زمزمه گودال - احدزاده
زمزمه گودال- سبک 7
تو ای قبلۀ پاکی – که مثل لاله چاکی
عزیز مادر من – چرا بر روی خاکی
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
تو و رأس بریده – من و قد خمیده
زنم بوسه همین جا – به رگ های بریده
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
تو که نورالهدائی – تو که خون خدائی
چرا ای جان زینب – به زیر نیزه هائی
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
بگو ای یوسف من – چه شد پیراهن تو
چرا با سم مرکب – شده تشییع تن تو
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
به تو ای حاجی من – بگویم با اشاره
که دیده مُحرمی با – لباس پاره پاره
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
ببین از روی نیزه – عدو با ما چها کرد
به کعب نیزه آخر – مرا از تو جدا کرد
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
خداحافظ جوانی – که شد هنگام پیری
خداحافظ عزیزی – که رفتم به اسیری
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
تو ای قبلۀ پاکی – که مثل لاله چاکی
عزیز مادر من – چرا بر روی خاکی
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
تو و رأس بریده – من و قد خمیده
زنم بوسه همین جا – به رگ های بریده
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
تو که نورالهدائی – تو که خون خدائی
چرا ای جان زینب – به زیر نیزه هائی
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
بگو ای یوسف من – چه شد پیراهن تو
چرا با سم مرکب – شده تشییع تن تو
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
به تو ای حاجی من – بگویم با اشاره
که دیده مُحرمی با – لباس پاره پاره
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
ببین از روی نیزه – عدو با ما چها کرد
به کعب نیزه آخر – مرا از تو جدا کرد
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
/./././
خداحافظ جوانی – که شد هنگام پیری
خداحافظ عزیزی – که رفتم به اسیری
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
+ نوشته شده در ساعت توسط خادم المهدي(عج)
|