مصاحبه اختصاصي مكتب الذاكرين با فرزندان مرحوم حاج علي كهن ترابي
خاطرات وزندگي نامه مرحوم حاج علي كهن ترابي از زبان فرزندان
(بسمه تعالي)
مكتب الذاكرين ، يه معرفي كوتاه از مرحوم حاج علي كهن ترابي بيان نماييد :
حاج محمد كهن ترابي :نام براتعلي كهن ترابي متولد 29/11/1314 در روستاي سياه كلاهان ، صادره از ساوجبلاغ
در سال 1336 ازدواج كردند كه ثمره اين ازدواج 6 فرزند 2 فرزند پسر حاج محمد و حاج مصطفي و 4 فرزند دختر می باشد .
مكتب الذاكرين ، شغل اصلي حاج آقا چه بود ؟
حاج محمد كهن ترابي : ايشان قبل از انقلاب تا ظهر در مغازه ساندويچي حاج آقا ايزدي كار مي كرند و بعد از ظهر ها هم اگر مجلسي بود به مجلس جهت خواندن مي رفتند و از ساعت 4 يا 5 بعد از ظهر در گرمابه پدري شان كه در ده كرج يا نزديك مسجد اعظم واقع بود كار مي كردند . و بعد پيروزي از انقلاب اسلامي مغازه پلاستيك فروشي و بعداز آن در تعاوني لبنيات بودند .
مكتب الذاكرين ،شروع مداحي حاج آقا از چه زماني بود ؟
حاج محمد كهن ترابي:شروع مداحي از سال 1340 در كرج در هيات های مجمع الذاکرین در شبهای یکشنبه و به سرپرستی حاج آقای سلطانی و در جامع مداحان به سرپرستي حاج آقا ايزدي (شاعر وذاكر) كه در شبهاي چهارشنبه برگزار مي گرديد كه پس از فوت حاج آقاي ايزدي مرحوم شيدا اين جلسه را مي گرداندند و پس از فوت مرحوم شيدا حاج آقاي كهن ترابي مسئوليت هيات را به عهده گرفتند به مدت دو سال و بعد مرحوم فقير و در حال حاضر مسئوليت اين جلسه را آقاي سيد احمد حسيني عهده دار هستند . پس از اين حاج آقا در هيات هاي حضرت ام البنين (س) ، هيات انصارالمهدي (عج) و در اواخر عمر شريفشان مسئوليت اداره كردن هيات محترم مكتب النبي (ص) در دوشنبه شبها در حسينيه منزل خودشان به عهده داشتند كه همچنان اين هيات هر هفته دوشنبه شبها در حسينيه مرحوم كهن ترابي پذيراي ذاكرين و مستمعين محترم مي باشد .
مكتب الذاكرين : حاج آقا در كجاها بيشتر مداحي مي كردند ؟
حاج محمد كهن ترابي : قبل از انقلاب كرج مثل الان نبود كه مداح زياد باشد شايد به تعداد انگشتان دست مداح وجود داشت اشخاصي مثل حاج آقاي سلطاني ، حاج عبدا... ايزديار و خود حاج آقا و .... . ايشان را براي مداحي در كرج بيشتر مساجد دعوت مي كردند در فرديس در مسجد اعظم در ده هاي اطرف كرج در جاده چالوس ، برغان زياد براي مداحي مي رفتند . حاج آقا در عروسي هاي مذهبي هم مي خواندند كه به همراه مرحوم صداقت باهم مي خواندند . و بعد با آمدن حاج آقاي رحماني از تهران به كرج با ايشان آشنا و در مجالس با هم تعامل داشتند .

مكتب الذاكرين : از خصوصيات مداحي حاج آقا بگيد :
حاج محمد كهن ترابي : از خصوصيات بارز حاج آقا در اين بود كه در مواقعي كه ايشان را دعوت مي كردند براي مداحي نمي شد كه خلف وعده داشته باشند . سر ساعت كه قول مي دادند سرساعت در مجلس حضور داشتند و سر ساعت مجلس را تموم مي كردند . و در هيچ مجلسي كم كاري نمي كردند . از ديگر خصايص حا ج آقا اين بود كه هيچ وقت در مجالس تكراري نمي خواندند مثال اگر در يك روز در دو يا سه مجلس مي خواستند كه حضور پيدا كنند براي مداحي هيچ وقت مطالبي كه در مجلس اول مي خواندند در مجالس بعدي از ايشان شنيده نمي شد .
مكتب الذاكرين : نصايح و صحبت هاي حاج آقا به هياتي ها و مداحان جوان را بيان كنيد :
حاج محمد كهن ترابي : يكي از صحبتها و نصايحي كه به هياتي ها مي فرمودند اين بودكه مي گفت شروع جلسه و پايان جلسه بايد مشخص باشد و به نظم و انظباط چه در هيات و چه در زندگي شخصي خودشان خيلي اهميت مي دادند . بارها شده بود كه در جلسات ذاكري كه ايشان مجري و گرداننده بودند حتي مادحين تراز اول هم كه در آخر وقت در جلسه حضور پيدا مي كردند ايشان بايد سروقت جلسه را تمام مي كرد و از مداحان عذر خواهي مي كردند و مي گفتند كه وقت تمام است و ما طبق قولمان مثال ساعت 10 بايد دعا كنيم واين كار را مي كردند و خيلي به نظم اهميت مي دادند . ازديگر نصيحتهاي حاج آقابه هياتيها مي فرمودند كه بچه هياتي بايد خودشو نشان بدهد در هر ولادت و شهادت يك پرچم بالاي سر در منزل شان نصب كنند تا حداقل مردم بدانند كه امروز شهادت و يا ولادت يا عيد است است . يادم مي ياد آنقدر حاج آقا به اين مسئله تاكيد داشتند كه در ده سياهكلاهان تمام تير برق ها را جاپرچمي زدند و به هرنفر يك پرچم جمهوري اسلامي ايران و يك پرچم سياه ياحسين(ع) دادند و گفتند كه اگر مراسم ولادت يا عيد بود پرچم ايران و اگر مراسم شهادت بود پرچم ياحسين (ع) را نصب كنيد كه هنوز هم اين مسئله رعايت مي شود و يادگاري از حاج آقا مانده است . دگر صحبت هاي حاج آقا با هياتي ها اين بود كه هميشه تاكيد داشتند كه مراسمات (مذهبي ، عروسي ، عزا) را ساده برگزار كنيد و خرج تراشي نكنيد و اين موضوع به عينه در زندگي خود حاج آقا چه در مراسم عروسي فرزندان و چه در مراسمات مذهبي كه در منزل ايشان برگزار مي شد رعايت مي شد . و مي گفتند كه ما خودمان مردم را به ساده زيستي و كم خرج كردن نصيحت ميكنيم و بايد اول خودمات رعايت اين اصل را داشته باشيم .
ايشان هميشه سفارش مي كردند كه يك دستمال مخصوص گريه همراه خودتان در مجالس روضه داشته باشيد و خودشان هم هميشه اين دستمال اشك همراهشان بود و در موقع دفن كردن ايشان دستمال اشكي كه يك عمر در روضه ها همراه خود داشتند را به ايشان ملحق كرديم .
سخن ايشان به مداحان اين بود كه هميشه در اول وقت در هيات حاضر باشند و مي گفتند كه مداحان نو پا بايد 5 الي 7 بيت شعر بيشتر نخوانند اون هم بيشتر اشعار پنديات تا يواش يواش راه بيافتند . ايشان در شروع خواندن خيلي تاكيد به گفتن بسم ا... الرحمن الرحيم داشتند به مداحان نوپا و نوجوان داشتند . از ديگر سفارشات حاج آقا به مداحان نوجوان اين بود كه مي گفتند سه ميم را در خواندن خيلي رعايت كنيد . و به همه مداحان سفارش مي كرد كه سه ميم را خيلي رعايت كنيد . يعني اينكه (مفت ، مفيد ، مختصر) بخواند كه منظور از مفيد اين است كه نبايد مداح در جلسه اي كم بگذارد و بايد با تمامي وجود بخواند و منظور از مختصر اين است كه اگر مختصر بخوانيد اگر خوب خوانده باشيد مستمعين مي گويند چرا كم خواند اي كاش بيشتر مي خواند و اگر بد خوانده باشيد مي گويند خدا پدرش را بيامرزد كه زود خواندنش را تمام كرد
مكتب الذاكرين : اوقات فراغت و در مواقع بيكاري حاج آقا چگونه مي گذشت ؟
حاج محمد كهن ترابي : در مواقعي كه بيكار مي شدند دائماً مطالعه مي كردند . كتب مقاتل ، كتب شعر و اشعار را حفظ مي كردند . كه طرز حفظ كردن اشعار را به اين طريق انجام مي دادند كه در هربيت كلمه اول و كلمه آخر بيت را مي نوشتند و يك بار كه نگاه مي كردند شعر را از بر مي كردند .
مكتب الذاكرين : علت اين كه حاج آقا ديگر مداحي نميكردند چه بود ؟
حاج محمد كهن ترابي : در سال 1366 سالي بود كه اقدام به حمله به زائرين ايراني نمودند و تعداد زيادي از زائران كشته و مجروح شدند حاج آقا هم همراه با كاروان به عنوان خادم و كمك آشپز عازم خانه خدا شده بودند و در آن سال هوا شهر مكه خيلي شديداً گرم بود . حاج آقا هم اصلا اهل ناپرهيزي نبود ولي بعلت گرماي شديد هوا آب سرد خيلي مي خوردند و زير باد مستقيم كولر مي نشستند كه پس از بازگشت به كشور خيلي اذيت شدند و پس از مراجعه به دكتر متخصص به ايشان گفتند كه تارهاي صوتي شما كاملا چسبيده و اگر مي خواهيد دوباره خواندن را ادامه بدهيد و فشار بياوريد تبديل به سرطان مي شود و با اين كه قبول كردن اين موضوع و نخواندن براي اهل بيت (ع) براي حاج آقا خيلي سخت بود ولي حاج آقارا مجاب كردن كه براي سلامتي شان نبايد بخوانند .
مكتب الذاكرين ، در مورد خاطرات حاج آقا در دوران انقلاب تعريف كنيد :
حاج محمد كهن ترابي : در شهريور سال 1357 حاجي رو به عنوان زنداني سياسي انقلاب دستگير كردند كه نزديك 2 ماه در زندان بودند . اين موضوع گذشت تا روز تولد پسر شاه كه گفتند زندانياني كه تعهد بدهند كه كاري با سياسيت ندارند آزاد مي شوند كه اكثر زندانياني كه حضور داشتند تعهد دادند و آزاد شدند ولي حاج آقا به هيچ وجه زير بار حرف زور نرفت كه تعهد ندادند و مي گفتند كه من كاري نكردم كه تعهد بايد بدهم . تا اين كه حاج خانم همراه آقا مصطفي و ديگر خواهرانم رفتند مركز ساواك كرج پايين بيمارستان كسري و بعداز معرفي خودشون حاج خانم به ساواكي ها گفتند كه يا حاجي رو آزاد مي كنيد و يا اينكه ما و بچه هارو هم ببريد پيش حاج آقا كه مامورين قبول نمي كردند و مي گفتند كه حاجي بايد تعهد بدهد كه حاج خانم و بچه ها تا نزديكي بعداز ظهر در آنجا ماندند . مامورين كه اين وضعيت رو ديدند پس از اطلاع دادن به مقامات بالاتر قبول كردن كه حاجي رو بعد از دو ماه از زندان آزاد كنند .

(حاج آقا قبل از انقلاب در زندان به عنوان زنداني سياسي)
مكتب الذاكرين : در مورد روضه چندين ساله اربعين كه هرساله صبح اربعين در منزل حاج آقا برگزار مي شود توضيح دهيد :
حاج محمد كهن ترابي : حدود سال 1360 بود كه حاج آقا خوابي ديدند كه هيچ وقت براي ما اون خواب را تعريف نكردند بعد از اون خواب حاجي تصميم گرفت كه هرساله صبح اربعين مجلس روضه بگيرن و در سالهاي آخر عمرشان كه يك روز حال خوبي نداشتند به من گفتند كه برنامه روضه اربعين تا موقعي كه من زنده هستم برقرار هست و نذر من است ولي بعد از فوت من دِيني بر گردن كسي نيست كه حتما بايد اين برنامه گرفته بشه اگر خودتان مايل هستيد بگيريد و هميشه حاج آقا طوري زندگي و برخورد ميكردند كه باعث اذيت و ناراحتي و زحمت كسي نشوند . و به حمدالله بعد از فوت حاج آقا اين برنامه همچنان به قوت خودش باقي است .
مكتب الذاكرين : از خصوصيات خود حاج آقا در زندگي روز مره بگيد .
حاج محمد كهن ترابي : از خصوصيات بارز حاج آقا در زندگي اين بود كه دنبال رفع مشكلات مردم بود با اين كه خودش يك بازنشسته بود ولي اگر كسي به حاج آقا مراجعه مي كرد هيچ موقع دست خالي از پيش حاج آقا نمي رفت و حتي اگر از دست خودشان هم بر نمي آمد بالاخره از افراد مورد اطمينان خود حاج آقا مشكل آن فرد را رفع مي كردند . و بابت همين مسئله هم با اينكه خانواده پر جمعيتي داشت به لطف خداوند هيچ موقع لنگ نمي ماند و بركتي كه در زندگي حاج آقا بود من هيچ جاي ديگه اي نديدم . از ديگر خصوصيات حاج اين بود ايشان يك مدت در مغازه آقاي سرحدي كار مي كردند هركس كه مي خواست وام بگيره ميامد پيش حاج آقا براي ضمانت و حتي اگر افرادي ناشناس هم براي ضمانت به حاج آقا مراجعه مي كردند حاجي كارشون رو راه مي انداخت و اكثراً هم اين افراد پس از دريافت وام قست ها رو پرداخت نمي كردند و تمام قست ها به گردن حاج آقا مي افتاد . بعد از فوت حاج آقا ما حدود 60 الي 70 فقره چك بابت ضمانت هاي حاج آقا پيدا كرديم كه تمامي آنها بابت ضمانت هايي بود كه حاج آقا براي رفع گرفتاري مردم انجام داده بودند كه پس از پرداخت نكردن قسط ها تمامي قسط ها را حاج آقا پرداخت كرده بودند .
ايشان هميشه طبق عادت بايد قبل از نماز صبح بيدار مي شدند و زياريت عاشورا همراه با صد لعن و صدصلوات قرائت مي كردند و نماز شب مي خواندند و به مسجد محل مي رفتند و بعد از نماز صبح به منزل مي آمدند و اين خصوصيات هرگز ترك نمي شد .
ايشان زماني كه مغازه داشتند اگر جنسي را با يك قيمت مي خريدند و آن جنس چند وقت ديگر گران مي شد آن جنس قديم را جدا مي گذاشتند كه با همان قيمت قبل بفروشند . امكان نداشت كه جنسي كه از قبل آورند را به قيمت جديد و گران تر بفروشند و حتماً بايد آن جنس را به همان قيمت قديم و ارزان تر از جنس جديد مي فروختند . و هميشه در روزهاي شهادت ، اعياد و جمعه ها مغازه را تعطيل مي كردند و قبل از نماز ظهر و مغرب و عشا مغازه را مي بستند و به نماز مي رفتند و خيلي به نظم اهميت مي دادند .
حاج مصطفي كهن ترابي : نكته حائز اهميت در زندگي حاج آقا اين بود كه ايشان هميشه تمام كارهايشان را خودشان انجام مي دادند . يعني حتي متكي به كسي ديگر نبود حتي براي غذا خوردن يا آب خوردن ، بنده يك بار نديدم كه به كسي بگويد كه مثلا يك ليوان آب براي من بياوريد و هيچ وقت حتي در سخت ترين شرايط دوست نداشتند باعث زحمت براي فرد ديگري بشوند يا به كسي دستوري بدهد به اين مسئله خيلي اعتقاد داشتند . و هميشه به ما نصيحت مي كردند كه به هم احترام بگذاريد و احترام بزرگي و كوچكي همديگر را داشته باشيد .
مكتب الذاكرين : به چه روضه اي بيشتر ارادت داشتند ؟
حاج محمد كهن ترابي : البته تمام ائمه كلهم نور واحد هستند ولي خيلي ارادت خاصي به روضه حضرت زهرا (س) داشتند . و مخصوصا به سادات خيلي احترامي خاصي قائل بودند و هميشه به سادات تاكيد داشتند كه بايد خودشان را به مردم بشناسانند و افتخار كنيد كه مادرتان حضرت زهرا(س) هست و مي گفتند كه حتما يه پارچه سبز به دور كمر با به دور گردن يا كلاه سبز داشته باشند .
مكتب الذاكرين : چه شعري بيشتر ورد زبان حاج آقا بود و يا با چه شعري بيشتر انس و الفت داشتند ؟
شكر خدا كه لطف خداوند يار ماست حمد و ثناي آل محمد(ص) شعار ماست
لايق اگر ني ايم به دربارشان ولي ما نوكريم و عرض ادب افتخار ماست
مكتب الذاكرين : در مورد اخلاق حاج آقا در خانواده و اينكه حاج آقا در مواقع ناراحتي چه مي كردند ؟
حاج مصطفي كهن ترابي : ايشان خيلي صبور بودند و هيچ موقع عصباني نمي شدند حتي در مواقعي كه ما بچه بوديم و كنجكاوي و شيطنت هاي بچگي از ما سر مي زد هيچ وقت نمي شد كه خم به ابرو بياورند با اين كه خانواده ما خانواده پرجمعيتي هم بود ولي ايشان با خوشرويي مارو نصيحت مي كردند .
حاج محمد كهن ترابي : همانطور كه آقا مصطفي گفتند واقعاً حاج صبور بودند و عصباني نمي شدند تنها خاطره من از عصبانيت ايشان اين بود كه موقعي كه حاج آقا مغازه پلاستيك فروشي داشتند يك سيني در مغازه براي فروش بود كه خيلي زيبا بود با قيمت 45 تومان يك روز حاج آقا براي خريد به بازار رفته بودند در اين حين بنده كه در مغازه ايستاده بودم خانمي وارد شد و قيمت سيني را از من پرسيد و من يكمرتبه از دهانم بيرون آمد و گفتم 50 تومان بعد خانم گفت كه 45 تومان مي فروشيد و من گفتم بله و همان قيمتي كه حاج آقا گفته بود فروختم بعد وقتي حاجي از بازار آمدند تا چشمشان افتاد به جاي خالي سيني پرسيدند كه سيني چه شده آيا فروختي گفتم بله گفتند به چه قيمتي و بنده ماجرا را تعريف كردم ولي ايشان ناراحت شدند و يك سيلي به صورت من زدند و گفتند كه من تا به حال نان دروغ نخوردم آخرين بار باشه كه چنين كاري انجام دادي و اين اولين بار و آخرين باري بود كه حاج آقا عصباني و مرا تنبيه كردند .
مكتب الذاكرين : پاي خاطرات مداح اهل بيت(ع) حاج احمد صفاري با مرحوم حاج آقاي كهن ترابي :
حاج احمد صفاري : بنده خيلي مختصر چند مورد از شاخصه هاي حاج آقا را بيان كنم ، كه تقواي زياد ايشان بود كه واقعاً بنده مثال آن را نديدم ، نماز اول وقت حاج آقا در هر شرايطي بايد خوانده مي شد ، انقلابي و ولايتي بودن حاج آقا ، اخلاص بالا ، مهمان نواز بودن ايشان كه هميشه درب منزلشان به روي همه باز بود ، اهل بكاء و گريه بودن ، ارتباط اجتماعي قوي و منسجم با هيات هاي مذهبي در كرج و استان هاي تهران ، قزوين ، اراك و كاشان ، همينطور كه اشاره شد دستگيري ايشان از مستمندان و گرفتاران خيلي زياد بود به طوري كه هرروز دنبال رفع گرفتاري مردم بودند . اگر احساس مي كردند كه كسي در هيات گرفتار است يا نياز به پول دارد سريعاً جور مي كردند ، قلبي صاف ، رئوف و دلسوز داشتند به قدري احساسي بودند كه اگر مي ديدند كسي مقداري گرفتاري دارند گريه شان مي گرفت و تازماني كه مشكل طرف مقابل را حل نمي كردند آرام نمي گرفتند ، اگر مجلس مثال ختم يكي از اهالي هيات بود بايد از اول تا آخر مجلس حضور مي داشت ، نكته بعدي در پوشيدن نوع لباس بودكه ايشان هميشه كت بلند به تن داشتند و تاكيد داشتند كه يك مداح بايد خيلي سنگين عمل و رفتار كند و از نظر ظاهر در مردم بايد نمونه باشد و صبور بودن ايشان بسيار زبانزد بود به طوري كه عمل بد را با عمل خوب پاسخ مي دادند .
و اينجا جا دارد كه خوابي كه در حرم حضرت امام حسين (ع) و حضرت اباالفضل (ع) ديدم و تبديل به واقعيت شد را بيان كنم .
در كربلا كه بوديم خواب ديدم كه براي زيارت حرم امام حسين (ع) كه شب آخر حضور ما در كربلا بود نشسته بوديم و مي خواستيم روضه بخوانيم كه عربها آمدند و گفتند حرم تعطيل ياا... ياا... ياا... اخرج و ما گفتيم كه شب آخره ميخواهيم روضه بخوانيم ولي برق ها رو خاموش كردند و ما آمديم كه به زور داخل حرم بشيم و روضه بخوانيم ديدم كه حاج آقاي كهن ترابي جلوي درب حرم ايستاده و دو تا در را گرفتند عرض كردم حاج آقا شما اينجا چه مي كنيد گفتند كه ما در خدمتتون هستيم گفتم پس اجازه بديد ما بريم زيارت گفتند نه خير وقت تمام شده و درو بستند . بعدگفتيم تا حرم حضرت عباس (ع) را خاموش نكردند بريم اونجا روضه بخوانيم و همراه يك عده راهي حرم حضرت عباس (ع) شديم و وارد حرم كه شديم تا نشستيم كه روضه رو شروع كنيم ديديم كه چراغ هاي حرم حضرت عباس (ع) رو هم خاموش كردند و دوباره عربها آمدند و گفتند ياا... ياا... تعطيل خلاص و گفتيم تا هنوز چراغ ها كامل خاموش نشده حداقل بريم زيارت كنيم همينكه رفتيم براي زيارت ديديم كه حاج آقاي كهن ترابي جلوي درب ايستاده و در را گرفته گفتيم كه حاج آقا شما حرم امام حسين (ع) هم بوديد اينجا هم كه هستيد گفتند بله ديگه ما هستيم گفتيم پس اجازه بديد بريم براي زيارت گفتند نه نمي شه نظم براي همه است بايد رعايت بشه . بعد از اين خواب فرداي آن شب ما در حرم حضرت عباس (ع) نشسته بوديم و من نمي دانستم كه دختر حاج آقا كربلا هستند كه ما مشغول روضه خواندن بوديم روضه كه تمام شد يك وقت ديدم دختر حاج آقاي كهن ترابي گفتند حاج آقاي صفاري سلام عليكم بلند شدم و خواب ديشب رو برايشان تعريف كردم و ايشان پس از شنيدن اين موضوع بسيار منقلب گشته و بعد خداحافظي كرديم . اتفاقاً آن شب هم شب آخري بود كه در كربلا بوديم . ساعت 11 شب بود كه به كاروان گفتيم همه بياين براي وداع رفتيم حرم حضرت عباس (ع) كه يكمرتبه چراغ هارو خاموش كردند و عربها آمدند گفتند ياا... تعطيل خلاص و من هم يادم نبود كه چنين خوابي ديدم و با اين تفاسير با عجله بين الحرمين را دويديم به سمت حرم امام حسين (ع) كه نكند آنجا را هم ببندند آنجا هم كه وارد شديم چراغها را خاموش و درب ضريح را بستند و همه را بيرون كردند . سابقه نداشت كه حرم امام حسين (ع) و حضرت عباس(ع) را ساعت 11شب ببندند بعد كه از حرم بيرون آمديم تازه من ياد خوابم افتادم به زائرا گفتم همين جا بشينيد (بين الحرمين) و خواب رو براي زائران تعريف كردم . بعد از اين من از كربلا آمدم حاج آقا خيلي بي تابي مي كرد براي رفتن به كربلا و براي خواب را برايشان تعريف كردم و گفتم حاج آقا كربلا حتماً بايد باهم برويم به هيچ وجه با هيچ كاروان ديگري نرويد مابايد با هم برويم گفتند باشه . بعد از گذشت يك ماه حاج آقا با من تماس گرفتند كه من دارم ميرم كربلا گفتم حاجي مگه ما باهم قرار نگذاشته بوديم گفتند كه من خبر نداشتم بچه ها خودشون من و حاج خانم را ثبت نام كردند و كاري كه شده است و خداحافظي كرديم . ايام نوروز بود كه حاج آقا قرار بود فرداي همان روزي كه با بنده تماس گرفتند بروند كه شبش حالشان خراب شد و نتوانستند كه بروند و خيلي در اين مدت ناراحت شدند ولي يك ماه بعد طبق صحبتي كه با هم داشتيم قسمت شد و باهم مشرف شديم حرم حضرت امام حسين (ع) وحضرت عباس (ع) .
حاج مصطفي كهن ترابي : آن شبي كه حاج آقا مريض شدند خيلي ناراحت بودند به طوری که احساس كردند دارن از دنيا مي رن و به كربلا نرسيدند چون بار اولشون بود كه مي خواستند مشرف بشوند . حتي من با كاروان تماس گرفتم كه حتي شده ايشان را با ماشين شخصي تا لب مرز به كاروان برسونم .
حاج محمد كهن ترابي : بعد ازاين كه رفتيم بيمارستان آقا مصطفي رفتند دارو بگيرن من و حاجي تنها شديم كه ديدم حاجي دارن اشك مي ريزن گفتم حاج آقا چرا گريه مي كنيد گفتم فكر نمي كنم كه ديگه كربلا رو ببينم كه گفتم نه انشاا... كه قسمت مي شه و مشرف مي شويد كه بعد از آن به كربلا و حتي مكه هم مشرف شدند .
مكتب الذاكرين : از روزهاي آخر حاج آقا تعريف كنيد :
حاج محمد كهن ترابي : حدود دو ماه قبل از اينكه اين اتفاق براي حاج آقا بيافته خيلي گرفته بود يك روز گفت عمر پر من 70 سال بود نمي دانم چه حكمتي است كه بيشتر ماندم و من بايد 70 سالگي مي رفتم و آن شبي كه اين اتفاق برايشان افتاد هر ساله مسجد رسول اكرم(ص) مراسمي براي پيشكسوتان برگزار مي كنند كه از حاج آقا هم دعوت بعمل آورده بودند و بعداز برگشت آخر شب در منزل حالشان به هم مي ريزد و توسط حاج مصطفي (پسركوچك حاج آقا) ايشان را به بيمارستان شهيد رجايي منتقل كردند كه در آنجا بستري شدند . در نيمه شب بود كه آقا مصطفي بالا سر ايشان بودند تعريف مي كنند كه حاج آقا يك مرتبه از حالت بيهوشي بلند شدند و نشتند و بعد از چند ثانيه از تخت به روي زمين افتاده و ديگر به كما رفتند و حال نمي دانم ايشان چيزي را مشاهده كردند يا خير ؟ الله اعلم ... بعداز آن ايشان را به تهران و بيمارستان آتيه برديم كه ايشان در روز 21 بهمن ماه در آنجا دار فاني را وداع گفتند . مراسم تشییع جنازه ایشان در روز 22بهمن ماه و مراسم ختم ایشان در روز 23 بهمن در مسجد جامع رجایی شهر با حضور جمعیتی عظیم برکزار کردید . كه اين ضايعه براي ما خيلي سخت بود نه اين كه صرفا چون پدر ما بودند نه ما با حاج آقا خيلي برنامه داشتيم كه نشد ولي خدارو شاكر هستيم .
مكتب الذاكرين ، اين ضايعه نه اينكه فقط براي شما سنگين باشد نه واقعاً براي ما و تمام هياتي ها در اين مدت سخت گذشته و هنوز باورمان نيست كه حاج آقا در بين ما حضور ندارد و جايشان خيلي خالي است . هنوز در خاطر ما هست كه ايشان در هيات ها نفر اول حضور داشتند و به عنوان يك بزرگتر هميشه پشتوانه ما و باعث دلگرمي ما بودند ، هنوز يادمات نرفته درايام مسلميه كه به لطف خداوند هيات مكتب الذاكرين افتخار اين را دارد كه به عنوان اولين هيات از استان البرز با راه اندازي و حركت دسته عزاداري در اين ايام در حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) شركت مي كند حاج آقاي كهن ترابي نفر اول در اين مراسم حضور داشتند و اميد بخش ما در اين مراسم و در هيات ها بودند . و بابت اين همه اخلاق نيك حاج آقا بود كه پس از وفات ايشان جمعيتي كه براي مراسم تدفين و مراسم ختم آمده بودند مثال زدني بود تمام كرج خودرا در اين ضايعه و غم بزرگ شريك مي دانستند .
روحشان شاد ... .
/**/