نوحه - واحد

(اللهم صل علي فاطمه وابيها)2 (و بعلها و بنيها)2

مدينه ماتم سرا شد - حق پيغمبر ادا شد

از بهر حفظ ولايت - حضرت زهرا فدا شد

(اللهم صل علي فاطمه وابيها)2 (و بعلها و بنيها)2

خون گريه كن اي مدينه - بر بانوي بي قرينه

كشته شد ام ابيها - از جفاي اهل كينه

(اللهم صل علي فاطمه وابيها)2 (و بعلها و بنيها)2

اي گل پاك پيمبر - اي هستي و جان حيدر

جان باباي غريبم - مرو مادر مرو مادر

(اللهم صل علي فاطمه وابيها)2 (و بعلها و بنيها)2

بزن بر سينه و برسر - با ناله و با چشم تر

خون گريه كن از آسمان - بر حال طفلان حيدر

(اللهم صل علي فاطمه وابيها)2 (و بعلها و بنيها)2

شاعر : يوسف حق پرست (غريب)

دريافت سبك




نوحه - واحد 1


سلام اي بانوي شهر مدينه

سلام اي نازنين بي قرينه

الا اي مادر سادات عالم

شكسته پهلويت از ظلم و كينه

به جان زينبت مادر                    به آواي شبت مادر

به يارب ياربت مادر

مرو اي جان عالم حضرت كوثر

علي تنهاي تنها مي شود دگير

آه واويلا واويلا واويلا

سلام اي مادر كل زمانها

الا اي آبروي كهشانها

چرا از پا فتادي در مدينه

تو كه منصوره اي در آسمانها

ميان كوچه غوغا بود                  نگاه تو بر مولا بود

علي تنهاي تنها بود

از آن روزي كه خوردي برزمين مادر

نديده روز خوش اولاد پيغمبر

آه واويلا واويلا واويلا

پسر عم جان ببين بشكسته بالم

علي جان گريه كمتر كن به حالم

شباي آخر زهرا رسيده

حلالم كن حلالم كن حلالم

تمام عشق و دين من              امام من امين من

امير المومنين من

به زير پيرهن غسلم بده مولا

نبيني نيمه شب بازوي زهرا

آه واويلا واويلا واويلا


دريافت سبك


*****************************

نوحه - واحد 2


دلم پرميزند سوي مدينه

مشامم مي رسد يوي مدينه

بياييد اي سيه پوشان زهرا

ملاقاتي بانوي مدينه

دلش از دنيا بشكسته              دگر بار سفر بسته

شده از زندگي خسته

بجان زينبت اي سوره كوثر

مرو مادر ، مرو مادر ، مرو مادر 

آه واويلا واويلا واويلا

چه ظلمي بعد پيغمير به پا شد

همه هست زبي القربي ادا شد

ببين از ظلم شوراي سقيفه

ميان كوچه ها زهرا فدا شد

همه  هستي پشت در بود          دو دست طفلان بر سر بود

صداي مادر مادر بود

زمين افتاده بود آنجا گل طاها

قيامت شد زمين و عالم بالا

آه واويلا واويلا واويلا

غريبانه رود مادر شبانه

چرا غسل و كفن شد مخفيانه

الا اي بضعه ختم رسولان

شكسته پهلويت از تازيانه

ببين اسما زهراي من           فدايي شد براي من

خداي من خداي من

صفاي ديگر ندارد خانه حيدر

شدم تنهاي تنها شهر پيغمبر

شاعر : يوسف حق پرست (غريب)

دريافت سبك




گوشواره های واحد


چگونه باور بکنم مرگ جوانم

خدا کند که بعد او زنده نمانم

خدا - بر خاک سیه زغم نشستم

خدا - فاطمه ام رفته زدستم

***

دعای مرگ فاطمه شده اجابت

اجل رسیده بر سرش بهر عیادت

خدا - رسیده روز مرگ زهرا

خدا - علی شده بی کس وتنها

 شاعر : مجيد احدزاده


واحد

ای که از زمونه ، دل تو شاکیه

با من بگو چرا چادرت خاکیه

فاطمه ، رو مگیر از من

قَسَمِت می دم - حرف رفتن مزن

یا زهرا ، ام ابیها

اگه پیش حیدر بمونی چی میشه

چشماتو نبندی برای همیشه

ای که دست کشیدی ز دنیا

چشماتو واکن ، من علیم زهرا

يازهرا ، ام ابيها

تنها رفتی وتنهاشدم فاطمه

مردۀ زنده نما شدم فاطمه

جای تو ، کاشکی می مردم من

کاش توی اون کوچه ، قبرمو می کندن

 يازهرا ، ام ابيها

 شاعر : مجيد احدزاده
 

واحد

منم زهرا که زهر غم چشیدم

بعداز پدر یه روز خوش ندیدم

جوونم اما مثل پـیـــرزن ها

می گیرم دست به دیوار وخمیدم

من اون آینه هستم ، که سه بار ترک خوردم

نام بابامو بردم ، ولی باز کتک خوردم

روز وشب ، مثال ابر نوبهار می بارم

علی بیا ببین تمومه کارم

 ***

گل لالۀ خونبارُ کی دیده

به روی برگ گل ، خارُ کی دیده

زمین افتادن حور بهشتی

به دورش شعله نارُ کی دیده

یکی گفت نزن آخه ، این زنِ نداره جون

یکی گفت بزن قنفذ ، تا بشه علی داغون

علی جان ، بیا ببین که از غمت دل ریشم

میون دود وشعلۀ آتیشم

 شاعر : مجيد احدزاده

 

نوحه

غربت از در ودیوار مدینه می باره

سلام مولا دیگه پاسخی نداره

قلب لاله ها پر خونه - نخل غم زده جوونه

باد خزون توی باغ علی افتاده

آرزوهای علی همشون بر باده

***

از غم فراق زهرا آسمون  سیاهه

نیمه شب سر باغبون در درون چاهه

لا به لای نخلستونه - تا سحر چشاش گریونه

زائر فاطمه می شه علی نیمه شب

حسین عزا می گیره تو خونه با زینب

 شاعر : مجيد احدزاده

 دريافت سبك


  واحد

فلک سوزد  به شام تار حیدر

به بستر اوفتاده یارحیدر

دراین شبها دگر خوابی ندارد

عزیز مصطفی بیمارحیدر

بسوز ای دل بسوز ای دل که دیگر

خران افتاده بر گلزارحیدر

الا مشگل گشای هر دو عالم

بیا واکن گره از کارحیدر

بزن شانه به موی زینبینت

امـیـد انبیا دلدار حیدر

قسم بر گریه های مجتبایت

تو رحمی کن به حال زار حیدر

(غریب) آواره ی اولاد زهراست

بود در سایه ی دیوارحیدر

 ***

مرو یا فـاطـمه ای جان حیدر

که دریا شد زغم چشمان حیدر

مزن سوسو تو ای شمع مدینه

بـبـیـن داغ دل سوزان حیدر

مبر از خـانه ای زهرا صفا را

الا ای کـوثـر قــــرآن حیدر

تو با سوز و مناجات و دعایت

زدی آتش به نخلستان حیدر

امیرالمومنین گریان زهــرا

ملائک در سـما گریان حیدر

خدا داند در آن روز کشاکش

چه بگذشته برآن طفلان حیدر

پس از هجران زهرا در مدینه

چه غم ها می شود مهمان حیدر

بزن شانه دوباره موی زینب

الا ای جان عالم جان حیدر

میان کوچه ها تـنـهای تنها

گره وا کردی از دستان حیدر

(غریب) آلوده دامان است اما

بـهشت او بود ایـوان حیدر

 ***

زمین و آسمان غوغاست امشب

ملک در ذکر واویلاست امشب

مگر تنها شده حیدر خدایا

که هر جا ماتمی بر پاست امشب

همه جن وملک سر در گریبان

عزای حضرت زهراست امشب

امیر المومنین فتاح خیبر

پناهش خالق یکتاست امشب

عزاداران بسوزید و بنالید

وصی مصطفی تنهاست امشب

میان آسمان در کهکشان ها

عزای فاطمه بر پاست امشب

زمین از ظلم شورای سقیفه

همه در سوز و واویلاست امشب

خدا داند به سوگ ام سادات

چه غوغا عالم بالاست امشب

(غریب) امشب بسوز از بهر زینب

که تنها همدم باباست امشب

 شاعر : يوسف حق پرست(غريب)

 دريافت سبك


زمينه ، نوحه ، واحد ، شور

من همسر زهرایم - علی مظلومم

تنهاترین تنهایم - علی مظلومم

یارِ همه عالم منم و یار ندارم

جز گریه شب و روز دگر کار ندارم

بی یار وحبیبم - تنها و غریبم

***

من نیمه شب یاسم را به زیر گل بردم

چشمم به زینب افتاد وگرنه می مردم

یکباره دو چشمم همه چون کاسۀ خون شد

دیدم که دو دستِ نبی از خاک برون شد

صد بار شکستم - بر خاک نشستم

***

زینب دوچشمش مانده به بستر مادر

حسن نگیرد آرام چه دیده او آخر

با دختر زهرا چه کنم بارالها

با بستر زهرا چه کنم بارالها

جانم شده بر لب - من ماندم و زینب

 شاعر : مجيد احدزاده

 دريافت سبك


واحد

مادر بیمار زینب  - چه شود پیشم بمانی

از خدا مرگت نخواهی - تو در این سن جوانی

مادر ، مرو مادر

از چه رو دیگر نگیری - دخترت را در آغوشت

بشکند دستی که کرده ، بلبل خانه خاموشت

مادر ، مرو مادر

تا کمک حال تو باشم - می کنم من خانه داری

می روی اما بدان که - دختری در خانه ، داری

مادر ، مرو مادر

با دوچشم خود بدیدم ، پشت در افتاده بودی

خود زدم با چشم پر اشک ، بوسه بر جای کبودی

مادر ، مرو مادر

 شاعر : مجيد احدزاده

 دريافت سبك


واحد

یاور من - کوثر من - پر مزن ای کبوتر از بر من

بین بستر - هی مزن پر - پیش چشمان از خون تر من

مرو زهرا

ای امیر - مه جبینم - رهبر خستۀ خانه نشینم

می روم تا - بین دنیا - با دوچشمم غریبیت نبینم

***

یاسم اما - ارغوانی - پای تا سر اگر رنگ کبودم

هر چه امد - بر سر من - بین آتش دعا گوی تو بودم

فاطمه جان

من شبانه ، مخفیانه ، می برم یاس خود از آشیانه

شسته ام من با دوچشمم جای ضرب سیلی و تازیانه

من غریبم

شب شد و باز ، مخفیانه - آمدم  فاطمه تا تربت تو

ریزد اشکم ، روی خاکت - من بمیرم برای غربت تو

 شاعر : مجيد احدزاده

 دريافت سبك

 


 

نوحه - زمزمه


السلام اي جان عالم اي گل گلهاي سرمد

حضرت ام ابيها فاطمه جان محمد

بسوزم با غمت - به آن عمر كمت

به پاشد در جهان - عزا و ماتمت

يازهرا ياعلي

اولين مظلوم عالم فاطمه شد بيقرارت

دختر ختم رسولان جان خود كرده نثارت

جهان پا بست تو - فداي هست تو

به راه مرتضي - شكسته دست تو

يازهرا ياعلي

آخر عمرم رسيده يا علي جان كن حلالم

ميروم من سوي بابا گريه كمتر كن به حالم

رسيده جان لبم - به تاب و در تبم

در اين شبها فقط - به فكر زينبم

يازهرا ياعلي

سينه زنها هياتي ها شد عزاي مادر ما

از غم زهراي اطهر خون شود چشم ترا ما

به شور زمزمه - بگويم با همه

همه جانها همه - فداي فاطمه

يازهرا ياعلي

با تمام هستي خود كردي از حيدر همايت

جان اهل آسمان ها و زمين بادا فدايت

فداي تو منم - گداي تو منم

غلام و رو سيه - براي تو منم

يازهرا ياعلي

حضرت مهدي كجايي سوي ماهم كن عنايت

ياد ما كن در مدينه نيمه شب رفتي زيارت

به جاي ماهمه - به شور و زمزمه

سلامي هم بده - به قبر فاطمه

يازهرا ياعلي

شاعر : يوسف حق پرست (غريب)