شعر ميلاد امام حسين (ع)


جبرئیل آمد از سما امشب ، می زند از شعف به هم شهپر


همه دنبال او ملائکه ها ، صف زده گرد خانه ی حیدر


هر چه در آسمان ستاره که هست ، می درخشند کنار یکدیگر


نکند حق برای دوم بار ، کرده کوثر عطا به پیغمبر


که نهیبی به خود زدم گفتم ، من به بیداریم و یا خوابم


که ز گهواره این ندا آمد ، تو مرا نوکری ، من اربابم


فُطرس از بعد این همه حسرت ، صاحب بال و پر شد از کَرَمَش


می برد لذت دو عالم را ، به دو چشمش اگر نهد قدمش


گرچه ناقابلم ولی قلبم ، شده مشتاق یک نگاه کَمَش


به خدا عاقبت به خیر شود ، پاگذارد هر آنکه در حرمش


هر که دارد به سینه مهرش را ، جایگاهش بود بهشت برین


تا قیامت گدای در گاهش ، پادشاهی کند به عرش و زمین


هر چه در چهره اش نگاه کنی ، چهره اش جلوه ای ز روی علیست


از میان ملائکه یکسر ، با نگاهش به جستجوی علیست


خنده اش مو نمی زند با مادر ، خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست


می گشاید همین که آغوشش ، بوی خوش می دهد که بوی علیست


به علی رفته هر که می نگرد ، جود و احسان و هم مرام حسین


با دل شیعه می کند بازی ، از همین کودکی مرام حسین


می کند مثل لاله پیغمبر ، نوه ی نو رسیده را بویش


به چه عشقی و از تمام وجود ، شانه مادر زند به گیسویش


هر چه نور بوده در عالم ، تابَد از پشت پرده ی رویش


اگر این پرده را کنار زند ، آسماه ها شوند پی جویش


دین و دنیا ببازد آنکس که ، دوست دارد کسی به غیر حسین


از قیامت دگر نمی ترسد ، هر که دارد به سینه مِهر حسین


به مسیحی بگو بیا و ببین ، جلوه ای از خدای عیسی را


ای یهودی ببین به گهواره ، باعث معجزات موسی را


پیر عیسی بود همین کودک ، که شفا می دهد مسیحا را


به روی دست مصطفی بینید ، این تجلی طور سینا را


هر که شد عاشق حسین هرگز ، حرفی از عشق دیگری نزند


هر که شد گدای کوی حسین ، در خانه ی دگری نزند


او ردم گر کند خدا نکند ، یا که از خود جدا ، خدا نکند


هر چه دارم من از عنایت اوست ، دل به او بسته ام رها نکند


گر چه خوارم اگر چه پَستَم من ، نکند او مرا دعا نکند


شب میلاد می زنم صدا او را ، جان دهم گر مرا صدا نکند


جمع ما یک شب از عنایت او ، اگر او از همه رضا باشد


سال دیگر ولادت ارباب ، وعده ی ما به کربلا باشد


نگران بود مادرت تا دید ، بوسه زد مصطفی به حنجر تو


پدرت با خبر از این که شود ، قطعه قطعه تمام پیکر تو


گریه می کرد مجتبی به آن روزی ، که جدا می شود زتن سر تو


سر و جان تمام علمیان ، به فدای تن مطهر تو


شده از کودکی به هر محفل ، گریه کردن به تو سعادت من


من ز خاک کمترم اگر که شود ، سر موئی کم از ارادت من




سعيد خرازي