زمزمه هاي حضرت زهرا(س) - بخش دوم
گل ارغـــــوانم – یــــار قد کمانم
بی تو بی نشانم-مرو مرو فاطمه جانم
ای تمــام هستم – من ز پــــــا نشستم
می روی ز دستم-ای جان من من نیمه جانم
ای کشتی شکــسـته ام پهلو گرفتی
کشتی مرا از بس که از من رو گرفتی
زهرای من زهرای من خدانگهدار
ای گل پیمبر – با دو دیـــــده تر
در کنار بستر-سر بر سر زانو بگیرم
ای بنفـشه رویم – مـن بـه گـفـتـگـویم
باشد آرزویـــم - از بعد تو من هم بمیرم
برمن اگر نظاره هم نمی کنی تو
دیگر چرا اشاره هم نمی کنی تو
زهرای من زهرای من خدانگهدار
شمع شام تارم - بی تو کس نـــدارم
بی تو بیقــرارم - بی تو سلام بی جوابم
می روی شبانه – از چه بی نشــــــانه
می روی زخانه - تو می کنی خانه خرابم
ای یار بیمار علی خدانگهدار
تنها طرفدار علی خدانگهدار
زهرای من زهرای من خدانگهدار
چشم خود واكن اي يار بيمار من
مانده تنها علي اي طرفدار من
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
ذكر طفلان تو شده ام يجيب
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
به كجا مي روي اي كمان علي
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
خدانگهدار اي يار شهيده ام
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
من فداي تو و نماز آخرت
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
مانده تابوت تو بر سر دوش من
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
دل من خون مكن اي طرفدار من
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
يا بمان پيش من يامرا هم ببر
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
تو بيا شانه كن موي طفلان من
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
ذكر طفلان من شده ام يجيب
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
یار بیمـــــارم چرا دردت مداوا نمی شه
نور چشم من چرا چشمات دیگه وا نمیشه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
می زنی آتش به جانم ای جوان قد کمان
التماست می کنم فاطمه جان پیشم بمان
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
در کنار بسترت من سر به دیوارم مرو
بی طرفدارم مکن تنها طرفدارم مرو
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
کی رود از یاد من از دیده اشک افشاندنت
کی رود از یــــاد من میان کوچه ماندنت
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
لالۀ آتش زده من خون جگر چون لاله ام
می روی از خانه ام ای یار هجده ساله ام
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
زبانحال امام حسن(ع)
يك كوه غم دارم به سينه - از كوچه تنگ مدينه
واويلتا آه و واويلا
در كوچه ها كردم دعايش - خو را فكندم من به پايش
واويلتا آه و واويلا
آورده ام در آن زمانه - صاحب خانه سوي خانه
واويلتا آه و واويلا
او بهتر از جان حسن بود - دستش ميان دست من بود
واويلتا آه و واويلا
من بودم و آن روي حاكي - من بودم و چادر خاكي
واويلتا آه و واويلا
**********************
زمزمه 2
علي بيا رو سوي من كن - بيا مرا غسل و كفن كن
مظلوم علي مظلوم علي جان
شمعم كه در سوز و گدازم - اين باشد آخرين نمازم
مظلوم علي مظلوم علي جان
اي قبله ام رويت علي جان - بودم دعا گويت علي جان
مظلوم علي مظلوم علي جان
اگر چه من تمام دردم - بيا بيا دورت بگردم
مظلوم علي مظلوم علي جان
پرستوي شكسته بالم - رفتم علي جان كن حلالم
مظلوم علي مظلوم علي جان
دريافت سبك
زبانحال حضرت زينب(س)
مي كشد من را سكوتت - مادر من مادر من
از چه مادر دلغميني - در نماز آخريني
ديدني باشد قنوتت - مادر من مادر من
اشك غربت مي چكد از چشم باباي غريبم
در كنار بسترت در ناله ام يجييبم
مادر قامت كمانم - مي زني آتش بجانم
مادر زينب به روي زينب خود ديده بگشا
دارد امشب مادرم حال پرستارت تماشا
***
مادر قامت خميده - از چه رنگ تو پريده
هست و بود زينبي تو - مادر من مادر من
من پرستار تو هستم - در كنار تو نشستم
از چه رو جان بر لبي تو - مادر من مادر من
مادر بيمار من ناز تو با جان ميخرم من
تا نفس دارم ميان خانه راهت ميبرم من
اي همه هستم فدايت - دستم من باشد عصايت
اين چنين ره رفتني در خانه ما كس نديده
دست تو در دست من اما شود پايت كشيده
***
بسته اي چشمان تر را - بسته اي بار سفر را
تا سحر از غم نخفتي - مادر من مادر من
مي روي از آشيانه - از حديث تازيانه
رفتي و باكس نگفتي - مادر من مادر من
مي دهي بوي خزان اي لاله از غم فسرده
از چه مادر مي زني امشب نفس اما شمرده
من كجا و خانه داري - من كجا و سوگواري
مادرم بار دگر بوسه بزن بر روي زينب
با همان دست شكسته شانه كن گيسوي زينب
دريافت سبك
در پیش تو ای بیمارم – شب تا به سحر بیدارم
من با که بگویم زهـرا – افتـــاده گره در کارم
زآه خود دلم مسوزان – کمتر تو از من رو بگردان
مرو مرو فاطمه جانم
ای شمع شبستان من – ای کوثر قـــــرآن من
از چه ز نفس افتــادی – ای مــــادر طفلان من
کردی مرا افسرده حالم – از بسکه گفتی کن حلالم
ای یاور قامت کمانم
مرو مرو فاطمه جانم
از جان جهانی سیرم – زانو به بغل می گیرم
ای یاور سیلی خورده – آخر ز غمت می میرم
دیگر ندارم من طرفدار – زهرای من خدانگهدار
تو می روی از آشیانم
مرو مرو فاطمه جانم
افسردی و من افسردی – پژمردی و من پژمردم
تو پشت در افتـادی من –آنجــا زخجالت مُردم
سوزانده ای جگر علی را – همراه خود ببر علی را
بی تو غریب و بی نشانم
مرو مرو فاطمه جانم
تو دیـــدۀ بسته داری – تو پیــکـر خسته داری
هنگـــام قنوتت دیدم – تو دست شکسته داری
توئی همه بود و نبودم – توئی گل یاس کبودم
ببین دو چشم خونفشانم
مرو مرو فاطمه جانم
دريافت سبك
زمزمه
وای ، علی دگر سپر ندارد قرآن من كوثر ندارد
حسین من مـادر ندارد مرو
وای ، سر بر سر زانو بگیرم دعا كن ای جوان پیرم
كنــار بستـرت بمیرم مرو
كسی نشان نگیرد از من بی نشانه
مرو ز خانه من ای خورده تازیانه
ای شمع خانه من افتادهای ز سوسو
برخیز و كن تماشا باشد سرم به زانو
فاطمه جوانم جوان قد كمانم
******
وای ، نماز خود نشسته خواندی چرا به پیش من نماندی
دیدی به چه روزم نشاندی مرو
وای ، دیگر ندارم من طرفدار ای مانده بین در و دیوار
زهـرای من خدا نگهدار مرو
غیر از خدا ز حالم كسی خبر ندارد
امن یـجـیـب زینب چرا اثر ندارد
امشب تو ای پرستو مرو ز آشیـانم
ماه گرفته مـن مـرو ز آسمـــانم
فاطمه جوانم جوان قد كمانم
******
وای ، خزان مشو ای لاله من ماه نهان در هاله من
ای یـار هـجده ساله من مرو
وای ، اشك غمم ریزد بدامن حرفی بزن دلم تو مشكن
قبله ی رو به قبله من مرو
ای مانده بین كوچه از من مگر چه دیدی
بیمـار نیمه جانم از من تو دل بریدی
ترسم كه تو بسوزی بـار دگر ز آهم
ای یك تنه سپاهم ببین كه بی سپاهم
فاطمه جوانم جوان قد كمانم