروارید ، توی این صدف داریم
ما بهشت خود را از ، تربت نجف داریم
وقتی از دل یک سنگ ، خوب موشکافی شد
سنگ یا علی میگفت ، آنقدر که صافی شد
آنقدر که چون دُر شد ، چون عقیق شافی شد
شعر آفرینش هم ، با علی قوافی شد
این کتاب خلقت هم ، با علی صحافی شد
عشق هم بدون او ، قصهای خرافی شد
هر کجا کم آوردیم ، با علی تلافی شد
اینکه دور او گشتیم ، وای عجب طوافی شد
کعبه بی علی پوچ است ، کعبه بی علی سنگ است
کعبه در مدار خود ، با علی هماهنگ است
دست کعبه را اما بر سرش نمیبندند
راه را بر یاسِ ، پرپرش نمیبندند
تازیانه بر روی ، همسرش نمیبندند
شعلههای آتش را ، بر درش نمیبندند
ریسمان به دستان ، دخترش نمیبندند
کربلا که آب بر ، اصغرش نمیبندند
آه کربلا گفتم ، آسمان به خود لرزید
کوفه باز هم اشک ، دختر علی را دید
رحمان نوازنی
شعر ولادت امام علی(ع)
نگاهی کرد مولا جان گرفتم
نفس زد با دمش ایمان گرفتم
تکلم کرد و من قرآن گرفتم
و از او درس یک انسان گرفتم
مگر مثل و نظیرش هست هیهات
مگر هست این چنین سرمست هیهات
الا مولود خانه زاد کعبه
سبب ساز طواف آباد کعبه
تو بودی علت ایجاد کعبه
علی پیغام حج و داد کعبه
تویی چون روز روشن تر ز خورشید
خدا را دید هر کس که تو را دید
صراط و محشر و میزان تویی تو
و هم پیدا و هم پنهان تویی تو
مراد و مرشد سلمان تویی تو
عزیز ملت ایران تویی تو
لقب هایت تماما کبریایی
علی اعلا و عالی ایلیایی
به غیر از تو امیر لو کشف کیست ؟
طریق و مقصد و راه و هدف کیست ؟
مسیحا و شهنشاه نجف کیست ؟
دلیل مستی و شور و شعف کیست ؟
مرا زلف پریشان داده ای تو
دل دل مرده را جان داده ای تو
هرآنکس در سقیفه هست پست است
به غیر از جام تو هر مست پست است
به جز تو هرکسی دل بست پست است
زمهرت آنکه دل بگسست پست است
بکوش ای دل که دلبر گونه باشی
علی محور وَ حیدر گونه باشی
غلوکاران و منکرهای مولا
به دوزخ می نشینند روز محشر
تمام پیروان راه حیدر
مطیع و گوش بر فرمان رهبر
همان رهبر که نسلش نسل کوثر
الهی دشمنانش خار و مضطر
الا تنها ترین همتای زهرا
امام و دلبر و آقای زهرا
تپش های دل شیدای زهرا
قسم بر ذکر یا مولای زهرا
نگاهی کن غلام بینوا را
و امضا کن برات کربلا را
یاسر مسافر
مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد
گوهر مهر تو اينگونه خريدارم كرد
كافري بيش نبودم عَلَوي ام كردي
نفس عشق شما بود كه بيدارم كرد
كار و بار ِدلم از مِهر شما سكه شده
عاقبت عشق ، مرا شُهره ي بازارم كرد
تا قيامت به خدا گردن من حق دارد
آن كسي را كه سر كوي تو بيمارم كرد
سايه ي لطف خودت را ز سرم كم نكني
بركت سايه ي تو لايق دربارم كرد
كيميايي بنما تا زر نابم سازي
اربعيني بطلب تا كه شرابم سازي
اي علمدار خدا صاحب شمشير دو سر
اسدالله ترين اي زرهِ پيغمبر
هر كسي در پي آن است به جايي برسد
سر نهادن به كف پاي تو مارا خوشتر
يكي از پا به ركابان حريمت حمزه
گوشه اي از سَكَنات و وَجَناتت جعفر
ضربه اي را كه تو در غزوه ي احزاب زدي
از عبادات ملك،جن و بشر سنگين تر
كس جلودار تو اي حيدر كرار نبود
شاهد قدرت بازوي تو باب الخيبر
بي سبب نيست كه عباس زره ميپوشد
در دلِ علقمه ميگفت اناابن الحيدر
يل شمشير زن قطب جهان ميباشي
اسدالله زمين شير زمان ميباشي
قامتي نيست كه در پيش قدت تا نشود
ملكي نيست كه تا پيش قدت پا نشود
به خداوند قسم دور حريمت مريم
گر نيفتد ز نفس مادر عيسا نشود
هر كسي قنبرتان را به تمسخر گيرد
به زميني تو بكوبيش دگر پا نشود
تا كه تو آب بر اين نخل رطب ميريزي
خار اين نخل محال است كه خرما نشود
هر كسي خادم دربار تو در عالم نيست
ميتوان گفت كه از سلسله ي آدم نيست
علي اكبر لطيفيان
علي كسي است كه كوثر از او سبو دارد
جهان نظام خودش را فقط ازاو دارد
فقط به خاطرحُب و ولايت مولاست
اگربهشت خداوند رنگ و بو دارد
علي كسي است كه عالم گداي قنبر اوست
اگرچه گوشه پيراهنش رفو دارد
براي اينكه علي پابه سينه اش بنهد
خداست شاهد من كعبه هم وضو دارد
علي كسي است كه هرشب كنارسجاده
بدون واسطه با دوست گفتگو دارد
ولادتش هدف كعبه رامشخص كرد
زخاك پاي علي كعبه آبرو دارد
علي كه پشت نبردش زره نمي خواهد
اگرچه لشگري ازسنگ روبرو دارد
رسيد آنكه خداكعبه رابه او بخشيد
گه ولادت او كعبه مدتي خنديد
رسيد حيدر و اين خاك نور باران شد
به يمن آمدنش عالمي مسلمان شد
همين كه دروسط كعبه او تولد يافت
گلِ خدا شد و كعبه به پاش گلدان شد
تمام گرمي بازار حسن يوسف بود
پس ازعلي چقدرنرخ يوسف ارزان شد
علي قدم زد و خورشيد زيرپاي علي
زخاك سر زده و آفتابگردان شد
امام كعبه رسيد و به يمن آمدنش
سرود روي لب مصطفي علي جان شد
براي آمدنش كعبه پيش دستي كرد
و سينه چاكي او زودتر نمايان شد
اگرچه قنبراو پادشاه قلب من است
ولي گداي علي هركه گشت سلمان شد
لبش كه وا شد و ذكرخدا به لب آورد
زمين نه عالم هستي بهشت عرفان شد
علي امام من است و منم غلام علي
علي براي تمامي خلق سلطان شد
بنام شيرخدا لااله الا الله
پس از رسول مكرم علي ولي الله
ولاي شيرخدا آخرش ثمر دارد
چرا كه حب علي روي دل اثردارد
تمام لشكردشمن به خاك مي ريزند
اگر اراده كند ذوالفقار بردارد
تمامي غزوات رسول شاهد بود
ميان لشكر اسلام علي جگر دارد
زضربه هاي سرذوالفقار معلوم است
يدالله است علي واقعا هنر دارد
علي نياز به خوُد و زره نخواهد داشت
چرا كه از پر و بال ملك سپر دارد
اگرشكست نخورده زجنگ برگشته
دعاي فاطمه اش را به پشت سردارد
شجاعتش به كنار او معلم فضل است
به اين دليل كه مثل حسن پسر دارد
زچشم او همه عرش نور مي گيرند
چراكه دامن او حضرت قمر دارد
بگو به مردم عالم بياورد يك بار
شبيه زينب او كسي اگر دارد
حسين اوست بهشتم تمام زندگيم
من از گدايي مولا دراوج بندگيم
من ازقديم به اين خانواده عبد درم
فداي محسن او صدهزار چون پسرم
تمام هستي خود را فروختم ديروز
كه نذرآمدنش قد كعبه گل بخرم
دوباره زائر ميخانه ی نجف شده ام
فتاد باردگر سوي صحن اوگذرم
بخاطر همه چيز ازخدام ممنونم
كه ياعليست نمازم دعاي هرسحرم
بدون راه نجاتي به بركت مولا
خدا گواست در آماج كوهي ازخطرم
گه ولادت من باطنين ياحيدر
گره زده دل من را به صحن او پدرم
امام حضرت زهرا امير ملك ولا
فداي اينهمه لطف و صفات چشم ترم
شبي كه برلب من ذكر حيدري دادند
همينكه گفتم علي حكم نوكري دادند
مهدی نظری
امیرالمومنین(ع)-ولادت دنیای بیامام به پایان رسیده است از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است از آسمان حقیقت قرآن رسیده است شأن نزول سوره «انسان» رسیده است وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند روزی كه مكه بوی خدای اَحَد گرفت حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد كوری چشم هر چه صنم سینه چاك كرد وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد كعبه سه روز دور سر او طواف كرد حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است با جامهی سیاه خود احرام بسته است
از باغ عرش رایحه نوبر آمدهست خورشید عدل از دل كعبه بر آمدهست از بیشهزار شیر شجاعت در آمدهست حُسن خدای عزّوجل حیدر آمدهست جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت حُسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت» ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما! ای منتهی به كوچهی تو ردّ پای ما! ای بانی دعای سریع الرّضای ما! پیر پیمبران، پدری كن برای ما! لطف تو بوده شامل ما از قدیمها دستی بكش به روی سر ما یتیمها پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد حق با تو بود و لحظهای از تو جدا نشد خاك تو هر كسی كه نشد كیمیا نشد ای شاه حُسن! با تو «گدا معتبر شود» آری! «به یُمن لطف شما خاك زر شود» ای ذوق حُسن مطلع و حُسن ختام ما! شیرینی اذان و اقامه به كام ما! تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما «ثبت است بر جریدهی
عالم دوام ما» این حرفهای آخر شعر است و خواندنی است
پای
تو هر کسی که نماند نماندنی است
محسن عرب خالقي
امیرالمومنین(ع)-ولادت
در قبلهگه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بود بیتالله
از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت
تا این كه ره وصال گردد كوتاه
مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت
افكند خدای پرده بر سِرُّالله
در بسته و دیوار به هم آمده بود
جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه
از راز و نیاز بنده و معبودش
در خلوت آن خانه نشد كس آگاه
در باز نشد گر چه بسی كوشیدند
هر دیده به صد سوال میكرد نگاه
هر جا سخن از قصه بیتالله بود
افتاد حكایت حرم در افواه
نومید شدند و مات و حیران ماندند
تا باز مگر خدای بگشاید راه
تا این كه به پیش چشم حیرتزدگان
دیوار شكافت بار دیگر ناگاه
از بیت خدا برون یدالله آمد
لاحولَ و لا قوهَ إلّا بالله
شد حبس نفسها چو جمالش دیدند
تا آینه گَرد غم نگیرد از آه
با بنتِ اسد خود اسدالله آمد
از بیت احد مهر درآمد با ماه
بوسند خلایق حجرالاسود را
چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه
خاموش حسانا كه مقام است بلند
ترسم بود این گفته كوتاه گناه
حبيب الله چايچيان
امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت
حق روز ازل كل نِعم را به علی داد
بین حكما حُكمِ حَكَم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد
میخواست به تصویر كشد قدرت خود را
در معركه شمشیر دو دم را به علی داد
عمّال شیاطین همه ماندند تهیدست
تا احمد محمود علم را به علی داد
یاران ولایت به خدا اهل بهشتند
الله كریم است، كرم را به علی داد
هر مملكتی تابع فرمان امیری است
ایران، دلِ افتاده به غم را به علی داد
از نسل علی یك علی آمد به خراسان
یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد
كوچكتر از آن است عجم فخر فروشد
گو حیدریام، یار دلم را به علی داد
سبقت بگرفت اُمّ علی ز اُمّ مسیحا
روزی كه خدا حق قدم را به علی داد
مملوك ببین مالك دین در شب میلاد
تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد
بودی همه اشراف عرب طالب زهرا
طه گهر عهد قِدَم را به علی داد
بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر
با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد
از یُمن همین وصلت فرخنده «كلامی»!
حق زینب آزادهشیم را به علی داد
×××
رباعی
این سیزده رجب عجب محترم است
چون روز طلوع آفتاب كرم است
حاجی! به طواف كعبه آرام برو
چون سید اوصیا درون حرم است
ولي اله كلامي زنجاني
امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت ای
کعبه امشب ناز کن بر آسمان ها و زمین از
این که داری در بغل مرآت ربّ العالمین ای
مولد شیر خدا، ای رشک فردوس برین وقت
طواف روی حق، همراه جبریل امین برگو
به آواز جلی تحمید خود را این چنین (لبّیک) ای
جان جهان، مولا امیرالمؤمنین در
اعتکاف عاشقی، از یار استقبال کن حجّت
قبولِ حق شده، ای کعبه امشب حال کن بت
های کعبه بشنوید آمد خلیل بت شکن احیاگر
دین خدا ممدوح ذات ذو المنن پرچم
به دوش قافله یار نبی مؤتمن در
هر زمان و هر مکان آگه ز اسرار و علن اوصاف
او از حد برون مدحش فراتر از سخن خُلقش
حسن، خویش حسن، فرزند نیکویش حسن از
هیبت شیر خدا روی زمین افتاده اید همراه
کلّ انبیا ذکر علی سر داده اید ای
فاطمه بنت اسد، الحق که شیر آورده ای فرمانروای
معرکه، شیر دلیر آورده ای بر
خاتم پیغمبران امشب وزیر آورده ای بر
آسمان ها و زمین خیر کثیر آورده ای بر
شیعیان مرتضی امشب امیر آورده ای بر
آفتاب انبیا ماه منیر آورده ای بازوی
ختم المرسلین،جان رسول است این پسر ابن
عم و داماد او، زوج بتول است این پسر
ذکر
زمین و آسمان،حیدر امیرالمؤمنین ذکر
همه پیغمبران، حیدر امیرالمؤمنین ذکر
لب پیر و جوان، حیدر امیرالمؤمنین ذکری
که می بخشد توان، حیدر امیرالمؤمنین ذکری
که باشد جاودان، حیدر امیرالمؤمنین ذکری
که شد اکسیر جان، حیدر امیرالمؤمنین ذکر
امیرالمؤمنین ذکر تمام ماسواست هم
ذکر کل ماسوا هم ذکر زیبای خداست ای
فاتح بدر و حنین،سردار خیبر یا علی ای
آن کسی که خفته ای جای پیمبر یا علی یار
ضعیفان جهان، خصم ستمگر یا علی بر
قلب دشمن می زنی همواره آذر یا علی در
جنگ خندق ضربه ات افضل ز محشر یا علی آری
فقط مخصوص تو شد نام حیدر یا علی با
رقص شمشیرت علی، دشمن فراری می شود هر
ضربه ای که می زنی آن ضربه کاری می شود با
چرخش چشمان تو دوزخ گلستان می شود با
یک نگاهت ذرّه هم مهر درخشان می شود عقل
بشر از درک تو همواره حیران می شود یوسف
اگر بیند تو را در چاه پنهان می شود آدم
به حقّ نام تو مشمول غفران می شود نوح
نبی با حرز تو ایمن ز طوفان می شود عیسیَ
بن مریم با دمش دم از تو هر دم می زند موسی
به ذکر "یا علی" پا در دل یم می زند خورشید
و ماه آسمان یک پرتویی از نور تو دریای
غفران الهی تا ابد منشور تو آغوش
گرم مصطفی گردیده امشب طور تو هستی
سلیمان جهان، خلق دو عالم مور تو ایجاد
می گردد عدم آقا به یک دستور تو هر
ذرّه در عالم بود فرمانبر و مأمور تو مهرت
شده گنجینه ی ما، یا امیرالمؤمنین حک
شد به روی سینه ی ما، یا امیرالمؤمنین گر
چه گنهکار و بدم امّا خریدارم شدی دیدی
غمین و بی کَسم، شمع شب تارم شدی مشکل
گشای عقده های این دل زارم شدی در
راه پُر پیچ و خم دنیا نگهدارم شدی نازل
شدی امشب طبیب قلب بیمارم شدی با
لطف خود در این سرای بی کسی یارم شدی ای
مأمن بیچارگان، الحق تویی خیر کثیر من
سائل کوی توأم یا مرتضی دستم بگیر
محمدفردوسي
رطب لعل لب یار چشیدن دارد
در پس پرده رخ یار چه دیدن دارد
در هوایی که در آن بوی علی می آید
سنگ هم گر بزند باز پریدن دارد
جام اگر پر شود از باده ناب علوی
لب ِ تشنه پی این جام دویدن دارد
باده از کوثر اگر باشد و ساقی حیدر
منت حیدر کرار کشیدن دارد
" اشهد ان علیا ولی الله " آری
صد و ده مرتبه این نام شنیدن دارد
می زند مرغ دل امشب ز سر شور و شعف
بوسه ای بر ترک کعبه و بر صحن نجف
امشب از عالم بالا خبری می آید
در پی تیرگی شب سحری می آید
هر کسی ز عالم بالا اثری می خواهد
گو بیاید که ز بالا اثری می آید
حرم کعبه ترک خورد و بهم باز آمد
همه گفتند که او از چه دری می آید؟
به خدا آینه آمد به جهان روی علی
که از آن ناحیه خیر البشری می آید
" چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی "
که در آن بر همه عالم پدری می آید
به دل اهل ولا عشق علی پا برجاست
به خدا در دو جهان پرچم حیدر بالاست
ناصر شهرياري
امیرالمومنین(ع)-ولادت
دارد هــنوز از کــعبه بــوی تو مــی آید
حجـش قبول اسـت آن که سوی تو می آید
تو آب ها را مهـر کوثـــر کرده ای پـــس
جوشــانده ی زمــزم ز جـوی تو می آید
خورشـید در خورشـید شد نورٌ عــلی نور
وقــتی که زهـــرا روبروی تــو مــی آید
شب می شود یک سمت عالم آن زمان که
بر روی پیــشانیت مـــوی تو مـــی آید
بنـت اسـد الله اکبر داشـت، حق داشت
دیوار کعبه گر ترک برداشت، حق داشت
امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت
می سوخت در حرارت یک جلوه آفتاب
سر بُرد از خجالت خود موج زیر آب
دریا شنید نامش و از ترس آب شد
خورشید پا برهنه زمین خورد از شتاب
وصفش کسی نگفت و هزاران کتاب شد
سطری نخوانده هیچ کسی زین همه کتاب
کُلّی است مثل نور ، ولی منحصر به فرد
مجبور روشنیم و نداریم انتخاب
بنت اسد رسید و دعا کرد کای خدا!
آمد برون ز کعبه منادای مستجاب
کعبه نداشت ظرفیتِ جلوه این همه
تصویر چون بزرگ تر آمد شکست قاب
ما مست کرده ایم و به معراج می رویم
از کاسه های لم یَلدِ سوره ی شراب
ما را خراب باده ی توحید کرده اند
جمع نقیض را نگر؛ آبادیِ خراب
آری بزرگتر ز علی نیست آیه ای
آری زلال تر ز علی نیست حقِّ ناب
سیمرغ، بی عنایت تو مرغ خانگی
مرغی که با ولایت تو پر زند، عقاب
حجت الاسلام رضا جعفري
امیرالمومنین(ع)-مدح
تو بی ابتدایی و بی انتها
شبیه پیمبر شبیه خدا
تو بالاترین نقطه ی باوری
معماترین نقطه ی زیر «با»
مقرب ترین جلوه ی لم یلد
و لم یولد آیه های خدا
تو آن سمت دروازه ی باوری
همان جا که می خوانمش ناکجا
مرا آن طرف ها اگر راه نیست
شما لااقل این طرف ها بیا
تو آن خواهش سبز سجاده ای
همان التماس شب انبیا
تویی مقصد اول و آخرم
مناجات شب های غارِ حرا
بیا با پر و بال کروبیان
بزن وصله این گیوه ی پاره را
بزن بیل خود بر این سرزمین
بزن تا كه باشم درخت شما
من از آبِ چاهِ شما خورده ام
که حالا شدم تشنه ی کربلا
خدای كرم! سایه ی ناشناس!
در این كوچه های بدون صدا
چنان مخلصانه كرم می كنی
كه حتی نمی ماندت رَدِّ پا
تو یعنی همان شاهِ شهر منی
كه داری قدم می زنی با گدا؟!
در این سینه ی شب كجا می روی؟
از این جاده ها، دور از چشم ما
به سمت مناجات سجاده ات
اگر می روی التماس دعا
×××
تو باران ترینی و ما خشكسال
رسیده ترینی و ما كالِ كال
تو مانند آبی ولی آب تر
تو مثل طلایی ولی ناب تر
اگر تو صعودی، فرودیم ما
اگر تو نبودی، نبودیم ما
تو نورِ خودی، آفتابِ خودی
مسلمان دین كتاب خودی
تو اسرار لب های پیغمبری
قسم های شب های پیغمبری
تو سیبی تو میل شب جمعه ای
دعای كمیل شب جمعه ای
مسیحای مَسحِ یتیمان تویی
محاسن سپید كریمان تویی
تو سیمرغی و كوه قاف خودی
تو ذی الحجه ی در طواف خودی
تو با مردمی، مردمی نیستی
تو نان جویی، گندمی نیستی
تو نوری و هر صبح خورشیدمی
تو اخلاص آیات توحیدمی
تو دیگر برای من عادت شدی
هزار و دو ركعت عبادت شدی
تو شصت و سه دفعه بهارم شدی
نهالت شدم باغدارم شدی
×××
همیشه درِ خانه ات باز بود
تنورت همیشه نمك ساز بود
تو بودی كه شب ها سحر داشتند
یتیمان كوفه پدر داشتند
پُر از نوری و آفتابی علی
سلام بدون جوابی علی
نگاهت شبی خواب راحت نكرد
و یك شب لبت استراحت نكرد
تو رفتی و حالا در این روزها
ورق می زنم خاطرات تو را
همان روزهایی كه تنها شدی
شكسته ترین مرد دنیا شدی
همان روزهایی كه یك مرد پست
غرور تو را با طنابی شكست
همان جا تو را خون جگر كرده اند
بتول تو را بی پسر كرده اند
همان جا دلِ مهربانت شكست
همان روز چند استخوانت شكست
×××
تو بالایی و در كفِ پست ها
زدند آفتاب تو را دست ها...
علي اكبر لطيفيان
امیرالمومنین(ع)-مدح
و ولادت ما
عاشقیم و تا به قیامت یگانه ایم ما
از ازل برای ابد عاشقانه ایم ما
موج می زنیم به طوفان عاشقی دریای
احمریم ولی بی کرانه ایم آواره
ایم خانه به دوشیم بی کسیم ما
چون کبوتریم که دنبال لانه ایم دلبر
نگاهمان نکند گریه می کنیم چون
خواب کودکانه پی هر بهانه ایم حتی
برای بودن ما آیه آمده است ماها
یتیم و سائل این آستانه ایم ما
را خدا ز خاک بنی هاشم آفرید پس
تا ابد برای همین جاودانه ایم با
عشق می پریم پر و بالمان دهید اشکی
برای گریه امسال مان دهید گنبد
نشان بده که برایت کبوتریم جلد
حرم شدیم برای تو می پریم ما
مومن نفوذ نگاه شما شدیم یک
لحظه بی نگاه شما باز کافریم دور
از شما شمایل مرداب می شویم وقتی
کنار دست شماییم کوثریم تو
مالکی و ما همگی بنده توایم تو
حیدری و ما همه از نسل اشتریم تبعیدی
توایم به صحرا رسیده ایم آقا
اگر قبول کنی ما ابوذریم یک
شب به قوم و خویش خودت سر نمی زنی دینی
اگر حساب کنی ما برادریم بالا
پریده ام پر و بال مرا بچین خیلی
بزرگمان بکنی تازه نوکریم ما
سائلیم وقت رکوعت رسیده ایم انفاق
کن ولی خدا یا اباالکریم ما
بنده زاده ایم تو چاکر قبول کن از
نسل قنبریم تو قنبر قبول کن
غم
در کنار چشم شما شاد می شود یعنی
خرابه ها به تو آباد می شود دنیا
به یمن روی شما در تحرک است حتی
نسیم هم ز شما باد می شود چشمت
خم شراب ولی کندوی عسل باده
فروش عشق تو قنّاد می شود آواز
خوان دکّه خیاطی محل با
یک نفس ز کام تو ارشاد می شود هر
کس اسیر عشق تو بود است یا علی از
قید و بند عالمی آزاد می شود شاگرد
روز اول درس محبتت با
اولین کلام تو استاد می شود با
یک اشاره ات همه شمشیر می کشیم وقتی
که پیر حضرت مقداد می شود حالا
مرید صبر توام یا باالحسن ای پیر درد و غصه و غم یا ابالحسن ای
کعبه از حضور شما مفتخرترین مکه
به یمن شخص شما معتبرترین کعبه
برای روی شما سینه اش شکست تو
قلب شهر مکه شدی یا جگرترین؟ قبل
از نزول، ترجمه مومنون شدی در
آیه های حضرت حق مستقرترین پیروز
تا همیشهٔ هر غزوه احد ای
سینه ات برای محمد سپرترین از
بس علاقه داشت محمد به روی تو داماد
او شدی و برایش پسرترین هر
روز ما برای شما جشن می شود هر
روز ما برای شما ای پدرترین آواره
بوده اند چه بسیار در پی ات ما
هم برای عشق شما در به در ترین امشب
بیا و آیه ای از مومنون بخوان حزب خدا شدی و هم الغالبون بخوان
سيدمحمدحسيني
امیرالمومنین(ع)-ولادت ماهِ مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان «یا مَن أرجوهُ لكلِّ
خیر» را با ما بخوان با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی دانهٔ اشكی چنان آیینه صافت میكند سوز آهی محرم بزم عفافت میكند رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند ذات حق دعوت برای اعتكافت میكند معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی میرسد بر گوش جانش نغمههای یا علی اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی چون سر آمد اعتكافش، عشق شد همدوش او تا برآمد آفتابی بود در آغوش او ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر
چون صدف این گوهر یكدانه را در بر بگیر خانه را بگشا و صاحبخانه را در بگیر در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند ای حرم! غسل زیارت كن جمالش را ببین چهرهی چون ماه و ابروی هلالش را ببین خط بكش بر روی بتها و خط و خالش را ببین بر سر دست رسولالله مقالش را ببین كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان! هر چه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد از نگاهش عقدهی غم به پیمبر باز شد شهر علم مصطفی(ص) را بر جهان در باز شد حجت داور لبش با نام داور باز شد ای حریم كعبه! بشنو، این ندای دلنشین آیههای مؤمنون را از امیرالمؤمنین اختیارش با خدا و عالمش در اختیار مرد میدانهای علم و حلم و مجد و افتخار
سيدرضامويد
امام علی(ع)-ولادت توحید نهد در دل کعبه قدم امشب بت ها همه گشتند به تعظیم، خم امشب ارکان حرم دور حرم ذکر گرفتند در کعبه فتاده است به سجده صنم امشب بر گوش رسد زمزمه چشمه ی زمزم تا صبح زند از اسدالله دم امشب تبریک بگویید به کعبه که دوباره گردیده به میلاد علی محترم امشب تا فاطمه ی بنت اسد در حرم آید ای اهل حرم دور شوید از حرم امشب پیدایش سیمای خداوند مبارک بر کعبه تماشای خداوند ، مبارک امشب حرم از عرش سرافراز تر آمد در بیت خدا روی خدا جلوه گر آمد شمشیر خدا شیر خدا حیدر کرار یا حامی جان بر کف پیغامبر آمد یا آمنه ی بنت وهب زاده محمد یا فاطمه ی بنت اسد را پسر آمد یا فاتح بدر احد و خیبر و احزاب یا شیر حق از بیشه ی فتح و ظفر آمد ای بیت خدا روی خداوند مبارک ای ختم رسل جان عزیزت به بر آمد در کعبه ندا می رسد از خالق سر مد میلاد علی باد مبارک به محمد بت های حرم سوره ی توحید بخوانید در مقدم مولا دُر تهلیل فشانید میلاد علی را همه تبریک بگویید از بنت اسد عیدی خود را بستانید با دست علی تا به روی خاک بیفتید در کعبه بمانید بمانید بمانید امشب همه دور اسد الله بگیرید از جانب ما نیز سلامش برسانید با حمد حق از حلقه ی تهمت به در آیید با مدح علی آتش دل را بنشانید با دیدن آن قامت و آن طلعت نیکو فریاد برآرید هوالحق و هو الهو کعبه همه سر تا قدم آغوش گشوده یا اینکه خدای حرم آغوش گشوده الله که با دیدن توحید مجسم در دامن کعبه صنم آغوش گشوده میلاد علی آمده و عید کرامت بر شیعه ی مولا ، کرم آغوش گشوده دیگر نهراسد کسی از آتش دوزخ زیرا که ریاض ارم آغوش گشوده تا بنت اسد با اسدش از حرم آید پیغمبر اکرم زهم آغوش گشوده با جام ولایت شده سرمست محمد دل داده به شوق علی از دست محمد سر تا به قدم گشته نبی چشم که باید از کعبه برون بنت اسد با اسد آید تکبیر بگویید که آن چشم خداوند چشمی به گل روی محمد بگشاید تکبیر بگویید که با خواند قرآن هم جان نبی بخشد و هم دل برباید تکبیر بگویید که مولا علی آمد تا زنگ غم از قلب محمد زداید تکبیر بگویید که با حسن خدایی امروز خدا را به محمد بنماید احمد به بغل آنچه که بایست گرفته یا جان خودش را به سر دست گرفته از خالق دادار بپرسید علی کیست از احمد مختار بپرسید علی کیست جز شخص علی شخص علی را نشناسد از حیدر کرار بپرسید علی کیست در غزوه ی بدر و احد و خیبر و احزاب از تیغ شرر بار بپرسید علی کیست از چاه و شب و نخله ی خرما و بیابان از شمع شب تار بپرسید علی کیست شمیر به دشمن دهد و شیر به قاتل از قاتل خونخار بپرسید علی کیست آیینه ی ذات ازلی را چه بخوانند خلقت همه مانند علی را چه بخوانند آیینه معبود علی بود علی بود سر منشاء هر جود علی بود علی بود رکن و حرم و حجرو صفا مروه و مسعا سجده علی و ساجد و مسجود علی بود هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن هم شاهد و مشهود علی بود علی بود بعد از همه ایجاد علی هست علی هست پیش از همه موجود علی بود علی بود روزی که نه روز و نه شبی بود به عالم والله علی بود علی بود علی بود با این همه عبد است خدا نیست خدا نیست عبدی که زمعبود جدا نیست جدا نیست او کیست زکات است و صلات است و صیام است تکبیر و رکوع است و سجود است و قیام است سوگند به قرآن که علی بعد محمد بر خلق امام است امام است امام است دوزخ به محب وی و جنت به عدویش والله حرام است حرام است حرام است سنی اگر انصاف دهد لحمک لحمی در بحث تمام است تمام است تمام است من حیدریم حیدری ، اینم به همه عمر پیوسته مرام است مرام است مرام است روزی که در ایجاد نه آب و نه گلم بود او از کرم خویش خریدار دلم بود در بیشه سبز نبوی شیر علی بود بر فرق ستمکاران شمشیر علی بود تا سینه بیداد گران را بشکافد در ترکش تقدیر خدا تیر علی بود قرآن کریمی که به دوران نبوت با نطق محمد شده تفسیر علی بود نفس است که بندد همه را در غل و زنجیر مردی که ورا ست به زنجیر علی بود تهلیل برآید که تهلیل جز او نیست تکبیر بگویید که تکبیر علی بود واللهِ همین است همین است همین است تا دین خدا هست علی رهبر دین است ای پیش قدت کعبه برافراشته قامت ای یافته زینت به وجود تو امامت در سایه توحید تو توحید سرافراز از بازو و شمشیر تو دین یافت سلامت تو با حق و حق دور تو گردیده هماره امروز نه ، فردا نه ،که تا صبح قیامت از ما همه در محضر تو عجز و توسل از تو همه درباره ی ما لطف و کرامت این کل بهشت است که در حشر گذارند پیشانی ما را به ولای تو علامت مرغ دل ما ساکن بام حرم تو است آیین علی دوستی ما کرم تو است من کیستم ؟ عالم به تولای تو نازد حور و ملک ،آدم به تولای تو نازد هم موسی عمران به ولای تو کند فخر هم عیسی مریم به تولای تو نازد زهرا به فدای تو کند جان گرامی پیغمبر اکرم به تولای تو نازد قرآن شده در مدح و ثنای تو مزین زیرا که خدا هم به تولای تو نازد با الله قسم لطف و عطایت نشود کم بگذار که میثم به تولای تو نازد بگذار که تا هست به لب نطق و بیانم پیوسته شود مدح تو جاری به زبانم
غلامرضاسازگار
مولای متقیان امیر مومنان(ع)- مدح و ولادت
حریم کعبه را بنگر، که دارد منظری جالب
ملائک با ادب استاده، صف در صف به هر جانب
زمین همواره کسب نور اگر از آسمان می کرد
بود نور زمین امشب، به نور آسمان غالب
همان کو جذبه مهرش، مدار کهکشان ها شد
کنون بر قبله گاه دل، شهاب حسن او ثاقب
یدالله و امین الله و سر الله می آید
که شد میلاد مسعود علی بن ابی طالب
چه مهماندار و مهمانی، چه دلداری چه جانانی
همه جان ها بدو قربان، همه دل ها به او راغب
بدون حبّ او ایمان، به دل ها ره نمی یابد
بدون عشق او انسان ز کوثر کی بود شارب؟
خدای او نمی خواهد، عبادت بی مودّت را
که اجر مصطفی در هر عبودیّت بود واجب
علی ایمان علی قرآن علی در هر عمل میزان
علی بر انس و جان شاهد، علی روز جزا حاسب
به خلوتگاه الاّ هو، صراط مستقیم است او
ولای او بود شرط قبول توبه تائب
حریم کعبه همچون جسم بی جان بود پیش از این
خدا از نفخه رحمت، دمیدش روح در قالب
حریم کعبه پیش از این که بی نام و نشان بودی
ز لوح یا علی امشب معیّن شد و را صاحب
امیر المومنین فاروق و صدّیق است القابش
نباشد سارق القاب او، جز کافری کاذب
علیٌّ حبّه جنّة امام الانس و الجنّة
قسیم النّار والجنّة نبی را اوّلین نایب
نگر بر بت شکن حیدر، به روی دوش پیغمبر
بود یک روح و دو پیکر، عیان زین منظر جالب
اگر مظلوم شد قرآن، بود مظلوم اول او
که خود معنای قرآن است و قرآن را بود کاتب
علی پیروز میدان ها، علی شبگرد ویران ها
علی ما فوق انسان ها علی مطلوب هر طالب
شگفت از قدرت صبرش که پیش چشم عین الله
حریم عصمت اله را بسوزاندی یکی غاصب
حسانا پرده از این راز عالم سوز بردارد
چو آید حجّت آل محمّد، مهدی غایب
حبيب الله چايچيان(حسان}
امام علی(ع)-مدح و ولادت مجنونتان شدیم كه لیلای مان
شوید سربارتان شدیم كه صهبای مان
شوید تشبیه می كنیم شما را به كعبه
تا... محرابمان شوید و مصلّای مان
شوید آن كعبه ی «یُزار» اگر چه «وَ
لا یَزُور» آن سعی مروه های مُصفّای مان
شوید دیگر شكاف كعبه عجیب و غریب نیست وقتی دلیل قلب و تَرَك های مان
شوید ما نیل تشنه ایم و گرفتار قبطیان با كوثری دوای تلذّای مان شوید آن دم به روز واقعه چون مسجد
الحرام با آن عصا به ما زده موسای مان
شوید ما را تبار عار یهودا تباه كرد شمعون با وفای مسیحای مان شوید تحریر و و نَسخ و ثُلث و چلیپای
مان شوید خطّ شكسته نه كه معلّای مان
شوید اوّل ضمیر اشرفِ مفرد نبی، شما... والا ضمیر ناب مثنّای مان شوید هو هو زنان باطل صوفی به ما
چه كار؟! تا «إهدنا الصّراطِ» سویدای
مان شوید با ذوالفقار صف شكن خیبر و اُحُد در جزر و مدِّ هیمنه، هَیجای
مان شوید «قَوِّ» علی به خدمت خود این جوارحم «وَ اشْدُدْ عَلَی العَزیمه» ی اعضای مان شوید آسان نمی شود ز شما گفت یا شنید حتّی اگر جواب معمّای مان شوید مَجلای منجلیِّ جلال و جمال
حق ذكر تجلّیات مجلّای مان شوید از مصطفی و فاطمه و شُبَّر و
حسین آیینه ای به منظر و مرآی مان
شوید مسكین و سائلیم و یتیمیم یا
علی! با «یُطعِمُونِ» روزه پذیرای
مان شوید در این شكسته بسته قصیده به
اعتذار تك بیت بی بدیل مُقفّای مان
شوید
مجيدلشگري
امام علی(ع)-مدح و ولادت دل پر از شوكت و فرّ شد، شب میلاد على میوه ى صبر ظفر شد، شب میلاد على فرشى از بال ملك، روى زمین گستردند آسمان زیر و زبر شد، شب میلاد على سبز پوشان فلك، خنده كنان مى گفتند شب عشاق، سحر شد شب میلاد على دل كه با یاد على، گرد جهان مى گردید راحت از رنج سفر شد، شب میلاد على تا سحر زمزمه ى ناد على، بر لب داشت هر كه زین مژده خبر شد، شب میلاد على چه مبارك سحرى بود كه هر بنده ز خود تا خدا راه سپر شد شب میلاد على سرو توحید ،كه سر به فلك افراخته بود قد برافراشته تر شد، شب میلاد على مطلع الفجر هدایت، ز افق سر زد و گفت لیلةالقدر دگر شد، شب میلاد على نور جاوید ولایت، به نبوت پیوست صحبت از شیر و شكر شد، شب میلاد على نخل ایمان عدالت، كه برومندى یافت سبز از این راهگذر شد شب میلاد على كعبه تنها صدف بود كه در قلب كویر دامنش حِجر و حَجَر شد شب میلاد على زمزم از زمزمه ى نام على شد شیرین ناودان زمزمه گر شد، شب میلاد على تازه شد بار دگر، شیوه ى ابراهیمى سهم بتخانه تبر شد، شب میلاد على دید بت ها همه در قبضۀ این بت شكن است كعبه آینده نگر شد شب میلاد على كعبه میقات دل انگیز خدا جویان بود قبله ى اهل نظر شد، شب میلاد على بسكه تأثیرپذیر است از این مژده (شفق) صاحب حسن اثر شد شب میلاد على
محمدجوادغفورزاده (شفق)
امام علی(ع)-مدح و ولادت-بصیرت
چه شد كه خشت سر خشت چیده شد كعبه
برای چیست كه این قدر كشیده شد كعبه
مگر كه؟ از دل این خانه می زند بیرون
كه ناز مقدم او آفریده شد كعبه
كه آمد و چه شنید و چه گفت می دانی؟
كه پیش خلق گریبان دریده شد كعبه
سر هم آمد و دوباره شكافت
كه تا قیام قیامت پدیده شد كعبه
درخت بود و پر از میوه های كال اما
علی رسید و سه روزه رسیده شد كعبه
نمونه خط خدا را كه دیده است كجاست؟
علی قشنگ ترین دست خط دست خداست
سه روز بر در كعبه نظاره می كردند
دعا برای شكافی دوباره می كردند
منجمین همه مبهوت در پی چاره
توسلی به ضریح ستاره می كردند
دوباره ریخت به هم طرح كعبه و مردم
به سوی مادر و كودك اشاره می كردند
رسید ماه و زلیخائیان ز یوسف ها
به خانه هر چه كه بود عكس، پاره می كردند
ز حكم خنده وَ یا گریه های كودكی اش
از آن به بعد همه استخاره می كردند
گشود چشم و زمین را پر از حلاوت كرد
بجای گریه دو سه آیه ای تلاوت كرد
قسم به ذات تو كه لایزال می ماند
زبان زمان بیان تو لال می ماند
تو پیر عالم و سلمان چند صد ساله
كنار تو پسری خورد سال می ماند
چنان كه آمده ای هیچ كس نیامده است
شكوه آمدنت بی مثال می ماند
به روی سینه ی كعبه اِلی الأبد آقا
نشان آمدنت چون مدال می ماند
در آخر غزل ای پاسخ سئوالاتم
برای من فقط این یك سوال می ماند
از این علی كه چنین آمده است در دنیا
چقدر فرق بود تا علیّ عرش خدا
كه بود آمد و رفت و كسی نفهمیدش
چه كرد او كه بشر چون خدا پرستیدش
صدای ساده ی نعلین پاره اش رفت و
فلك ندید كسی را به گَرد تقلیدش
خدا كه گفت علی هست سوره ی اخلاص
خدا كه گفت علی هست عین توحیدش
چو دید مزّه ی او را كسی نمی فهمد
به شاخسار زمین دست برده و چیدش
خلاصه خسته شد از نور دل خفاش
علی الصباح پلیدی شكست خورشیدش
به عرش حك شده نامش به نام آب ترین
همین كه هست زمین را ابوتراب ترین
اگر چه شیعه ی مانند من فراوان است
كسی كه مورد طبع علی است سلمان است
كسی كه پای ولایت تمام قد مانَد
كسی كه در ره رهبر گذشته از جان است
كسی كه مثل علی پیش دشمنان طوفان
كسی كه مثل علی پیش دوست، باران است
دعا كنید بصیرت دهد خدا ما را
بصیرت است كه میزان كفر و ایمان است
اگر بصیر نباشید بعد پیغمبر
به روی مسند او جایگاه شیطان است
اگر بصیر نباشید باز می بینید
كه مثل فاطمه ای پشت درب سوزان است
اگر بصیر نباشی امام بر حق را
به سجده كشته و گویی مگر مسلمان است؟!
اگر بصیر نباشی ببینی آن دم را
كه چوب تو به لب قاریان قرآن است
حسین را بخدا بی بصیرتان كشتند
كنار آب لب تشنه بی امان كشتند
محسن عرب خالقي
امام علی(ع)-مدح و ولادت
به سمت کعبه ملک هم دخیل می آورد
که مادری پسری بی بدیل می آورد
گشود لب به سخن کعبه، داشت بی پرده
برای خلقت عالم دلیل می آورد
ز اشک شوق ملک، زیر پاش دریا شد
و کعبه غرق کلیمی که نیل می آورد
خلیل با تبر آمد به بُتکده، اما
به روی دوش، محمد، خلیل می آورد
علی برادری اش را به عدل ثابت کرد
که شعله جانب دست عقیل می آورد
چگونه وصف شه لافتی کنم، که خدا
به مدح او صفت از این قبیل می آورد
سيدحميدرضابرقعي
امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت
دیدار زیبا می شود با چشم هایت
غرق تماشا می شود با چشم هایت
لب تشنه ای كه زیر پلكت می نشیند
سیرابِ دریا می شود با چشم هایت
مریم مقدس می شود در سایه ی تو
عیسا مسیحا می شود با چشم هایت
هر دردمندی كه مسیرش بر تو افتاد
حتماً مداوا می شود با چشم هایت
سلمان فرستادیم تا ایمان بیارد
سلمانُ مِنّا می شود با چشم هایت
مستم كُنَد آن خوشه ی چشمی كه داری
ای من فدای گوشه ی چشمی كه داری
از دست تو باید دوایم را بگیرم
بنویس از تو نسخه هایم را بگیرم
از جانِ بیمارم بلا را دور بنویس
من آمدم از تو شفایم را بگیرم
گلدسته می سازم برایت شمع ها را
وقتی كه وام شعرهایم را بگیرم
ای كاش زهرا هم شبیه تو حرم داشت
تا اذن پیش تو بیایم را بگیرم
از پنجره فولاد، اذنت را گرفتم
می خواهم از تو كربلایم را بگیرم
بسیار داری مثل من دورت بگردم
خود را مثال پنج تن دورت بگردم
حیدر شدی تا پشت در هِی در بكوبند
جای ملائك نیست بال و پر بكوبند
زهرا دلش می خواست نام یا علی را
روی عقیق سرخ پیغمبر بكوبند
سنگ علی را فاطمه بر سینه كوبید
باید كه بر دُرِّ نجف حیدر بكوبند
معراج تازه ابتدایت بود باید
نام تو را از این مقرب تر بكوبند
اسم تو اسم اعظم پروردگار است
این مُهر را باید به هر منبر بكوبند
ما كوه را پیش تو جز كاهی ندیدیم
از دست تو غیر از ید اللهی ندیدیم
تیغت برهنه می شود ابروت در هم
این گونه عالم را تو خواهی ریخت بر هم
آغاز جنگ تو همان پایان جنگ است
وقتی نمی ماند به لشگر یك نفر هم
مأمور قبض روح پشت قبضه ی توست
حالا كه در دست تو باشد در كمر هم
در معركه هر اتفاقی خواهد افتاد
از رقص شمشیر تو روی خاك بر هم
ای لا فتی الّا خودت لا سیف تیغت
كیفَ بشر هم هستی و خیرٌ بشر هم
قسمت شود پای تو را باید ببوسم
دست پسرهای تو را باید ببوسم
دارد هنوز از کعبه بوی تو می آید
حجش قبول است آن که سوی تو می آید
تو آب ها را مهر کوثر کرده ای پس
جوشانده ی زمزم ز جوی تو می آید
خورشید در خورشید شد نورٌ علی نور
وقتی که زهرا روبروی تو می آید
معراج هم حتی نبی با تو سخن گفت
صوت خداوند از گلوی تو می آید
شب می شود یک سمت عالم آن زمان که
بر روی پیشانیت موی تو می آید
بنـتِ اسد الله اکبر داشت حق داشت
دیوار کعبه گر ترک برداشت حق داشت
ممنونم از ایل و تباری كه تو داری
از لطف بیش از انتظاری كه تو داری
ما دست و پا گیریم اگر تو دست گیری
ما معتبر از اعتباری كه تو داری
خشم تو را مرحب به لكنت گفت وقتی
ابرو گره زد ذوالفقاری كه تو داری
حیثیت هر منكری زیر سؤال است
روی حسابِ بی مزاری كه تو داری
هر كس تو را دارد چرا باید بترسد
مثل تو تنها از خدا باید بترسد
تو رفتی و با كوفه در افتاد زینب
بعد از تو جانش در خطر افتاد زینب
انگار باید بچه های تو بیفتند
هر وقت در بین گذر افتاد زینب
گفت اُسكُتوا و خطبه ی غرّا بیان كرد
حتی خودش یاد پدر افتاد زینب
زینب كه بیهوده نمی افتاد از پا
از نیزه سر افتاد اگر افتاد زینب
یك عمر سعی ات بر حجابِ دخترت بود
اما تو رفتی و دگر افتاد زینب
می خواستی چشم كسی بر او نیفتد
برگَرد زینب را ببر افتاد زینب
پشت در و دروازه كه فرقی ندارد
مانند زهرا پشت در افتاد زینب
از سر گذشتند و اسیر سر نوشتند
بعد از پسرها دخترانت در گذشتند
حامد خاكي
امیرالمؤمنین(ع)-ولادت در ساعتی شگفت، مکعّب شکست و بعد مردی به جای قبله ی مردم نشست و بعد رکعـت شـد و نمـاز شد و حمـد و سوره شد آمـد طلسم مسجـدیـان را شکــست و بعد با یک نــفر شبیه خـودش گشـت روبرو خود را گرفت ثانیه ای روی دست و بعد آیات نوبری ز درخت انار چیـد و خواند از تشهّدش: از بود و هست و بعد مِثلِ مَثل شد و به زبانِ همه شکفت از راه حلق در ته دل ریشه بست و بعد چون روحِ در نسوجِ گیاهان حلول کرد یک خوشه خورد از خودش و کرد مست و بعد مقداری از ترشّح او را زمین چشید قیمت گرفت خاک اراضیِ پست و بعد ما را ببخش ما که گناهی نداشتیم او خواست اهل بادیه را بت پرست و بعد هر سال گفت تا که بگویند شاعران: در ساعتی شگفت مکعب شکست و بعد...
حجت الاسلام رضاجعفري
امیرالمومنین(ع)-مدح و ولادت
الله اکبر ای حرم امشب حرم شدی
بیش از همیشه نزد خدا محترم شدی
آیینه دار آینه ی ذوالکرم شدی
باغ ارم نه، رشک ریاض ارم شدی
ای زادگاه فاطمه، ای خانه ی علی
پروانه ی تو خلق و تو پروانه ی علی
تبریک ای بتان حرم داوری شدید
امشب به کعبه گرم ثنا گستری شدید
از افترای بت شدن امشب بری شدید
در اشتیاق شیر خدا حیدری شدید
امشب به کعبه اُنس بگیرید با علی
ریزید بر زمین و بگویید یا علی
خورشید سجده بر کره ی خاک می کند
زین سجده فخر بر همه افلاک می کند
دیوار کعبه سینه ی خود چاک می کند
پرواز، روح خواجه ی لولاک می کند
امشب شب ولادت جان محمد است
ذکر علی علی به زبان محمد است
امشب صدای دلکش زمزم علی علی است
امشب سرود عالم و آدم علی علی است
امشب دعای عیسی مریم علی علی است
باور کنید ذکر خدا هم علی علی است
آید صدای زمزمه ی مسجد الحرام
با چار رکن خود به علی می دهد سلام
امشب سرود وحی به تفصیل بشنوید
از جوف کعبه نغمه ی تهلیل بشنوید
تنزیل و قدر و نور به ترتیل بشنوید
بانگ اذان به کعبه ز جبریل بشنوید
بانگ علی علی همه در کعبه سر دهید
میلاد نور را به پیمبر خبر دهید
ای شیر، دخت شیر، زهی شیر داورت
ای کعبه این تو، این گل رخسار حیدرت
داری علی به دامن توحید پرورت
این جان پاک سید بطحاست در برت
هم مام شیر حقی و هم شیر دخت شیر
شیر خدا ز سینه ی پاک تو خورده شیر
ای طلعتت جمال جمیل خدا علی
ای بر تمام خلق خدا مقتدا علی
ای کرده حق به حضرت تو اقتدا علی
ای جان جان، که جان جهانت فدا علی
ای در تمام مُلک خدا ذکر خیر تو
مولود کعبه رکن حرم کیست غیر تو
مرآت حُسن خالق سرمد تویی علی
توحید تو، حقیقت احمد تویی علی
قرآن روی دست محمد تویی علی
حدّت همین که رحمت بی حد تویی علی
قرآن کتاب مدح و خدا مدح خوان توست
جای لب رسول خدا بر دهان تو است
تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین
تنها تو را رسول خدا خوانده کل دین
تنها تویی تو دست الهی در آستین
تنها تویی امیر تمامی مؤمنین
تنها تو در، ز قلعه ی خیبر گشاده ای
تنها تو، پا به دوش پیمبر نهاده ای
بازوی دیو نفس که بسته است غیر تو؟
با احمد و خدا که نشسته است غیر تو؟
اصلاب کفر را که گسسته است غیر تو؟
بت های کعبه را که شکسته است غیر تو؟
بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای
در بستر رسول، تو تنها تو خفته ای
قرآن نیازمند به نطق و بیان توست
هم تو زبان حقی و هم حق زبان توست
جاویدی و هماره زمان ها زمان توست
خورشیدی و تمام مکان ها مکان توست
وابسته ی ولای تو وابسته ی خداست
مهر تو لطف و رحمت پیوسته ی خداست
تا حشر بوسه های کرامت به دست توست
بالله قسم زمام امامت به دست توست
بیماری و شفا و سلامت به دست توست
روز جزا لوای امامت به دست توست
روزی که خلق ناله ی این المفرّ زنند
حتی رُسل به زیر لوای تو ایمنند
دستی که دامن تو نگیرد بریده باد
قلبی که بی ولای تو باشد دریده باد
سروی که خم نشد به حضورت خمیده باد
هرکس به جز تو دید، ترابش به دیده باشد
وجه اللّهی زمان و مکان غرق نور توست
هر کس که هر کجا بنشیند حضور توست
من کیستم غلام تو یا مرتضی علی
از تشنگان جام تو یا مرتضی علی
مرغ اسیر دام تو یا مرتضی علی
در دام هم به بام تو یا مرتضی علی
نطقم ز کودکی به ثنای تو باز شد
نظمم به نام «میثم» تو سرفراز شد
غلامرضاسازگار
امیرالمومنین(ع)-مدح روحِ والای تو از
جنس خدا می باشد نفَسِ سینه ی تو
عقده گشا می باشد نخِ سجاده ی تو شهپرِ
جبرائیل است چینِ پیشانیِ تو
قبله نما می باشد از تو می خواست خدا
تا كه بمانی چندی كه حساب تو در این
خانه جدا می باشد فارقیم از هوسِ سِیرِ
خیابانِ بهشت خاكِ زیر قدمت جنت
ما می باشد سائلی آمده و از
تو كرم می خواهد ای كه انگشتر تو
فكر گدا می باشد دل ما را بشِكن گوهر
اگر می خواهی سیّدی امر نما قنبر
اگر می خواهی هم نشینت شرف و عزت
موسی دارد هم ركابت نفس حضرت
عیسی دارد هر كه گردید گرفتارِ
خمِ گیسویت در گره باز نمودن
یدِ طولا دارد عرقی كه سرِ پیشانی
تو حلقه زده پایِ هر نخل رطب
قدرت دریا دارد چاهِ آبی كه خودت
وقفِ یتیمان كردی هرچه دارد ز سرْ
انگشت تو مولا دارد بی سبب نیست كه با
تیغ دو سر می جنگی چون به یك قبضه تولا
و تبرا دارد نام تو زینت دنیاست
خدا می داند نقش انگشتر زهراست
خدا می داند
مِنّتِ زلف تو دارم كه گرفتارم كرد گوهر مهر تو این گونه خریدارم كرد كافری بیش نبودم عَلَوی ام كردی نفس عشق شما بود كه بیدارم كرد كار و بار دلم از مِهر شما سكه شده عاقبت عشق، مرا شُهره ی بازارم كرد تا قیامت به خدا گردن من حق دارد آن كسی را كه سر كوی تو بیمارم كرد سایه ی لطف خودت را ز سرم كم نكنی بركت سایه ی تو لایق دربارم كرد كیمیایی بنما تا زرِ نابم سازی اربعینی بطلب تا كه شرابم سازی ای علمدار خدا!
صاحب شمشیر دو سر اسدالله ترین! ای زرهِ پیغمبر هر كسی در پی آن است به جایی برسد سر نهادن به كف پای تو ما را خوش تر یكی از پا به ركابان حریمت حمزه گوشه ای از سَكَنات و وَجَناتت جعفر ضربه ای را كه تو در غزوه ی احزاب زدی از عبادات ملك، جن و بشر سنگین تر كس جلودار تو ای حیدر كرار نبود شاهد قدرت بازوی تو باب الخیبر بی سبب نیست كه عباس زره می پوشد در دلِ علقمه می گفت انا بن الحیدر یل
شمشیر زن قطب جهان می باشی اسدالله زمین شیر زمان می باشی قامتی نیست كه در پیش قدت تا نشود ملكی نیست كه تا پیش قدت پا نشود به خداوند قسم دور حریمت مریم گر نیفتد ز نفس، مادرِ عیسا نشود هر كسی قنبرتان را به تمسخر گیرد به زمینی تو بكوبیش دگر پا نشود تا كه تو آب بر این نخل رطب می ریزی خار این نخل محال است كه خرما نشود من دخیل حرم شاهِ نجف می باشم هو مدد گر گره ی نوكریم وا نشود هر كسی خادم دربار تو در عالم نیست می توان گفت كه از سلسله ی آدم نیست
علي اكبر لطيفيان
صحراي حجاز آمده رشك ارم امشب
عالم همه گرديده محيط كرم امشب
تكبير بگوئيد حرم شد حرم امشب
بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب
در خانه زده صاحبخانه قدم امشب
بتها همه گشتند به تعظيم خم امشب
در سيزده ماه رجب ماه مبارك
ميلاد علي در حرمالله مبارك
اين جان جهان است فدا باد جهانش
در قلب رسل چار كتاب است به شأنش
داده است خداوند به هر عصر نشانش
ريزد دُر توحيد و نبوّت ز دهانش
پيوسته بود نام محمد به زبانش
اي كعبه در آغوش به بر گیر چو جانش
گلبوسه بزن صورت الله صمد را
تبريك بگو فاطمة بنت اسد را
اركان حرم راست به سر شور ولايت
بتها همه گشتند به توحيد هدايت
زمزم به دوصد زمزمه كرده است روايت
كامشب به حرم نور علي گشته عنايت
نوري كه نه مبدأ بود آن را نه نهايت
كز نور الهي كند اين نور حكايت
اين نور همان است كه پيش از گِل آدم
تابيد ز حُسن ازلي در دِل آدم
اين نور فروغ بصر آدم و حوّاست
اين نور همان راهبر نوح به درياست
اين نور تجلاي خدا در دل سيناست
اين نور عيان جلوه حق در يَد بيضاست
اين نور همان معجزه فيض مسيحاست
اين نور خطابي است كه در طور به موساست
اين نور فروغي است كه در غيب نهان بود
اين نور چراغي است كه در عرش عيان بود
اي بحر تجلاي اَزَل، اين گهر تواست
اي معجزه صُنع خدا، اين اثر تواست
اي روحالامين مرشد تو راهبر تواست
اي بيت، جمال اَحدِ دادگر تواست
اي آدم پاكيزه سرشت اين پدر تواست
اي فاطمه بنت اسد اين پسر تواست
بر روي دو دست تو يدالله مبارك
ديدار جمال اسدالله مبارك
آغوش گشوده است ز هم بيتالهش
كعبه، حرم امن خدا شد به پناهش
اركان حرم تشنة يك نيم نگاهش
مادر شده محو شرف و عزّت و جاهش
در پاكي و در زهد، خداوند گواهش
پيغمبر اسلام بود چشم به راهش
تا بار دگر روح شريفش به تن آيد
بر ياري او حيدر خيبر شكن آيد
افتاده نفس در دل خلقت به شماره
از چشم سماوات روان گشته ستاره
مَه خندد و خورشيد شده محو نظاره
جبريل به ديوار حرم كرده اشاره
وز شوق گريبان حرم گشته دوپاره
تا جلوه كند روي خداوند دوباره
اي اهل حرم باز حرم محترم آمد
تكبير بگوئيد علي از حرم آمد
اين است كه دیدند به هر عصر عیانش
اين است كه پيوسته زمانهاست زمانش
اين است كه برتر ز مكانهاست مكانش
آيات خدا ريخته از دُرج دهانش
پيوسته بود نام محمد به زبانش
بگرفته به بر خواجة لولاك چو جانش
لبهاش گل انداخته از بوسة احمد
انگار كه قرآن شده نازل به محمد
اين است كه سر تا به قدم جان رسول است
شمشير خدا، شير خروشان رسول است
چون خرمن گل زينت دامان رسول است
از كودكي خويش نگهبان رسول است
قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است
قدرش بشناسيد كه قرآن رسول است
قرآن كه ز آغاز به احمد شده نازل
بر قلب وي، از قلب محمد شده نازل
اي بندگي درگه تو روح سيادت
اي مهر تو امضاي قبولي عبادت
خوبان جهان را به درت روي ارادت
توحيد به توحيد تو داده است شهادت
بي دوستي ات خلق نگرديده سعادت
از يمن قدوم تو حرم يافت ولادت
تو شير خدايي و محمد به تو نازد
و الله قسم خالق سرمد به تو نازد
ما مهر تو با شير گرفتيم ز مادر
بي مهر تو ما را نبود روح به پيكر
جايي كه بود پاي تو بر دوش پيمبر
كس را نبود گفتن مدح تو ميسّر
اوصاف تو را گفته خداوند مكرّر
گيرم كه ببارد ز دهان همه گوهر
با هيچ زبان گفتن مدح تو نشايد
ميثم چه بگويد چه بخواند چه سرايد؟
غلامرضاسازگار
امام علی(ع)-مدح و ولادت
کعبه اش را خدا چه خوش بو کرد
باز برگ برنده را رو کرد
صبر کعبه دگر سر آمده است
نکند بوی حیدر آمده است
کعبه بهر ورود او در داشت
ولی از شوق او ترک برداشت
احسن الخالقین عطا کرده
ای پیمبر ببین چه ها کرده
خلق کرده برای تو یاور
اسد الله، مرتضی، حیدر
آمده شاهکار خلقت حق
و تمام جلال و شوکت حق
نقطه ی زیر با بسم الله
اسد الله علی ولی الله
آفریده تو را علی باشی
بر تمام جهان ولی باشی
از دمت آفریده آدم را
حیدری کرده کل عالم را
همسر و مادر تو فاطمه اند
در قیامت شفیعه ی همه اند
آسمان هم به پات برخیزد
از نگاهت بهشت می ریزد
و زمین درخور قدوم تو نیست
چه کسی پی برد که شان تو چیست
پا گذاری به دوش پیغمبر
تو فقط حیدری فقط حیدر
در رکوعت زکات می دادی
فقرا را نجات می دادی
ای که ساقی کوثری حیدر
جانشین پیمبری حیدر
وقت جنگت چقدر زیبایی
همه ی دلخوشی زهرایی
ای ولای تو کل آیینم
من اسیرم، یتیم و مسکینم
دردمندم دوا بده مولا
نجف و کربلا بده مولا
گر زنی مهر برگ نوکریم
تا قیام قیامت حیدریم
نوکری تو افتخار من است
من گدایم علی شعار من است
نويد اطاعتي
شعرميلادامام علي(ع)
امام علی(ع)-ولادت امروز طرحی تازه دارد آستانت رنگی دگر دارد طلای ناودانت بوی خدا پیچیده در هر جای خاكت عطری بهشتی می وزد در آسمانت تا آسمان هفتم انگاری نشسته اند صدها فرشته رو به صحن بی كرانت این جا مهیای چه رخدادی ست امروز؟ این راز شیرین چیست داری در میانت؟ از اشتیاقِ دیدنش از شوق وصلش شوری ست در عمق نگاه مهربانت! یك زن سه روز است آمده در خلوت تو او را گرفتی در بغل مانند جانت این دختر شیر است و تنها چند روز است آرامشی دارد به زیر سایه بانت گفتند لب وا كرده ای ... او را به گرمی جا داده ای آرام بین
بازوانت ...فرزند شیر آورده
فرزندی به دنیا كعبه! دهان وا كن بگو از میهمانت
مطهره عباسيان
امام علی(ع)-مدح و ولادت
وقتی غزل به نام تو آغاز می شود
درها به روی لوح و قلم باز می شود
تازه شروع قافیه پردازی دل است
وقتی غزل بنام تو آغاز می شود
یک کاروان ملائکه همکار شاعرند
تا اینکه واژه قافیه پرداز می شود
اصلا خدا به شعر علی می کند نظر
چون که همیشه شعر تو ممتاز می شود
مولا محبتم و تمام ارادتم
با گفتن غزل به تو ابراز می شود
ساقی نشسته ام به هوای حواله ای
کافی بود مرا ز شرابت پیاله ای
شعری حواله کن که دلم را تکان دهد
در شعر من حضور خودت را نشان دهد
شعری بده که کار مسیحا دمی کند
گر خوانمش به مرده به او روح و جان دهد
در گفتن و سرودن فضل و کمالتان
در ابتدای راهم و من را توان دهد
من جمکرانی ام دل من پَر کشیده است
شعری بده که بوی امام زمان دهد
آقا سحر شده به موذن اشاره کن
بالای مأذنه برود تا اذان دهد
الله اکبر از قمر نیمه رجب
الله اکبر از پسر نیمه رجب
در دست فاطمه پسری جلوه گر شده
به به پسر نگو قمری جلوه گر شده
همچون صدف که در دل خود پرورش دهد
کعبه شکافته گوهری جلوه گر شده
در خانۀ خدا به خداوند لم یزل
گویا پیمبر دگری جلوه گر شده
بر شهر علم و دانش پیغمبر رئوف
از لطف حق ببین چه دری جلوه گر شده
مادر موحد و پدرش هم که متقی
این خانواده را ثمری جلوه گر شده
کعبه به طوف روی تو احرام بسته است
عمری به شوق دیدنت اینجا نشسته است
خلقت بدون تو که تکامل نداشته
دنیا به عطر و بوی شما گل نداشته
روز تولد تو همان روز ابتداست
در خلق تو خدا که تعلل نداشته
آری دریده پیرهن صبر خویش را
کعبه دگر به سینه تحمل نداشته
آدم هوای وصل تو را کرده، ورنه او
اندر بهشت میل تناول نداشته
تو آمدی که باعث میزان حق شوی
دنیای بی شما که تعادل نداشته
با دست خویش نور تو را حق که آفرید
مهر و محبت تو از آنجا به ما رسید
ميلاد يعقوبي
دنیا شنود پیام ما را
بخشید خدای حیّ منّان
ای کعبه چو جان به برگرفتی
این جان محمّد است کعبه
در زمرۀ دوستان مولا
شیرین به ولایت علی کن
عالم نگرَد مقام ما را
در عید علی تمام ما را
از دست خدا امام ما را
بر او برسان سلام ما را
امشب بنویس نام ما را
با کوثر نور، کام ما را
امشب در خود به غیر بستی
با صاحب خویشتن نشستی
ای کعبه حرم شدی از امشب
عالم همه تشنۀ کرامت
با دست خدا به لوح محفوظ
بتها شده ذکرشان هوالحی
تا دم زنی از تجلّی هو
طوبی که علی مرتضی را
در عرش، علم شدی از امشب
تو بحر کرم شدی از امشب
ممدوح قلم شدی از امشب
خالی ز صنم شدی از امشب
هو گفتی و دم شدی از امشب
تو خاک قدم شدی از امشب
دلدادۀ وصل یار بودی
دیوار نه، سینه را گشودی
تا فاطمه را ز دور دیدی
از چارطرف به نغمۀ وحی
گویی که به شوق میهمانت
یا همچو کبوتران عاشق
هم ذکر «علی علی» گرفتی
یک عمر در انتظار بودی
چون جامه جگر ز هم دریدی
آوازۀ «فادْخلی» شنیدی
آغوش گشودی و دویدی
بر گرد سر علی پریدی
هم بانگ «خدا خدا» کشیدی
امشب به وصال خود رسیدی
نور ازلی مبارکت باد
میلاد علی مبارکت باد
این مظهر داور است، کعبه!
در مصحف سینهاش نگهکن
بازوی ورا ببوس امشب
امشب پدر تمام عالم
این سیّد کلّ انبیا را
بر خویش ببال از این چه بهتر
این روح مطهر است کعبه
قرآن پیمبر است کعبه
این فاتح خیبر است کعبه
در دامن مادر است کعبه
جان است و برادر است کعبه
مهمان تو حیدر است کعبه
این صاحب جاودانی توست
مولود نه، بلکه بانی توست
از مکّه و کعبه و پیمبر
انوار جمال غیب تا صبح
دارند به کعبه شبنشینی
جبریل به احترام مولا
کعبه ز ولادت علی یافت
تطهیر شدی به نور مولا
تبریک به ذات حیّ داور
ازکعبه بهعرش میکشد سر
بنت اسد و خدا و حیدر
بر بام حرم گشوده شهپر
میلاد دوباره، جان دیگر
ای بیتخدا! از این چهبهتر؟
بتها همه سربه خاک سودند
تا صبح، «علی علی» سرودند
ای ذکر خوش حرم، ثنایت
هم بوسهزده «حجر» بهدستت
رکن و حرم و صفا و مروه
جان دو جهان، رسول اکرم
با معجزۀ مسیح خیزد
واللهکه کعبه قطعهسنگی است
جان همه حاجیان فدایت
هم چشمِ «مقام»، جای پایت
هر چار، اسیر یک دعایت
دلدادۀ صوت دلربایت
بر مرده اگر رسد صدایت
زآن نیز کم است، بیولایت
تو جانو حرم، تن است مولا
حج، دور تو گشتن است مولا
مداح تو ذات حی منّان
توحید به مهر توست توحید
بوذر به محبت تو بوذر
با بردن نام تو عجب نیست
بر ختم رسل فقط تو خواندی
بوسید لب تو را محمّد
اوصاف تو «قدر»و «نور»و«فرقان»
ایمان به ولای توست ایمان
سلمان به ولایت تو سلمان
در حشر رهد ز نار، شیطان
قرآن، پیش از نزول قرآن
یعنی که بخوانبخوان علیجان!
بگشا لب و وصف خویشتنگو
با سورۀ «مؤمنون» سخنگو
هم عبدی و هم خدای مظهر
شمشیر خدا و شیر احمد
یک ضربت تو به جنگ خندق
هر لحظۀ لیلةالمَبیتت
با یک نگه تو خلق، سلمان
والله قسم، قسم به قرآن
هم نفس رسول، هم برادر
در غزوۀ بدر و فتح خیبر
از طاعت کائنات برتر
با طاعت انس و جان برابر
با یک نفست همه ابوذر
زیبندۀ توست نام حیدر
والله تو حیدری، علیجان!
شمشیر پیمبری علیجان!
تو روح کتاب آسمانی
توحید مقاوم ایستاده
کردند همه صحابه اقرار
در کوی تو صد هزار موسی
تو نفس محمّدی علی جان
کی گفته امام نفس احمد
ج لبریز مبانی و معانی
قرآن همیشه جاودانی
در محضر تو به ناتوانی
فخریّه کنند بر شبانی
بالله قسم ای رسول ثانی
گردند فلانی و فلانی؟
کی دیده که جاهل تیمّم
یابد به ولی حق، تقدّم؟
دیدید که نفس مصطفی کیست؟
دیدید که در خطاب قرآن
پاسخ بدهید روز خیبر
حجت به همه تمام گردید
خواندیم نماز رو به قبله
والله به جز علی نگوییم
دیدید علی مرتضی کیست؟
ممدوح خدا در انما کیست؟
از قلب علی گرهگشا کیست؟
دیدیدکه حجت خدا کیست؟
دیدیم که قبلۀ دعا کیست
پرسند اگر امام ما کیست؟
ای خصم! بیا ببُر سر از ما
عالم ز شما و حیدر از ما
شیعه ز همه سر است فردا
شیعه به ولایت امامش
یک یا علی از عبادت خلق
والله قسم پناه شیعه
والله قسم لوای توحید
زیر علم ولایت او
دنبال پیمبر است فردا
سیراب ز کوثر است فردا
بالاتر و برتر است فردا
صدّیقۀ اطهر است فردا
بر شانۀ حیدر است فردا
سرتاسرِ محشر است فردا
شیعه همه جا بوَد علیدوست
حقا که بهشت، عاشق اوست
شیعه است که اقتدار دارد
شیعه استکه با نثار جانش
شیعه استکه با ولای حیدر
شیعه است کهدر خزان غمها
نه شوق بهشت در سر اوست
دیدار علی بهشتِ شیعه است
شیعه است که اعتبار دارد
سرخطِّ وصال یار دارد
میمیرد و افتخار دارد
با مهر علی بهار دارد
نه بیم ز خشم نار دارد
شیعه به جنان چه کار دارد؟
«میثم» همه عمر حیدری باش
با مهر علی پیمبری باش
غلامرضاسازگار
در مدح مولا امیرالمؤمنین
ای دو جهـان طـور تجلاّی تو
گنــج خداونــد، تـولاّی تــو
ارض و سما خاک کف پای تو
روی خـدا روی دلآرای تـو
روح دو پهلوی نبی، همسرت
بیـت خــدا زادگـهِ مـادرت
وجه خدا، جان محمّد علی
فـاتح میــدان محمّد علی
باغ و گلستان محمّد علی
تمـام قــرآن محمّد علی
فوق همه خلق و همانندِ خلق
عبـد خداونـد و خداونـدِ خلق
روح مسیحا ز دمِ کیست؟ تو
وجـود زیـر علـم کیست؟ تو
قلب محمّد حـرمِ کیست؟ تو
بر سر دوشش قدم کیست؟ تو
قوام اسلام تویی یا علی
تمام اسلام تویی یا علی
تیغ تو بشْکست چو در کارزار
داد خداونــد تــو را ذوالفقار
بیـن زمیـن و آسمـان آشکار
گفت امیـن وحـی پـروردگار
سلام حق باد به مولا علی
نیست جوانمردی، الاّ علی
شیرخـدا شیرمحمّد علی است
بازو و شمشیر محمّد علی است
دین جهانگیر محمّد علی است
تمام تفسیـر محمّـد علی است
آی همـــه فراریـــانِ اُحُــد
اُحُد به شمشیر علی فتح شد
کیست علی؟ به خلق عالم، امیر
کیست علی؟ ولــیّ حــیّ قدیر
کیست علی؟ امام پیش از غدیر
کیست علی؟ رفیـق پـیر فقیر
علی که لحم و دمِ پیغمبر است
فاتـح بَـدر و اُحد و خیبر است
تو از سخـن فراتـری یا علی
تو فوق وهم و بـاوری یا علی
تو هستـیِ پیمبــری یا علی
تو حیدری، تو حیدری یا علی
تو گوهر ناب یمِ خلقتی
تو ناشناس عالمِ خلقتی
حجّت ما بر همگـان تمـام است
غصب خلافت علـی حـرام است
علی فقط صاحب این مقام است
علی علی علی علـی امـام است
جای دروغ و حیله و مکر نیست
امـام زهـرا کـه ابوبکــر نیست
قسم به قرآن به محمّد به آل
شهادتین از تو گرفتـه کمال
بهشت دور تـو زنــد بالبال
نماز تو نماز تو کـرده حـال
ستاره محو اشکِ شبهای تو
بوسـهزده دعـا به لبهای تو
روز ازل محفل ما بـود و تو
حاصـل ناقابـل مـا بود و تو
لحظۀ خلقت گِل ما بود و تو
پیشتر از ما، دل ما بود و تو
حـال اگـر مغـز و یـا پـوستیم
هرچه که هستیم، علی دوستیم
من که به حد صفر هم نیستیم
تو دادی از لطف و کـرم، بیستم
حال که بـا دوستیات زیستم
بـه روی مـن نیـاوری کیستم
مانده و از بـار گنـه خستهام
بیـدلم امـا به تو دل بستهام
عنایتی کن که گدایت شوم
غباری از خاک سرایت شوم
کبوتـر نغمـهسرایـت شـوم
«میثمِ» افتاده ز پایت شـوم
با همـه گفتم تـو امام منی
مباد دست رد به قلبم زنی
غلامرضاسازگار
امام علی(ع)-مدح و ولادت
هر صفا با علی صفا دارد
هر كسی با علی خدا دارد
روی قلب ستاره بنویسید
مثل آقای ما كجا دارد؟!
چه كسی جز امام اول ما
پسرش شهر كربلا دارد؟!
وقت معراج جز علی چه كسی
جا به دوش فرشته ها دارد؟!
یا كدامین بزرگ در دنیا
دور خود این قدر گدا دارد؟!
عشق اگر عشق هم بُوَد تنهاست
با ولای علی بها دارد
آیت والی الولی مددی
صد و ده بار یا علی مددی
صاحب رودخانه ی كوثر
دست پرورده اش بُوَد بوذر
آن امامی كه در زمان نماز
می دهت در ركوع انگشتر
آن كه در لا به لای جنگ اُحُد
با نود زخم می كند محشر
آن بزرگی كه كار كوچك او
كندن چهار چوبه ی خیبر
آن جوانی كه عَبُدوَدها را
با یكی ضربه می كند بی سر
ذكر هر پهلوان به میدان ها
اسد الله یا علی حیدر
دافع سیئاتمان حیدر
عجّلوا بالصلاتمان حیدر
كاش می شد خطابمان بكند
با نگاهی شرابمان بكند
كاش می شد ابوتراب جهان
زیر پایش ترابمان بكند
تو دعا كن نیاد آن روزی
كه بخواهد جوابمان بكند
ما گناه كبیره ایم آقا
كاش آقا ثوابمان بكند
ما گروه دعای نا مقبول
باید او مستجابمان بكند
كاش می شد كه خون ما ریزد
در ره عشق آبمان بكند
یا علی یا مسبب الاسباب
ما رعیت فقط شما ارباب
ای وجود تو بركت عالم
ای منا ای صفا و ای زمزم
افتخار عشیره ی حوّا
ایلیای قبیله ی آدم
ذكر نام تو را خدای وَدود
می نویسد به حلقه ی خاتم
بر بلند ستیغ عاشورا
زده عباستان فقط پرچم
كاش می شد مرا نگهداری
مثل مقداد و قنبر و میثم
عارفم یا علی مدد گویم
ذكرتان تا الی الابد گویم
علي زمانيان
در ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع)
امام علی(ع)-مدح مولای ما نمونۀ دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر می کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته است دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه ای برای پیمبر نداشته است سوگند می خورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته است طوری ز چارچوب در قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود یا جبرِییل واژۀ بهتر نداشته است چون روز روشن است که در جهل گمشده است هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است این شعر استعاره ندارد برای او تقصیر من که نیست برابر نداشته است
سيدحميدرضابرقعي
امام علی(ع)-مدح و ولادت
با شوکت بی نظیرش آمد از راه
می آید از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول و لا قوة الا بالله
×××
از جلوه ی نور ازلی می گویم
از ساحت آن صبح جلی می گویم
عمری ست که مشغول عبادت هستم
هر شام و سحر علی علی می گویم
×××
ملک و ملکوت می شود حیرانش
بر پاست حماسه های بی پایانش
لشکر به دمی ز هم فرو می پاشد
می آید و ذوالفقار در دستانش
×××
چشم همه بر شکوه بی همتا بود
آن روز که شور حیدری بر پا بود
وقتی در قلعه را در آورد از جا
ذکر لب او نوای یا زهرا بود
×××
با مهر تو هر دلی شرف می گیرد
عشق تو دل مرا هدف می گیرد
هر کس که به ذکر یا علی دل گرم است
از فاطمه ایوان نجف می گیرد
يوسف رحيمي
امام علی(ع)-مدح و ولادت
با ذکرِ یاد و نام علی مست می شوم
هر لحظه با کلام علی مست می شوم
دانه ز دست هر کس و نا کس نمی خورم
چون که به روی بام علی مست می شوم
وقتی که نام ساقی کوثر می آورم
آن جا به احترام علی مست می شوم
جمع اند دور نور علی عاشقان و من
همواره با غلام علی مست می شوم
رو می کنم به سمت نجف نیمه های شب
از دور با سلام علی مست می شوم
بعد از نماز موقع تسبیح گفتنم
هو هو کنان ز جام علی مست می شوم
ذکرم شده علی مددی والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
عطرش ز کعبه آمد و عالم بهار شد
دنیا برای دیدن او بی قرار شد
از سینه چاک بودن کعبه مشخص است
آئینۀ صفات خداوندگار شد
وقتی ز کعبه شمس جمالش طلوع کرد
خورشید از ریاست خود بر کنار شد
هر شب در آسمان، رخ ماه اعتبار داشت
تابید روی حیدر و بی اعتبار شد
کعبه ندیده بود کسی را به این مقام
از برکت علی ست ولایت مدار شد
نیرو گرفت بازوی پیغمبر خدا
از قدرت حمایت و نیروی مرتضی
دنیا اگر نداشت علی را بقا نداشت
بی مرتضی و فاطمه دنیا صفا نداشت
کار تمام خلق به پایان رسیده بود
دنیا اگر ولایت شیر خدا نداشت
این طور شسته رفته به ماها نمی رسید
اسلام اگر حمایتی از مرتضی نداشت
دنیا اگر که عاشق روی علی شده
چون که از اولش چو علی مقتدا نداشت
پیراهنش اگر چه چنین وصله دار بود
مولا به جز خدا به کسی اعتنا نداشت
آمد خدای را به زمین ها بیاورد
کفوی برای حضرت زهرا بیاورد
وقتی که جنگ را به عدو مثل نار کرد
سیل هجوم لشکریان را مهار کرد
وقتی شبیه شیر به خیبر هجوم برد
به به ببین که هیبت مولا چه کار کرد
در جنگ خندق این اسدالله را ببین
غُرش نکرده لشکر دشمن فرار کرد
تا بر کمان ابروی خود تیر را نهاد
پلکی به هم گذاشت یلان را شکار کرد
با نعره ها و عربده ی تیغ ذوالفقار
دنیا به ناز شست علی افتخار کرد
آن دم که نام فاطمه روی لبش نشست
با ذوالفقار خود همه را تار و مار کرد
بی خود که نیست او اسد الله حیدر است
دنیا حقیرِ حضرت ساقی کوثر است
دل را اگر که مست مِیِ تاک می کند
بار گناه قلب مرا پاک می کند
اعجاز می کند به خدا حضرت علی
این خاک را به یک نظر افلاک می کند
زهرا که هست تیغ علی خوب می بُرد
او با دعای فاطمه کولاک می کند
او صاحب صفات خداوند اکبر است
در گود معرفت همه را خاک می کند
هرگز عجیب نیست اگر بیت کعبه هم
سینه برای آمدنش چاک می کند
او از ضریح خویش به من شور می دهد
وقتی که تشنه می شوم انگور می دهد
این دست ما و دامن احسان تو علی
هر شب نشسته ایم سر خوان تو علی
قوم عجم که نسل به نسل عاشق توأند
باید دعا کنند به سلمان تو علی
آقا به جان حضرت زهرا مرا بخر
تا که روم به زمرۀ خوبان تو علی
ماه رجب شده نظری کن امام عشق
بی برکت است سفره به جز نان تو علی
مستم هنوز مثل تمام ملائک از
عطر نماز صبح در ایوان تو علی
آقا چه می شود که مسلمانمان کنی
ما را نجف دوباره تو مهمانمان کنی
مهدي نظري
اي ابتدات نقطه پايان آسمان
وي انتهات مثل خداوند، لامكان
ممسوس ذات حضرت الله اكبري
با اين حساب ، فهم كمالت نمي توان
گفتم : " چگونه مدح تو خوانم " ؟ ندا رسيد
" درسجده آي و سوره توحيد را بخوان "
ماصنع دستهاي شما بوده ايم ؛ پس
اينگونه مي شود كه تو باشي خدايمان
دركعبه پا نهادي و كعبه شكاف خورد
يعني كه جاي توست دل دلشكستگان
كعبه سپيد رو شدو زلفش سياه شد
هم خود به سجده آمدو هم سجده گاه شد
(مهرت به كائنات برابر نمي شود)
حب تو آينه است ـ مكدر نمي شود
مريم ـ بنفشه ـ ياس ـ اقاقي . . . خود بهشت
بي لطف دستهات ـ معطر نمي شود
گرصد هزار شير نر بيشه هاي جنگ
هرگز يكي شبيه به حيدر نمي شود
حتي محمدي كه خودش فخرعالم
تامرتضي نداشت ، پيمبر نمي شود
با ما كسي كه سفره اش از مرتضي جداست
سوگند مي خورم كه برادرنمي شود
اين سفره بوي عطر گل ياس مي كند
با گندمي كه فاطمه دستاس مي كند
رمز حيات ، قبضه شمشير مرتضاست
هفت آسمانيان ، همه تسخير مرتضاست
قرآن ؛ زلال آينه ، تصوير ناب ؛ اوست
هر آيه آيه ؛ آينه ،تفسير مرتضاست
جنات عدن، روضه رضوان، بهشت قرب
درسايه سار شاخه انجير مرتضاست
اينكه خدا به ديده مردم يزرگ شد
تأثير جاودانه تكبير مرتضاست
صبرش شبيه ضربه خندق ستودني ست
آري ؛ بقاء شيعه به تدبير مرتضاست
سلطان عشق..! حضرت والا مقام ها..!
تسيلم تو ، شكوه تمام سلام ها
اي ميوه رسيده باغ خدا علي
آب و غذاي سفره اهل ولا علي
بدر و حنين و خيبر و خندق كه جاي خود
تنزيل آيه هاي علق در حــرا ... علي
سـّر عظيم ليله الاسراء ؛ عروج بود
من نفـْس ظاهري محمد الي. . .علي
تفسير ناب سوره توحيد ؛ مي شود. . .
. . . تلخيص در عبارت يك جمله "يـاعلـي"
با نوح و با كليم و مسيحا و با كليـم
هرجا تو ديده مي شوي در هر كجا علي
تو دركمال مطلق و انسان كاملي
درمشكلات سخت ؛ تو حل المسائلي
چيزي شبيه رايحه اي مي وزيد و رفت
شبها به شانه ؛ نان و رطب مي كشيد و رفت
افسوس قدر و منزلتش را نداشتند
تا درجوار كوثر خود آرميد و رفت
زهرا همان علي و علي نيز فاطمه است
شكر خدا فراق به پايان رسيد و رفت ...
مردي كه شاهد صدمات مدينه بود
يك روز مرد ... و در سحري شد شهيد رفت
گرچه كنار بسترش از مردها پر است
اما؛ دريغ محسن خود را نديد و ... رفت
غير از علي به عام امكان مدار نيست
خلقت بدون اسم علي استوار نيست
یاسر حوتی