هلال محرم

هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست 

عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست 
خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک 
روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست 
پریده رنگ ز رخسار احمد و حیدر 
شراره ی دل زهرا، صدای وا ولداست 
سرشک دیده ی زهرا، روان زقلب افق 
قدخمیده ی زینب، هلال ماه عزاست 
قسم به جان حسین ای هلال خون برگرَد 
که در تو زخم علمدار کربلا پیداست 
بگو فرات نجوشد که آب تشنه لبان 
در این طلیعه ی خون اشک دیده ی سقاست 
بگو به لاله نروید که چند روز دگر 
ورق ورق به روی خاک، لاله ی لیلاست 
بگو به مهر نتابد که راس پاک حسین 
فراز نیزه چو خورشید روز عاشوراست 
زگوش دخترکی خون روان بود گویا 
که گوشواره ی او یادگاری زهراست 
حسین بود خدایی، خدا حسینی بود 
از آن زمان که جهان وجود را آراست 
سرشک دیده ی میثم هماره جاری باد 
که اشک دائم او وقف سیدالشهداست

غلامرضاسازگار