اشعار محرم 92.....احدزاده
کودکی بودم پر از شور ونوا
روزهائی داشتم پر ماجرا
مادرم می برد از من هر ملال
داد بابایم به من رزق حلال
بچه بودم بی خبر از هر کجا
آشنا گشتم به نام کربلا
مادرم میگفت به غم آمیختم
من به کامت خاک تربت ریختم
تا محرم ماه از ره می رسید
جامه ای مشکی برایم می خرید
جامه ای چون چادرش رنگ سیاه
بر تنم می کرد و هی می گفت آه
من نمی دانستم این گریه ز چیست
ناله های مادرم از بهر کیست
مادرم می گفت فقط این را بدان
نذر کردم تا شوی تو روضه خوان
برامیر بی سرت گریه کند
تو بخوانی مادرت گریه کند
بشنو ای آرام جان نور دوعین
آرزو دارم بگوئی یا حسین
در میان روضه پروردم تورا
نذر عباس علی کردم تو را
ای عزیزم دیدۀ تر می شوی
نوکر ارباب بی سر می شوی
گریه های مادرم بود اشنا
مثل مادرهای دیگر بچه ها
ما محرم ساز عزت می زدیم
پیش درب خانه هیئت می زدیم
بود سقف هیئت ما آسمان
چادُر مشکی مادرهایمان
نام هیئت مشتقی از یاس بود
عاشقان حضرت عباس بود
می نمودیم کودکانه زمزمه
تسلیت یا فاطمه یا فاطمه
مادرم میگفت با من هرکجا
روضه خوانها را کند زهرا دعا
در مسیر حق خدائی می شوند
روضه خوان ها کربلائی می شوند
فارغ از دنیا به عقبا می شوند
در بهشت مهمان زهرا می شوند
آه مادر چه کردی با دلم
چوب اتش را زدی بر حاصلم
از تو اشک و ناله را اموختم
از لهیب شعله هایت سوختم
از دژ دین پاسبانی می کنم
با دعایت روضه خوانی می کنم
بارها اشک از بصر افشانده ام
روضه های بی شماری خوانده ام
روضه یک پهلوان خسته را
روضه یک پهلوی بشکسته را
روضه دستان در بند طناب
روضه های یک سلام بی جواب
روضه یک میخ سرخ آتشین
روضه یک مادر نقش زمین
روضه یک غنچه پرپر شده
لای در کار کسی یکسر شده
.......
تقدیم به همه ذاکران
التماس دعا
+ نوشته شده در ساعت توسط خادم المهدي(عج)
|
شوکت و دولت و منصب به کسان ارزانی