اشعار عید سعید غدیر خم - حسن لطفی
 
دلها اگر که بال برای تو میزنند
هر شب سری به سمت سرای تو میزنند
 
جبریل میشوند تمام کبوتران
وقتی که بال و پر به هوای تو میزنند
 
از وصله های کهنه نعلین خاکی ات
پیداست سر به سوی خدای تو میزنند
 
هر شب فرشته ها که به معراج می روند
دستی به ریشه های عبای تو میزنند
 
بینند اگر خیال تو را بت تراش ها
تا روز حشر تیشه برای تو میزنند
 
بر سینه ام نوشته خدا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
 
وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد
وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد
 
فصل ظهور نفس رسالت رسیده است
میخواهد ازخدای به گامش توان دهد
 
باید سه روز صبر کند در غدیر خم
تا که به روی منبری از دل اذان دهد
 
میخواست حق که آینه ای در برابر ...
... آئینه تمام نمایش مکان دهد
 
میخواست حق که عین نبی را عیان کند
میخواست حق که دست خودش را نشان دهد
 
شوری میان عرصه ی محشر بلند شد
دست علی به دست پیمبر بلند شد
 
وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند
جنگاوران معرکه ها در به در شوند
 
وقتی غضب کند همه در خاک میروند
گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند
 
چشمش اگر به پهنه میدان نظر کند
گردن کشان دهر همه بی سپر شوند
 
از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند
سرهای بی شمارِ جدا بیشتر شوند
 
فرقی نمی کند که یسار است یا یمین
آنقدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند
 
این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است
این شیر ، شیر حضرت حق است حیدر است
 
سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
 
وقتی که حرف ؛حرف ولایت مداری است
ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم
 
وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست
سنگ کسی به سینه باور نمیزنیم
 
فصل بصیرت است به جز با لوای او
حتی قدم به صحنه محشر نمی زنیم
 
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم
 
با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم
 
عطری بده که غنچه نیلوفرم کنی
تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی
 
اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد
پروانه آفرید که خاکسترم کنی
 
دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش
روزی مرا بگیری و انگشترم کنی
 
من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم
بهتر همان که آینه دیگرم کنی
 
نان جوئی به دست تو دیدم چه میشود....
...هم سفره غلام خودت قنبرم کنی
 
همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز
دستی کشی به روی سرم سرورم کنی
 
آقا نظر به چشم تر مادرم نما
بوی محرم آمده عاشق ترم نما
 
حسن لطفی
******************* 
اشعار عید سعید غدیر خم - علی اصغر انصاریان
 
یا امیرالمؤمنین...
 
 
تجلّی همه أسماء ذات هستی تو
برای خلق،ظهور صفات هستی تو
 
تو آفریده شدی جزء ممکنات شوی
ولی ز سلسله ی واجبات هستی تو
 
گره گشای همه انبیا تو بودی و
گره گشای همه مشکلات هستی تو
 
به توبه گفت که:یا عالیُ بحقّ علی
برای حضرت آدم برات هستی تو
 
تو یار نوح شدی تا رها شد از طوفان
و بر خلیل در آتش نجات هستی تو
 
برای حضرت موسی توئی ید بیضا
برای حضرت عیسی حیات هستی تو
 
به جز تو هیچ کسی نیست نفس پیغمبر
که رونمای وی از هر جهات هستی تو
 
چگونه مثل منی شاعرت شود،که خودت
به نظم آور صدها لغات هستی تو
 
 (به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند)
 
مسیر قافله سوی غدیر می گردد
غدیر واقعه ای بی نظیر می گردد
 
رسید روح الأمین،گفت:یا رسول الله
بگو پیام خدا را،که دیر می گردد
 
بگو که پشت تو بر ذات کبریا گرم است
به بند دام تو شیطان اسیر می گردد
 
به حاضرین تو بگو تا به غائبین گویند
علی است آنکه پس از تو امیر می گردد
 
بگو نه از طرف من،که حکم حکم خداست
علی ولیّ و وصیّ و وزیر می گردد
 
همیشه دوست او سربلند می گردد
همیشه دشمن او سر به زیر می گردد
 
قسم به ذات خدا عاقبت به خیر شود
کسی که بر در او مُستجیر می گردد
 
چه اعتنا به کم و بیش این جهان دارد
که بهره مند ز خیر کثیر می گردد
 
هر آنکه عید غدیر و علی است معیارش
دعای حضرت زهرا بود نگهدارش
 
به دست حضرت خورشید می درخشد ماه
بر این جلالت و شوکت همه کنند نگاه
 
از این به بعد بلند است روی مأذنه ها
صدای أشهد أنّ علی ولیّ الله
 
علی برای خدا و رسول یک شیر است
مجال عرضه ندارد به پیش او روباه
 
فقط برای رضای خدا زند شمشیر
علی است کوه و سپاه مقابلش چون کاه
 
علی است مرد عبادت،علی است مرد جهاد
علی است مرد قضاوت،علی عدالت خواه
 
هر آن کسی که دمی بی علی نفس بکشد
تمام زندگی خویش را نموده تباه
 
برای آن که بود دست او به دست علی
مسیر قُرب خداوند می شود کوتاه
 
(علی امام من است و منم غلام علی)
کسی که غیر علی خواست می شود گمراه
 
 مُرید شاه نجف پیرو سقیفه که نیست
هر آن که غصب خلافت کند خلیفه که نیست
 
نشسته ام بنویسم نمی از این یم را
بزرگی تو شمارد بزرگ این کم را
 
درخت توست پر از میوه ی رسیده و کال
بیا سوا مکن این میوه های درهم را
 
اسیر روی تو دیدم هزار یوسف را
گدای کوی تو دیدم هزار حاتم را
 
اگر بزرگ شدم در قبیله ای شیعی
تو داده ای به من این نعمت فراهم را
 
اگر اجازه دهی باز آخر این شعر
کمی مرور کنم خاطرات ماتم را
 
پس از غدیر،پس از رحلت رسول خدا
مدینه می زند آتش بهشت خاتم را
 
میان آن همه نامحرم؛ای غیور صبور!
خدا کند که نبینی حضور مَحرم را
 
حوائج از تو بخواهند مردم امّا من
نخواهم از تو به جز روزی محرّم را
 
 (سلام بر لب عطشان سیّدالشّهدا
به گیسوان پریشان سیّدالشّهدا)
 
علی اصغر انصاریان
********************
اشعار مدح امیرالمونین امام علی (ع) - یوسف رحیمی
 
مولا براي از تو سرودن غزل کم است
تلميح و استعاره ، مجاز و بدل کم است
 
قرآن ناب لايق وصف مقام توست
شعر و حديث و قصه و ضرب المثل کم است
 
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شيريني شکر که چه گويم، عسل کم است
 
بايد براي مدح تو از صبح بدر گفت
هيجاي نهروان و شکوه جمل کم است
 
اي دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا براي شان تو تعبير «يل» کم است
 
هر قدر هم که دم بزنم اي امير عشق
از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است
 
شهره شده ميان عرب تک سواري ات
آوازه هاي صاعقه‌ي ذوالفقاري ات
 
اي آفتاب علم و يقين يا ابوتراب
همواره در مدار تو دين يا ابوتراب
 
صبح نگات شمس ضحي يا ابالحسن
تار عبات حبل متين يا ابوتراب
 
از ابتداي خلقت خود کسب فيض کرد
در محضر تو روح الامين يا ابوتراب
 
مولاي من ولايت تو از ازل شده
با روح و جان شيعه عجين يا ابوتراب
 
الطاف بي کران تو اي قبله گاه جود
مي بارد از يسار و يمين يا ابوتراب
 
در رستخيز صبح قيامت براي ما
عشق تو است حصن حصين يا ابوتراب
 
با عطر و بوي هر نفست در مشام شهر
جاري شده ست خلد برين يا ابوتراب
 
چشمان روشن تو بهشت پيمبر است
اصلاً سرشت تو ز سرشت پيمبر است
 
تفسير کن براي همه محکمات را
اسرار ناب آيه‌ي صبر و صلات را
 
مصداق بي بديل «أولي الامر» روشن است
معلوم کرده اي يؤتون الزکات را
 
مولاي من تمام صفاتت الهي است
آئينه اي تلألؤ انوار ذات را
 
شرط حيات طيبه نور ولايت است
از ما مگير حضرت عشق اين حيات را
 
با نعمت ولايتت آقا خود خدا
بي شک گشوده بر همه باب النجات را
 
يک لحظه در ولايت تو شک نمي کند
هر کس شنيده زمزمه‌ي کائنات را
 
تو آمدي کمي به زمين آسمان دهي
تا که تجليات خدا را نشان دهي
 
تسبيح انبياء معظم علي علي ست
نقش لب پيمبر خاتم علي علي ست
 
رمز نجات حضرت موسي ميان نيل
فرياد استغاثه‌ي آدم علي علي ست
 
هر گوشه را که مي نگرم ذکر خير توست
آقاي من عبادت عالم علي علي ست
 
رمز تقرب همه‌ي اهل کائنات
آواي هر فرشته دمادم علي علي ست
 
لبيک کعبه و حجر و مسجد الحرام
زيبا ترين ترنم زمزم علي علي ست
 
وقتي علي تجلي اسماء اعظم است
بي شک تجليات خدا هم علي علي ست
 
تو آمدي و عزت توحيد پا گرفت
نور خدا زمين و زمان را فرا گرفت
 
مستيم از زلالي جام غدير خم
هستيم شيعيان امام غدير خم
 
مولا شدن فقط و فقط شأن حيدر است
اين است لحظه لحظه، تمام غدير خم
 
بر مسلمين تمام شده نعمت خدا
در خطه اي شريف به نام غدير خم
 
آري نظام ناب ولايت بنا شده
آري بنا شده ست نظام غدير خم
 
معنا شده ولايت عام و ولي خاص
در واژه واژه خطبه‌ي تام غدير خم
 
راه علي ست راه ولي فقيه مان
اين است سرّ ناب پيام غدير خم
 
اي نائب امام زمان ! جان فداي تو
آقا طنين فکنده در عالم صداي تو:
 
پويا ترين طريق حقيقت بصيرت است
گويا ترين پيام ولايت بصيرت است
 
اي تشنگان فيض حقيقي آفتاب!
تنها صراط صبح سعادت بصيرت است
 
جوينده‌ي حکومت مولاي متقين!
شرط حلول روح عدالت بصيرت است
 
اينجاست سرّ معجزه‌ي خون هر شهيد
شيوايي شکوه شهادت بصيرت است
 
در اين غروب غيبت خورشيد، ضامنِ
پيروزي حقيقي امت بصيرت است
 
در فتنه خيزِ عصر حوادث، طليعه‌ي
صبح ظهور حضرت حجت بصيرت است
 
دلهاي ماست گوشه‌ي محراب جمکران
«عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان»
 
یوسف رحیمی
 ********************
 
اشعار عید غدیر - مهدی نظری 
 
تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
 
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند
 
با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت
چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند
 
مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم
اختران را طرف عرش خدا پاشیدند
 
تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی
دست او را همه ی آینه ها بوسیدند
 
آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین
روی خود را به کف پای علی ساییدند
 
زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند
کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند
 
یا علی بود که از عرش خدا می بارید
نور مولا به سر ثانیه ها می بارید
 
عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند
این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند
 
بارها خواسته قلب بهشت این بوده
مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند
 
عده ای که رخ ایوان شما را دیدند
قید دیدار جنان حین تماشا بزنند
 
قصد کردند ملائک همه در عید غدیر
پرچم عشق تو را بر سر دلها بزنند
 
امر و دستور خدا بوده که باید عالم
بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند
 
کاش میشد بشوم فرش حریم تو علی
تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند
 
مردمانی که به دنبال خدا میگردند
باید آقا که در بیت شما را بزنند
 
از غدیر تو به معراج رسیدیم علی
کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی
 
تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود
چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود
 
هرکسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن
تا ابد شیفته درس شهامت بشود
 
در مقام تو همین بس که در این راه دراز
حضرت فاطمه حامی ولایت بشود
 
عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا
بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود
 
مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست
باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود
 
نوکری تو مدالی ست که زهرا داده
آنقدر نذر نمودم که عنایت بشود
 
همه حرف من این است شب عید غدیر
دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود
 
بخدا میرسد آنکس که تو را پیدا کرد
زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد
 
من مریض توأم ای شاه شفا میخواهم
بی سرو پایم و آقا سر و پا میخواهم
 
من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم
تازه امشب سفر کرب و بلا میخواهم
 
تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز
روزی نوکری از دست شما میخواهم
 
دامنت را دمی از دست من آقا نکشی
بهر شالم نخی از کنج عبا میخواهم
 
التماست بکنم میکنی آقا نظری
چادر سوخته فاطمه را میخواهم
 
یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود
کارم از کار گذشته ست دعا میخواهم
 
روزیم را شب عید است کمی اشک بده
راضی ام ؛ اشک مرا هم زهمان مشک بده
 
مهدی نظری
********************
 
 اشعار مدح امیر المونین(ع) - علیرضا دهقانیان
 
چه جانماز پي اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
 
علي حقيقت روز است و هيچ جايز نيست
كه در مقابل شب انعطاف بر دارد
 
دو سوي اين كره هر يك قلمروي دارند
نشد جداييِ شان ائتلاف بردارد
 
شبيه خواب سحر سطحي است و زود گذر
كسي كه دست از اين اختلاف بر دارد
 
دوباره مثل علي زاده مي شود ، اما
اگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد
 
اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود
خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد
 
علیرضا دهقانیان
********************
 
 اشعار عید سعید غدر خم - مرتضی امیری اسفندقه
 
صداي كيست چنين دلپذير مي‌آيد
كدام چشمه به اين گرمسير مي‌آيد
 
صداي كيست كه اين گونه روشن و گيراست
كه بود و كيست كه از اين مسير مي‌آيد
 
چه گفته است مگر جبرييل با احمد
صداي كاتب و كلك دبير مي‌آيد
 
خبر به روشني روز در فضا پيچيد
خبر دهيد:‌كسي دستگير مي‌آيد
 
كسي بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دست‌گيري طفل صغير مي‌آيد
 
علي به جاي محمد به انتخاب خدا
خبر دهيد: بشيري به نذير مي‌آيد
 
كسي به سختي سوهان، به سختي صخره
كسي  به نرمي موج حرير مي‌آيد
 
كسي كه مثل كسي نيست، مثل او تنهاست
كسي شبيه خودش، بي‌نظير مي‌آيد
 
خبر دهيد كه: دريا به چشمه خواهد ريخت
خبر دهيد به ياران: غدير مي‌آيد
 
به سالكان طريق شرافت و شمشير
خبر دهيد كه از راه، پير مي‌آيد
 
خبر دهيد به ياران:‌دوباره از بيشه
صداي زنده يك شرزه شير مي‌آيد
 
خم غدير به دوش از كرانه‌ها، مردي
به آبياري خاك كوير مي‌آيد
 
كسي دوباره به پاي يتيم مي‌سوزد
كسي دوباره سراغ فقير مي‌آيد
 
كسي حماسه‌تر از اين حماسه‌هاي سبك
كسي كه مرگ به چشمش حقير مي‌آيد
 
غدير آمد و من خواب ديده‌ام ديشب
كسي سراغ من گوشه گير مي‌آيد
 
كسي به كلبه شاعر، به كلبه درويش
به ديده بوسي عيد غدير مي‌آيد
 
شبيه چشمه كسي جاري و تپنده، كسي
شبيه آينه روشن ضمير مي‌آيد
 
علي هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد
 
به سربلندي او هر كه معترف نشود
به هر كجا كه رود سر به زير مي‌آيد
 
شبيه آيه قرآن نمي‌توان آورد
كجا شبيه به اين مرد، گير مي‌آيد
 
مگر نديده‌اي آن اتفاق روشن را
به اين محله خبرها چه دير مي‌آيد
 
بيا كه منكر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قيامت اسير مي‌آيد
 
بيا كه منكر مولا اگر چه پخته، ولي
هنوز از دهنش بوي شير مي‌آيد
 
علي هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد...
 
مرتضي اميري اسفندقه
********************
 
 اشعار عید سعید غدر خم - وحید قاسمی
 
 
ولايت
 
 مولا اگر نبود،ولايت نداشتيم
 روز حساب، باب شفاعت نداشتيم
 
 عاشق نمي شديم اگر مرتضي نبود
 نسبت به اهل بيت ارادت نداشتيم
 
 عشق علي كه قسمت هركس نمي شود
 سلمان اگر نبود، سعادت نداشتيم
 
 مولا اگر نبود، عجم سرشكسته بود
 ما غيراز او اميد حمايت نداشتيم
 
 اسلام ما نتيجه ي لبخند مرتضي است
 با زور تيغ ، ميلِ هدايت نداشتيم
 
 مولا اگر نبود، ري از دست رفته بود
 تاريخ هشت سال رشادت نداشتيم
 
 اين انقلاب بي مددش پا نمي گرفت
 شور قيام و شوق شهادت نداشتيم
 
 ما از دعاي خيرِ علي رزق مي خوريم
 اين طور اگر نبود، روايت نداشتيم
 
 رونق نداشت حجره ي انصاف هايمان
 بركت به كار و كسب تجارت نداشتيم
 
 شبهاي جمعه گريه مان ارث مرتضي است
 ما بي كميل حال عبادت نداشتيم
 
 محشر كه دست مردم  سرگشته خالي است
 بيچاره مي شديم ؛ ولايت نداشتيم
 
وحید قاسمی
********************
 
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح امام علی(ع) - سید سعید شجاعی کیاسری
 
من شیعه توام
 
«زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست»
ای شیرمرد کز دم تیغت عدو نجست
 
هوهوی ذوالفقار تو در چرخش سماع
خیبر چه بود؟ قفل درِ آسمان شکست
 
چیزی نبود جز عدم و بود ابوتراب
رب، نقش آدم از دم و آب و تراب بست
 
یک برق از نگاه تو تا در عدم گرفت
ناگه نبود، بود شد و نیست گشت هست
 
بر شانه نبی اثر دست و پای توست
در فرش، پا نهادی و در عرش نیز دست
 
نشناخت هیچ کس تو و قدر تو را، علی
از اوج آسمان چه بداند زمینِ پست
 
از بس به چاهْ دردِدل خویش گفته‌ای
از درد بی‌کسی تو، قلب زمین شکست
 
من آشنای درد تو و ناله توام
با تو قرار بسته‌ام از لحظه الست
 
جامی که از محبت تو نوش کرده‌ام
این‌گونه کرده است مرا بی‌قرار و مست
 
برخاست ظلمت از دل تاریک و بی‌کسم
تا نور عشق روی تو در سینه‌ام نشست
 
سید سعید شجاعی کیاسری
 
********************
 
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح امام علی(ع) - قاسم صرافان
 
تا چشم خُم افتاد به سیمای تو ساقی
مثل همه خَم شد جلوی پای تو ساقی
 
دل بست به آن حالت گیرای تو ساقی
شد مثل نبی غرق تماشای تو ساقی
 
اليوم چه کردي که خرابت شده احمد
اکملت لکم گفته و راحت شده احمد
 
اين سلسله عشق به موي تو رسيده
سيب دل عشاق به جوي تو رسيده
 
اين عقل به سر منزل روي تو رسيده
هي گشته و آخر به سبوي تو رسيده
 
خاتم به تو ‌باليده که پايان پيامي
هم نقطه‌ي آغازي و هم ختم کلامي
 
من عاشق آن لحظه که انگشتريت را
مجنونِ تو وقتي رجز خيبريت را
 
ديوانه‌ي آن دم که دمِ حيدريت را
وحي آمده تا گوشه‌اي از دلبريت را
 
دل برده‌‌اي از دختر يک دانه‌ي هستي
تا خانه‌ي کوثر شده ميخانه‌ي هستي
 
امشب صد و ده مرتبه ديوانه ترم من
شمعي؛ صد و ده مرتبه پروانه ترم من
 
ساقي! صد و ده مرتبه پيمانه ترم من
مست توام و از همه فرزانه ترم من
 
در دست نبي دست تو يا دست خدا بود
حق داشت محمد که چنین مست خدا بود
 
درويش، علي گو شده، دف مي‌زند امشب
در شادي شاهيّ‌ِ تو کف مي‌زند امشب
 
هر نادعلي گو به هدف مي‌زند امشب
زهرا به دلش مُهر نجف مي‌زند امشب
 
قاسم صرافان
********************
 
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح امیر المونین
 
هنگام ظهر وقت اذان نماز بود
درهاى آسمان به روى خلق باز بود
 
ارواح مؤمنين همه در سجده سر به مهر
اين روح كعبه بود كه روى جهاز بود
 
مردم براى بار دگر جمع گشته‏اند
آرى غدير خم عرفات حجاز بود
 
انگار بوى آب به گوشش رسيده بود
ارض غدير يكسره عرض نياز بود
 
خورشيد در جنون خود از حال رفته بود
ليلاى بى تعيّن ما غرق ناز بود
 
ديدند از نفس كه كم آورد جبرئيل
گيسوى داستان ولايت دراز بود
 
يكبار نه دوبار نه بار دگر شنيد
از بسكه آيه‏هاى على دلنواز بود
 
گيرم كسى نبود تماشاى او كند
اين جلوه در غناى خود آيينه ساز بود
 
يا هرچه ليلى است همه مظهر وى‏اند
يا هرچه جز حقيقت عشقش مجاز بود
**
شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید
 
********************
 
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح امام علی(ع) - یوسف رحیمی
 
من همان زائري که مي داني
بيقرار از تب پريشاني
 
عابر کوچه هاي دلتنگي
خسته از روزهاي حيراني
 
مردي از خانواده سلمان
عاشقي از تبار ايراني
 
تشنة يک نگاه دلجويت
تشنة آن شراب روحاني
 
در نگاهم عريضه اي دارم
که تو آن را نگفته مي خواني
 
ذره اي هستم آفتابم کن
خاک راه ابوترابم کن
 
از نگاهت حيات مي ريزد
سرّ صبر و صلات مي ريزد
 
از تجلي روشن ذاتت
جلوه جلوه صفات مي ريزد
 
دستگير هميشة عالم
از رکوعت زکات مي ريزد
 
از کراماتِ دست تو رزقِ
همة کائنات مي ريزد
 
لب اگر واکني زمين و زمان
هستي اش را به پات مي ريزد
 
تشنة خاک بوسي نجفم
خاک راهت برات مي ريزد
 
روز محشر ز تار و پود عبات
بادبان نجات مي ريزد
 
همة عمر در پناه توام
شيعة مذهب نگاه توام
 
عشق و روح و روان پيغمبر
ماه هفت آسمان پيغمبر
 
با تو تکليف عشق روشن شد
آفتاب جهان پيغمبر
 
تار موي تو عروه الوثقي
به تو بسته ست جان پيغمبر
 
ساقي کوثر رسول الله
پدر خاندان پيغمبر
 
جانشيني حق فقط با توست
که تو داري نشان پيغمبر
 
کوثر وصف تو شنيدن داشت
دم به دم از زبان پيغمبر:
 
«أنت خير البشر» علي جانم
«من أبي قد کفر» علي جانم
 
کعبه و زمزم و صفا حيدر
مروه و مشعر و منا حيدر
 
قبلة مسجد الحرام علي
صاحب خانة خدا حيدر
 
شور اعجاز ليله الاسري
روشني شب حرا حيدر
 
اولين ياور رسول الله
هستي ختم الانبيا حيدر
 
السلام عليک يا مولا
السلام عليک يا حيدر
 
يثرب و کاظمين و سامرّا
نجف و طوس و کربلا حيدر
 
آيه آيه حقيقت جاري
کوثر و قدر و هل أتي حيدر
 
معني روشن کتابُ الله
اي صراطُ السَّعادَه بابُ الله
 
روشني عبادت زهرا
قامت تو قيامت زهرا
 
مات و مبهوت مانده جبريل از
بي کران ارادت زهرا
 
و غدير نگاه روشن تو
بهترين روز حضرت زهرا
 
ديدني بود در حمايت تو
آن همه استقامت زهرا
 
گفت مختص شيعيان تو است
روز محشر شفاعت زهرا
 
شور لبخند توست يا زهرا
ذکر سربند توست يا زهرا
 
تو همان کوثر کثيري که
با حق آنقدر هم مسيري که
 
رستگاري ما فقط با توست
و تويي بهترين اميري که
 
هل أتي شرحي از کرامت توست
من همانم همان اسيري که
 
به نگاهت پناه آورده
و تو مولاي دستگيري که
 
دست من را رها نخواهي کرد
آري آنقدر سر به زيري که
 
باور تو براي ما سخت است
تو هماني همان دليري که
 
ضربه هايش به روز بدر و حنين
افضلٌ من عبادت الثقلين
 
دشمنت گرچه بي عدد باشد
در مسير تو هر که سد باشد
 
رشحة ذوالفقار تو کافي ست
گرچه عَمر بن عبدود باشد
 
پيش تو کمتر از پر کاه است
هرکه در قوم خود اسد باشد
 
اسدالله غالب ميدان
شوکت تو الي الأبد باشد
 
ساحت حيدري چشمانت
دور از هر چه چشم بد باشد
 
تا هميشه امير ما يکتاست
آنچنان که خدا أحد باشد
 
پهلواني که هم رديفت نيست
هيچ جنگ آوري حريفت نيست
 
جز ولاي تو ائتلافي نيست
نور مطلق که اختلافي نيست
 
اعتقادات بي ولايت تو
به خدا جز خيال بافي نيست
 
پيرهن چاک عشق تو کعبه ست
بي شما قبله و مطافي نيست
 
عالمي بيقرار رجعت توست
آه شصت و سه سال کافي نيست
 
وقت مدح شما قلم لال است
ورنه تقصير اين قوافي نيست
 
شعرهايم اگر چه ناچيز است
دلم از عشق دوست لبريز است
 
یوسف رحیمی
 
********************
 
 
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح حضرت علی(ع) - علی زمانیان
 
خواستم عشق را نظاره کنم
چشم‌ها را پر از ستاره کنم
 
خواستم تا که از شب شعرم
قطعه‌ای نذر جشنواره کنم
 
عشق فرمود نذر نام علی
صد و ده بار استخاره کنم
 
گر که شعری قشنگ می‌خواهم
به علی بیشتر اشاره کنم
 
می‌‌شود با حروف نام علی
وزن اشعار را اداره کنم
 
جای دارد به وصف این آقا
هر چه می‌بینم استعاره کنم
 
گر چه اینها به ما نمی‌گنجد
بحر در کوزه‌ها نمی‌گنجد
 
هر صفا با علی صفا دارد
هر کسی با علی خدا دارد
 
روی قلب ستاره بنویسید
مثل آقای ما کجا دارد
 
چه کسی جز امام اول ما
پسرش شهر کربلا دارد
 
هر چه دارد مسیح مریم از
خاک نعلین مرتضی دارد
 
وقت معراج جز علی چه کسی
جا به دوش فرشته‌ها دارد
 
یا کدامین بزرگ در دنیا
دور خود اینقدر گدا دارد
 
عشق اگر عشق هم بود تنها
با ولای علی بها دارد
 
آیت والی الولی مددی
صد و ده بار یا علی مددی
 
صاحب رودخانه کوثر
دست پرورده‌اش بود بوذر
 
آن امامی که در زمان نماز
می‌دهد در رکوع انگشتر
 
آنکه در لابلای جنگ احد
با نود زخم میکند محشر
 
آن بزرگی که کار کوچک او
کندن چارچوبهٴ خیبر
 
آن جوانی که عبدودها را
با یکی ضربه میکند بی سر
 
ذکر هر پهلوان به میدانها
اسدالله یا علی حیدر
 
آنکه محضش وقوع ردالشمس
می‌شود با دعای پیغمبر
 
دافع سیئاتمان حیدر
عجلوا بالصلاتمان حیدر
 
کاش میشد خطابمان بکند
با نگاهی شرابمان بکند
 
کاش میشد ابوتراب جهان
زیر پایش ترابمان بکند
 
تو دعا کن نیاید آن روزی
که بخواهد جوابمان بکند
 
ما گناه کبیره‌ایم اما
کاش آقا ثوابمان بکند
 
ما گروه دعای نامقبول
باید او مستجابمان بکند
 
مثل قنبر دوباره ما را هم
چه شود انتخابمان بکند
 
کاش میشد که خون ما ریزد
در ره عشق آبمان بکند
 
یا علی یا مسبب الاسباب
ما رعیت فقط شما ارباب
 
ای وجود توبرکت عالم
ای منا ای صفا و ای زمزم
 
افتخار عشیرهٴ حوا
ایلیای قبیلهٴ آدم
 
نظر شبّر و شبیر شما
بی دوا درد را کند مرهم
 
ذکر نام تو را خدای ودود
می‌نویسد به حلقهٴ خاتم
 
بر بلند سه تیغ عاشورا
زده عباستان فقط پرچم
 
کاش میشد مرا نگهداری
مثل مقداد و قنبر و میثم
 
عارفم یا علی مدد گویم
ذکرتان را الی الابد گویم
 
علی زمانیان
********************
 
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح امام علی(ع)
 
داوطلب میطلبم دیده طلب  دل بطلب میطلبم
سر بطلب جان بطلب تو بطلب میطلبم
 
از طلبان طلبت هرچه که خواهی بطلب
طالبم هرچه طلبی تو بطلب میطلبم
 
تو نطلب تا نبرم نام دگر در طلبت
مقصد هرچه طلبی می طلبی تو طلبم ؟
 
من که بدهکار توام نی که طلبکار توام
تا برسم درگه تو هر چه که خواهی طلبم
 
نور خدا میطلبم عشق و وفا میطلبم
سعی و صفا میطلبم مکه منی میطلبم
 
حجب و حیا میطلبم چشم تو را میطلبم
از تو تو را میطلبم صحن رضا میطلبم
 
کرب و بلا میطلبم
**
شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید
********************
 
اشعار مدح حضرت علی(ع) - مجید تال
 
امشب هوای باغ نگاهم بهاری است
واژه به واژه کار دلم بیقراری است
 
باران و رود و چشمه و دریا قلم شدند
برگ درخت و بال ملک دفترم شدند
 
بیتابم امشب و تب شعری گرفته ام
با جمع شاعران شب شعری گرفته ام
 
سعدی! نگاه کن به رخش باز جان بگیر
ازباغ های نخل علی ((بوستان )) بگیر
 
حافظ! بیا و شاعر این بارگاه باش
یعنی((غلام شاه جهان باش و شاه باش))
 
پژواک بی نهایت خورشید نور او
ای مولوی زشمس جمالش  بگو  بگو...
 
((شیر خدا و رستم دستانم آرزوست))
چون نام رستم آمده اینبار وقت اوست
 
فردوسی! از شکوه نبردش چه دیده ای
آیا شجاعت علوی را شنیده ای؟!
 
قطبین عالم است سر تیغ ذوالفقار
از ضربه های دستش ((لا یمکن الفرار))
 
نیما! برای پیرهنش شعر نو بگو
از سادگیش از نمک و نان جو بگو
 
او از هجوم زخم زبان خون به دل شده
سهراب! در مسیر علی آب گل شده
 
قیصر! میان کوچه علی سر به زیر شد
عمر گلش بگو چقدَر زود دیر شد...
 
مجید تال
********************
 
 
اشعار عید غدیر - مدح امیر المونین امام علی(ع) - رضا جعفری
 
شام تجلی
 
ای عبور سبز نخلستان بدوش
باز هم از ذهن نخلستان بجوش
 
تیغ دستت بسکه بر صحرا نشست
شد کویر از دست تو خرما فروش
 
یوسف آهِ تو عمری بین چاه
می وزد در خویش و می گرید خموش
 
کودکی دارد صدایت می کند
کفشهای وصله دارت را بپوش
 
باز هم از کاسه ی طفل یتیم
شربت شام تجلی را بنوش
 
رضا جعفری
 
********************
 
اشعار عید غدیر - اشعار مدح امام علی و پیامبر اکرم(ص) - رضا جعفری
 
جلوه گران عشق كه خونم حلالشان
پيغمبر و على كه نبينم ملالشان
 
درياى علم حق به تموّج رسيد و پس
بر ساحل غدير خم افتاد فالشان
 
تا بر فراز منبر عالم قدم زنند
صدها فرشته فرش نمودند بالشان
 
دست خدا ز دست نبى قد كشيده است
هريك رسيده‏اند به اوج كمالشان
 
كوزه گران عالم عشقند اين دو دست
چيزى نمى‏شود كه بسوزد سفالشان
 
عالم در اين كتاب ز يك نقطه كمتر است
سر بسته گفته‏ام به تو مقدار مالشان
 
نعلينشان ز خاك طبيعت منزّه است
خورشيد و ماه ميوه خام خيالشان
 
اينجا مجال زمزمه‏هاى بلال نيست
زيباترين مؤذن هستى‏است خالشان
 
قبل از شروع خلقت اين خلق بوده‏اند
يعنى كه از خداى بپرسيد سالشان
 
دنيا نبود ظرف ظهور على و آل
تاكند و اين پياله نباشد مجالشان
  رضا جعفریباتشكر از شعر شاعر